تاریخ چاپ :

2024 Oct 14

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

اسباب عذاب قبر

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و اما بعد ‏:‏

عذاب قبر دو نوع اسباب مفصل و مجمل دارد، اسباب مجمل را می‌توان جهل به خدا، پشت سر گذاستن دستورات و ارتکاب منهیات خداوند نام برد[1] ولی در مورد اسباب مفصل نصوص فراوانی روایت شده‎اند که ما به برخی از آنها بسنده می‌کنیم.

1-2- دوری نکردن از پیشاب و سخن چینی

بخاری و مسلم از حضرت ابن عباس رضی الله عنه روایت می‌کنند که رسول‎الله صلی الله علیه وسلم از کنار دو قبر رد شدند و فرمودند: (أَمَا إِنَّهُمَا لَیعَذَّبَانِ وَمَا یعَذَّبَانِ فِی کبِیرٍ أَمَّا أَحَدُهُمَا فَکانَ یمْشِی بِالنَّمِیمَةِ وَأَمَّا الْآخَرُ فَکانَ لَا یسْتَتِرُ مِنْ بَوْلِهِ قَالَ فَدَعَا بِعَسِیبٍ رَطْبٍ فَشَقَّهُ بِاثْنَینِ ثُمَّ غَرَسَ عَلَى هَذَا وَاحِدًا وَعَلَى هَذَا وَاحِدًا ثُمَّ قَالَ لَعَلَّهُ أَنْ یخَفَّفُ عَنْهُمَا مَا لَمْ ییبَسَا) [2]

(صاحبان این دو قبر در حال عذاب هستند، هر چند علت عذاب آنها گناه بزرگی نیست، سپس در ادامه فرمود: یکی سخن چین بود و دیگری هنگام قضای حاجت استتار نمی‌کرد. رسول‎الله صلی الله علیه وسلم شاخه‌ی سر سبز درخت خرما را نصف کرد و روی قبر هرکدام شاخه‌ای از آنها را کاشت و فرمود: به این امید تا سبز بودن شاخه‎ها عذاب شان تخفیف یابد).

امام نسائی از عایشه رضی الله عنها چنین نقل می‌کند که زنی از یهودیان مدینه به خانه من آمد و گفت: عذاب قبر به خاطر بول و پیشاب است. من هم حرف او را نپذیرفتم و گفتم: تو دروغ می‌گویی. او گفت: چرا، ما یهودیان بدن و لباس نجس شده به ادرار را قطع می‌کنیم. در این موقع که سر و صدای ما بلند شد و پیامبر صلی الله علیه وسلم هم به سوی نماز می‌رفت، فرمود: (مَا هَذَا فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا قَالَتْ فَقَالَ صَدَقَتْ فَمَا صَلَّى بَعْدَ یوْمِئِذٍ صَلَاةً إِلَّا قَالَ فِی دُبُرِ الصَّلَاةِ رَبَّ جِبْرِیلَ وَمِیکائِیلَ وَإِسْرَافِیلَ أَعِذْنِی مِنْ حَرِّ النَّارِ وَعَذَابِ الْقَبْرِ ) [3]

(این همه سر و صدا‌ها برای چیست؟ من هم جریان را برای ایشان تعریف کردم. رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود: او راست می‌گوید. عایشه رضی الله عنها می‌فرماید: بعداز این جریان پیامبر صلی الله علیه وسلم را می‌دیدم که به دنبال هر نمازی می‌فرمود: ای پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل از شدت گرمی‌جهنم و عذاب قبر به تو پناه می‌برم.)

از رسول‎الله صلی الله علیه وسلم روایت شده که فرمود: اغلب عذاب قبر بخاطر ادرار و پیشاب است. انس رضی الله عنه از رسول‎الله صلی الله علیه وسلم چنین نقل می‌کند: (تَنَزَّهُوا مِنَ الْبَوْلِ فَإِنَّ عَامَّةَ عَذَابِ الْقَبْرِ مِنْهُ) [4]
(از آلودگی پیشاب بپرهیزید، چون اغلب عذاب قبر بخاطر پیشاب است. )

3- سرقت از مال غنیمت

از جمله گناهانی که موجب عذاب قبر می‌شود سرقت از بیت المال یا غنیمت مسلمان است. احادیث فراوانی در این مورد روایت شده است، مثلاً ابوهریره رضی الله عنه روایت می‌کند:

(فَأَهْدَى رَجُلٌ غُلَامًا یقَالُ لَهُ مِدْعَمٌ، بَینَمَا مِدْعَمٌ یحُطُّ رَحْلًا لِرسول‎الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ إِذَا سَهْمٌ عَائِرٌ فَقَتَلَهُ فَقَالَ النَّاسُ هَنِیئًا لَهُ الْجَنَّةُ فَقَالَ رسول‎الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ کلَّا وَالَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ إِنَّ الشَّمْلَةَ الَّتِی أَخَذَهَا یوْمَ خَیبَرَ مِنْ الْمَغَانِمِ لَمْ تُصِبْهَا الْمَقَاسِمُ لَتَشْتَعِلُ عَلَیهِ نَارًا فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِک النَّاسُ جَاءَ رَجُلٌ بِشِرَاک أَوْ شِرَاکینِ إِلَى النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ شِرَاک مِنْ نَارٍ أَوْ شِرَاکانِ مِنْ نَارٍ) [5]

(مردی غلامی‌را به نام «مدعم» به رسول‎الله صلی الله علیه وسلم هدیه کرد. وقتی که غلام می‌خواست سواری پیامبر صلی الله علیه وسلم را جای بگذارد، مورد اصابت تیری ناشناخته قرار گرفت و جان سپرد. مردم گفتند: بهشت برایش مبارک باشد. رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود: هرگز! سوگند به خدایی که جان من در قبضه اوست آتش جهنم را برای خود شعله‎ور ساخت، چون در جنگ خیبر قبل از تقسیم غنایم پارچه‌ای را به سرقت برد. وقتی مردم این وعید سخت را شنیدند مردی با یک یا دو بند کفش پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: این هم موجب شعله‎ور شدن آتش جهنم می‌شود).

از حضرت عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت شده که فرمود: فردی به نام کرکره مأمور محافظت از اموال پیامبر صلی الله علیه وسلم بود، کرکره وفات کرد، رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود: او در آتش است. مردم در صدد تحقیق اموال او بر آمدند، مشاهده کردند که عبایی را از غنیمت به سرقت برده است.[6]

4-7- دروغ گفتن، رها کردن قرآن، ارتکاب زنا و ربا خواری

خداوند متعال علل و اسباب متعددی را که موجب عذاب می‌شوند به پیامبر صلی الله علیه وسلم نشان داده است، در صحیح بخاری از سمرة بن جندب رضی الله عنه روایت شده که رسول‎الله صلی الله علیه وسلم بعد از نماز به ما رو کرد و فرمود: (مَنْ رَأَى مِنْکمْ اللَّیلَةَ رُؤْیا قَالَ فَإِنْ رَأَى أَحَدٌ قَصَّهَا فَیقُولُ مَا شَاءَ اللَّهُ فَسَأَلَنَا یوْمًا فَقَالَ هَلْ رَأَى أَحَدٌ مِنْکمْ رُؤْیا قُلْنَا لَا قَالَ لَکنِّی رَأَیتُ اللَّیلَةَ رَجُلَینِ أَتَیانِی فَأَخَذَا بِیدِی فَأَخْرَجَانِی إِلَى الْأَرْضِ الْمُقَدَّسَةِ فَإِذَا رَجُلٌ جَالِسٌ وَرَجُلٌ قَائِمٌ بِیدِهِ کلُّوبٌ مِنْ حَدِیدٍ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُوسَى إِنَّهُ یدْخِلُ ذَلِک الْکلُّوبَ فِی شِدْقِهِ حَتَّى یبْلُغَ قَفَاهُ ثُمَّ یفْعَلُ بِشِدْقِهِ الْآخَرِ مِثْلَ ذَلِک وَیلْتَئِمُ شِدْقُهُ هَذَا فَیعُودُ فَیصْنَعُ مِثْلَهُ قُلْتُ مَا هَذَا قَالَا انْطَلِقْ فَانْطَلَقْنَا حَتَّى أَتَینَا عَلَى رَجُلٍ مُضْطَجِعٍ عَلَى قَفَاهُ وَرَجُلٌ قَائِمٌ عَلَى رَأْسِهِ بِفِهْرٍ أَوْ صَخْرَةٍ فَیشْدَخُ بِهِ رَأْسَهُ فَإِذَا ضَرَبَهُ تَدَهْدَهَ الْحَجَرُ فَانْطَلَقَ إِلَیهِ لِیأْخُذَهُ فَلَا یرْجِعُ إِلَى هَذَا حَتَّى یلْتَئِمَ رَأْسُهُ وَعَادَ رَأْسُهُ کمَا هُوَ فَعَادَ إِلَیهِ فَضَرَبَهُ قُلْتُ مَنْ هَذَا قَالَا انْطَلِقْ فَانْطَلَقْنَا إِلَى ثَقْبٍ مِثْلِ التَّنُّورِ أَعْلَاهُ ضَیقٌ وَأَسْفَلُهُ وَاسِعٌ یتَوَقَّدُ تَحْتَهُ نَارًا فَإِذَا اقْتَرَبَ ارْتَفَعُوا حَتَّى کادَ أَنْ یخْرُجُوا فَإِذَا خَمَدَتْ رَجَعُوا فِیهَا وَفِیهَا رِجَالٌ وَنِسَاءٌ عُرَاةٌ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا قَالَا انْطَلِقْ فَانْطَلَقْنَا حَتَّى أَتَینَا عَلَى نَهَرٍ مِنْ دَمٍ فِیهِ رَجُلٌ قَائِمٌ عَلَى وَسَطِ النَّهَرِ قَالَ یزِیدُ وَوَهْبُ بْنُ جَرِیرٍ عَنْ جَرِیرِ بْنِ حَازِمٍ وَعَلَى شَطِّ النَّهَرِ رَجُلٌ بَینَ یدَیهِ حِجَارَةٌ فَأَقْبَلَ الرَّجُلُ الَّذِی فِی النَّهَرِ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یخْرُجَ رَمَى الرَّجُلُ بِحَجَرٍ فِی فِیهِ فَرَدَّهُ حَیثُ کانَ فَجَعَلَ کلَّمَا جَاءَ لِیخْرُجَ رَمَى فِی فِیهِ بِحَجَرٍ فَیرْجِعُ کمَا کانَ فَقُلْتُ مَا هَذَا قَالَا انْطَلِقْ فَانْطَلَقْنَا حَتَّى انْتَهَینَا إِلَى رَوْضَةٍ خَضْرَاءَ فِیهَا شَجَرَةٌ عَظِیمَةٌ وَفِی أَصْلِهَا شَیخٌ وَصِبْیانٌ وَإِذَا رَجُلٌ قَرِیبٌ مِنْ الشَّجَرَةِ بَینَ یدَیهِ نَارٌ یوقِدُهَا فَصَعِدَا بِی فِی الشَّجَرَةِ وَأَدْخَلَانِی دَارًا لَمْ أَرَ قَطُّ أَحْسَنَ مِنْهَا فِیهَا رِجَالٌ شُیوخٌ وَشَبَابٌ قُلْتُ طَوَّفْتُمَانِی اللَّیلَةَ فَأَخْبِرَانِی عَمَّا رَأَیتُ قَالَا نَعَمْ أَمَّا الَّذِی رَأَیتَهُ یشَقُّ شِدْقُهُ فَکذَّابٌ یحَدِّثُ بِالْکذْبَةِ فَتُحْمَلُ عَنْهُ حَتَّى تَبْلُغَ الْآفَاقَ فَیصْنَعُ بِهِ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَالَّذِی رَأَیتَهُ یشْدَخُ رَأْسُهُ فَرَجُلٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ الْقُرْآنَ فَنَامَ عَنْهُ بِاللَّیلِ وَلَمْ یعْمَلْ فِیهِ بِالنَّهَارِ یفْعَلُ بِهِ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَالَّذِی رَأَیتَهُ فِی الثَّقْبِ فَهُمْ الزُّنَاةُ وَالَّذِی رَأَیتَهُ فِی النَّهَرِ آکلُوا الرِّبَا وَالشَّیخُ فِی أَصْلِ الشَّجَرَةِ إِبْرَاهِیمُ عَلَیهِ السَّلَام وَالصِّبْیانُ حَوْلَهُ فَأَوْلَادُ النَّاسِ وَالَّذِی یوقِدُ النَّارَ مَالِک خَازِنُ النَّارِ وَالدَّارُ الْأُولَى الَّتِی دَخَلْتَ دَارُ عَامَّةِ الْمُؤْمِنِینَ وَأَمَّا هَذِهِ الدَّارُ فَدَارُ الشُّهَدَاءِ وَأَنَا جِبْرِیلُ وَهَذَا مِیکائِیلُ فَارْفَعْ رَأْسَک فَرَفَعْتُ رَأْسِی فَإِذَا فَوْقِی مِثْلُ السَّحَابِ قَالَا ذَاک مَنْزِلُک قُلْتُ دَعَانِی أَدْخُلْ مَنْزِلِی قَالَا إِنَّهُ بَقِی لَک عُمُرٌ لَمْ تَسْتَکمِلْهُ فَلَوْ اسْتَکمَلْتَ أَتَیتَ مَنْزِلَک) [7]
(چه کسی از شما شب گذشته خواب دیده است؟ آنگاه اگر کسی خوابی دیده بود، آن را برای رسول‎الله صلی الله علیه وسلم بیان می‌کرد.
روزی طبق معمول از ما سوال می‌کرد و فرمود: آیا کسی از شما خواب دیده است؟ عرض شد: خیر.

رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود: لکن من دیشب دو مرد را در خواب دیدم، آن دو مرد نزد من آمدند و دست مرا گرفته مرا بسوی سر زمین مقدس بردند، دیدم مردی نشسته است و مردی دیگر در حالی که ایستاده و زنجیرهای آهنین در دست دارد، قلاب‌های آهنین را از دهان مرد نشسته فرو می‌برد و بیرون می‌آورد و در طرف دیگر داخل می‌کرد، این عمل را همواره بدون وقفه انجام می‌داد. اگر یکی از دو فکش درست می‌شد بار دیگر قلاب را از آن عبور می‌داد و از پشت گردن بیرون می‌آورد، فک پاره شده دوباره به حالت اول باز می‌گرد و او عمل را دوباره انجام می‌داد. گفتم: ماجرا چیست و این چه کسی است؟ آن دو مرد به من گفتند: برویم جلوتر. جلوتر رفتیم و از کنار شخصی گذشتیم که با پشت روی زمین دراز کشیده بود و مرد دیگری بر سر او ایستاده و سنگی در دست داشت و سر مرد خوابیده را با آن سنگ می‌کوبید، هرگاه سنگ به سر او می‌خورد به سرعت بر می‌گشت و دور می‌افتاد و ضربه‌اش چنان کاری بود که سر مرد را ریزه ریزه می‌کرد. وقتی مرد زننده به سوی سنگ بر‌می‌گشت تا آن را دوباره بگیرد، هنوز به سنگ نزدیک نمی‌شد که سر ریزه ریزه شده به حالت اول باز می‌گشت، آن مرد بار دیگر با همان سنگ سر او را می‌کوبید.

گفتم: این چیست و آن مرد که سرش کوفته می‌شود چه کسی است؟ گفتند: برویم جلوتر. رفتیم و از کنار چاله‌ای مانند تنور عبور کردیم، دهانه این چاله تنگ و قعرش بسیار وسیع بود و از عمق آن آتش شعله می‌زد. وقتی آتش بالا می‌آمد مردان و زنان لختی که در آتش می‌سوختند بالا می‌آمدند و نزدیک بود که از چاله بیرون بیایند و هرگاه شعله به خاموشی می‌گرایید، آنان به عمق چاله بر می‌گشتند.

گفتم این‌ها چه کسانی هستند؟ آن دو مرد گفتند: برویم جلوتر. رفتیم تا اینکه از کنار نهری گذشتیم که در آن مردی بود و مرد دیگری که سنگ در دست داشت در کنار نهر ایستاده بود، هرگاه می‌خواست بیرون بیاید با سنگ او را می‌زد و او را دوباره باز می‌گرداند، و این عمل همواره از هر دو طرف آن مرد تکرار می‌شد.

گفتم: این چیست؟ به من گفته شد: برویم جلوتر. رفتم تا اینکه از کنار یک باغ بسیار سر سبز گذر کردیم. در آن باغ درخت‌های بسیار بزرگی وجود داشت، زیر آن درختان پیرمرد و کودکی را دیدم، مردی را نزدیک درختی دیدم که در جلو خود آتشی را روشن کرده است، آن دو مرد مرا از بالای درخت به منزلی بردند که زیباتر از آن را هرگز ندیده بودم. در آن منزل مردان، خانم‌ها، پیران، جوانان و کودکان نشسته بودند، بعد از بالای درخت مرا به منزلی دیگر بردند که از منزل اولی زیباتر بود، در آن منزل هم پیرمردان و جوانانی نشسته بودند.

گفتم: تمام شب مرا به سیر و گشت بردی، اکنون از آنچه که دیدم مرا آگاه سازید. در جواب گفتند: آری، مردی که فکش را با آهن سوراخ می‌کردند، دروغگو است. او دروغ می‌گفت و شنوندگان دروغ‌های او را نقل می‌کردند و به اطراف عالم می‌رساندند، لذا آنچه که مشاهده نمودی تا روز قیامت به وی انجام خواهد گرفت.

و کسی که سرش را با سنگ می‌کفتند، مردی بود که خداوند قرآن و احکام دینی را به او آموخته بود، ولی او شبها به جای قرآن خواندن می‌خوابید و روزها بدان عمل نمی‌کرد و تا روز قیامت به همان عذاب که مشاهده کردی گرفتار می‌شود.

کسانی که در چاه آتش بودند زنا کاران و افراد داخل نهر خون، ربا خواران.

و پیرمرد زیر درخت ابراهیم علیه السلام و کودکانی را که در کنار او مشاهده کردی، فرزندان او هستند و روشن کننده آتش مالک و نگهبانان جهنم بودند.

منزل اول مسکن مؤمنان و منزل دوم از آن شهیدان امت اسلامی‌بود و من هم جرئیل و این دومی‌هم میکائیل است، حالا سرت را بلند کن. وقتی سرم را بلند کردم، بالای خود را مانند ابرها دیدم. به من گفتند: این منزل تو است. گفتم: پس بگذارید تا وارد منزلم شوم. گفتند: هنوز عمر تو باقی است و منزلت را به اتمام نرسانده‎اید و هرگاه آن را به پایان برسانی وارد آن خواهی شد).

بدهکاری و زندانی قبر:

بدهکاری و دَین موجب ایجاد ضرر و زیان در قبر می‌شود، از حضرت سعد بن اطول رضی الله عنه روایت شده که برادرش در حالی فوت کرد که سیصد درهم ترکه داشت و زن و فرزند فقیر و بی نوائی را به جا گذاشت. سعد می‌گوید: خواستم ترکه را برای خانواده‌ی برادرم خرج کنم، رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود: (إِنَّ أَخَاک مَحْبُوسٌ بِدَینِهِ فَاذْهَبْ فَاقْضِ عَنْهُ)

(برادر تو در برابر بدهی‌هایش در قبر زندانی است. برو بدهی های او را بپرداز.)

سعد می‌گوید: رفتم بدهی‌های برادرم را پرداخت نمودم و برگشتم و عرض کردم، ای رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم تمام بدهی‌هایش را پرداخت کردم فقط دو دینار باقی مانده که زنی مدعی است آنها را به ودیعه به برادرم داده است، ولی دلیلی ندارد. رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

(أَعْطِهَا فَإِنَّهَا صَادِقَةٌ)

(آنرا هم بپرداز، چون زن راست می‎گوید)[8]

رسول‎الله صلی الله علیه وسلم در این حدیث خبر می‌دهد که آن صحابی بخاطر بدهی‌هایش محبوس است و در حدیثی دیگر که ممکن است تفسیر این حدیث باشد و مفهوم محبوس بودن را شرح می‌دهد، چنین آمده است: (إِنَّهُ مَأْسُورٌ بِدَینِه عن الجنةِ )

(او بخاطر دین و بدهی از وارد شدن به بهشت منع شده است.)

و در روایت سمرة بن جندب چنین آمده است: رسول‎الله صلی الله علیه وسلم بر جنازه‌ای نماز میت خواند، وقتی سلام داد، فرمود: آیا از قبیله فلان کسی میان شما هست؟ حاضرین سکوت اختیار کردند. (هرگاه رسول‎الله صلی الله علیه وسلم از صحابه سوال می‌کرد، نخست آنها ساکت می‌شدند) رسول‎الله صلی الله علیه وسلم سوال را چند بار تکرار فرمود، ولی باز هم کسی جواب نداد، بالاخره یکی گفت: آری، فلانی حاضر است. راوی می‌گوید: مردی که ازارش را بر زمین می‌کشید از پایین مسجد بلند شد و نزد رسول‎الله صلی الله علیه وسلم آمد، رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود: چرا در دوبار اول جواب ندادید؟ من جز خیر هیچ هدف دیگری نداشتم، خواستم به اطلاع برسانم که مردی از قبیله شما به خاطر بدهی از رفتن به بهشت منع شده است، اگر می‌خواهید او را نجات دهی دین او را ادا کن و اگر دوست ندارید جریان را برای خانواده یا هرکس دیگری که به دین او اهتمام می‌دهد تعریف کن، تا بدهی او را بپردازند[9].

گریه بازماندگان موجب تعذیب مردگان می‌شود:

وقتی حضرت عمر رضی الله عنه مورد اصابت خنجر مجوسی قرار گرفت، صهیب رضی الله عنه به عیادت او رفت و شروع کرد به گریه کردن و گفت: وای برادر، وای رفیق و همراه. عمر رضی الله عنه فرمود: ای صهیب رضی الله عنه تو بر من گریه می‌کنید و حال آنکه رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: (إِنَّ الْمَیتَ لَیعَذَّبُ بِبُکاءِ أَهْلِهِ عَلَیهِ ) [10]

(قطعاً میت به خاطر گریه کردن خویشاوندانش تعذیب می‌شود )

عایشه رضی الله عنها منکر این است که رسول‎الله صلی الله علیه وسلم چنین فرموده باشد. در صحیح بخاری آمده است که ابن عباس رضی الله عنه بعد از وفات عمر رضی الله عنه دیدگاه او را در مورد این جریان با حضرت عایشه رضی الله عنها در میان گذاشت، حضرت عایشه رضی الله عنها فرمود: خداوند بر عمر رحم کند. بخدا سوگند رسول‎الله صلی الله علیه وسلم نفرموده است که مومن بخاطر گریه خویشاوندانش در قبر عذاب می‌بیند، بلکه رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرموده: خداوند به خاطر گریه بازماندگان سزای کافر را بیشتر می‌کند، برای رد این دیدگاه کافی است به آیه قرآن نگاه کنیم که می‌فرماید: «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» فاطر: ١٨

(هیچ گناهکاری بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد)

چند تاویل از عایشه رضی الله عنها پیرامون این حدیث نقل شده است، البته علما در کتب صحاح و سنن این تاویلات را رد کرده‎اند[11].

ولی دو نکته شایان ذکر است: یکی اینکه آیا رسول‎الله صلی الله علیه وسلم این حدیث رابیان فرموده است؟ امام قرطبی می‌فرماید: منکر شدن حضرت عایشه رضی الله عنها و حکم وی در برابر خطای راوی یا شنیدن قسمتی از حدیث و فراموش کردن قسمت دیگر، قابل قبول نیست، چون راویان حدیث جمع فراوانی از اصحاب هستند و همه با جزم و قاطعیت لفظ را به پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت می‌دهند، بنا بر این اگر امکان تأویل صحیح و درستی برای حدیث باشد، نمی‌توان آنرا رد کرد.[12]

دوم اینکه: میت چگونه بخاطر گریه کردن خویشاوندانش عذاب می‌بیند، حال آنکه این گریه کردن اعمال دیگران است، نه عمل خود میت؟ و خداوند می‌فرماید: «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» فاطر: ١٨

علما‌ برای این سوال پاسخ‌های متعددی را بیان کرده‎اند که بهترین آنها را امام بخاری تحت عنوان « قول النبی صلی الله علیه وسلم یعذب المیت ببعض ما ینح علیه اذا کان النوح من سنته» آورده است. امام بخاری می‌گوید: میت وقتی به نوحه خواندن خویشاوندانش دچار عذاب می‌شود که نوحه خواندن در خانواده او مرسوم و خودش مروج نوحه خوانی باشد، چون خداوند می‌فرماید:

«قُوا أَنفُسَکمْ وَأَهْلِیکمْ نَارًا» التحریم: ٦

(ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتش دوزخی بر کنار دارید)

و پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: (کلُّکمْ رَاعٍ وَکلُّکمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ )

(همه شما نگهبان و در مقابل خانواده مسئول هستید )

همانگونه که عائشه رضی الله عنها به آیه استدلال می‌کند، هرکسی مسئول کردار و گفتار خودش می‌باشد.

امام ترمذی نیز تاویل امام بخاری را پذیرفته است، و حدیث حضرت عمر رضی الله عنه را با این الفاظ «المیت یعاب ببکاء اهله علیه» روایت کرده و حدیث را حسن و صحیح می‌داند، سپس می‌گوید: عده‎ای از علماء گریه کردن بر میت را مکروه می‌دانند و بر این باوراند که میت بخاطر گریه کردن خویشاوندانش یا بخاطر گریه کردن زندگان عذاب می‌بیند و حدیث حضرت عمر رضی الله عنه را ترجیح داده‎اند، ابن مبارک می‌گوید: تمایل من بر این است که اگر میت در زندگی و حیات خود خویشاوندانش را از گریه کردن و نوحه خواندن منع کرده باشد، بخاطر گریه کردن اهلش عذاب نمی‌بیند هر چند بازماندگان بر او گریه کنند.[13]

چنین برداشتی فهم و دیدگاه امام قرطبی از حدیث مذکور است، چون ایشان می‌گویند: بعضی یا اکثر علما بر این باوراند که میت در صورتی بخاطر گریه نمودن اهلش عذاب می‌بیند که گریه کردن از سنن مروّجه در خانواده او باشد و یا برای گریه کردن توصیه نموده و بدان تاکید کرده باشد، مثلاً وصیت کند و بگوید: هنگام مرگم به بهترین وجه نوحه سرایی کنید و گریبان خود را پاره نماید...[14]

بی‌تردید نوحه خواندن، کوبیدن بر سر و صورت و پاره کردن گریبان از رسوم و عادات مردم دوران جاهلیت بوده است، حتی مردم دوران جاهلیت همواره توجیه می‌کرده‌اند که بعد از مردنشان برای آنها نوحه خوانی شود و خبر مرگش میان مردم اعلام و پخش گردد.

چنین رسومی‌در مذاهب و اشعار دوران جاهلیت به کثرت دیده می‌شود، بنابراین در چنین مواردی، دیگر گریه کردن (نوحه خواندن) زندگان مستلزم عذاب میت است، چون توصیه و عادت او را به جا آورده‎اند و راه و روش زندگی او را ادامه داده‌اند.[15]

لازم است به تعبیر و الفاظ امام بخاری در صحیحش توجه شود، که می‌فرماید: تعذیب میت به نوع گریه کردن بستگی دارد نه هر نوع گریه‌ای، چون گریه‌ی محدود به حزن و اشک ریختن دور از زخمی‌کردن صورت و پاره کردن لباس و داد و‌ فغان، مشکلی ندارد و صاحبش تعذیب و مؤاخذه نمی‌شود، در سنت رسول‎الله صلی الله علیه وسلم نصوص فراوانی وجود دارد که این مطلب را تأیید می‌نمایند.

علامه ابن تیمیه نیز پیرامون این مسئله سخن گفته و دیدگاه امام بخاری، قرطبی، ابن عبدالبر و همه پیروان آنها را در مورد فهم حدیث مذکور نقد و تضعیف کرده است، امام بعد از ذکر نصوص حدیث می‌فرماید: گروهی از متقدمین و متاخرین (سلف و خلف) این احادیث را رد کرده‎اند و بر این باورند که این گونه روایات از باب مجازات انسان به جرم دیگران است و معارض با آیه ذیل می‌باشد: «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» فاطر: ١٨

ابن تیمیه می‌فرماید: بزرگان در دفع تعارض مذکور دیدگاه و راه‌های متفاوتی را پیموده‎اند، برخی مانند عائشه رضی الله عنها و شافعی و دیگران راویان احادیث را تخطئه کرده‎اند و گروه دیگر مانند مزنی و غیره با پیش کشیدن مقوله وصیت و سفارش میت به بازماندگان مسئله را خاتمه می‌دهند و مشکل را بر طرف می‌سازند.

بخشی دیگر از علما مانند ابو برکات حدیث را بر عادت بازماندگان حمل می‌کنند و جرم میت را ترک نهی از منکر و عادت ناشایست بازماندگان می‌پندارند.

ولی تمام این مواضع و دیدگاه‌ها ضعیف هستند و نمی‌توانند مشکل را بر طرف سازند. امام در رد دیدگاه اهل تأویل می‌گوید: احادیث صحیح و واضح با راویانی چون عمر بن خطاب رضی الله عنه و فرزندش عبدالله و ابو موسی اشعری و غیره را نمی‌توان با چنین تاویلات ضعیفی رد نمود، حضرت عایشه در بسیاری موارد دیگر چنین موقفهایی را به میان می‌آورد و با اجتهاد و حکم بر باطل بودن معنی احادیث آنها را رد کرده است، ولی روش ایشان علمی‌نیست چون با تفکر و تدبر در موضوع روشن می‌شود که نصوص صریح و صحیح روایت شده از ثقات را نمی‌توان با نسیان یا اشتباه رد کرد.[16]

شیخ الاسلام ابن تیمیه در ادامه سخنانش می‌فرماید: عایشه رضی الله عنها با رد کردن حدیث دچار همان مشکلی می‌شود که از آن فرار کرده است، چون حدیث را با لفظی دیگر نقل می‌کند و آنرا صحیح و روایت شده از پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌داند در حالی که همان لفظ هم مشکل حدیث حضرت عمر را در خود جایی داده است، اگر تأویل عائشه را بپذیریم و قبول کنیم که میت کافر بر اثر گریه بازماندگان دچار عذاب بیشتری می‌شود چه تفاوتی دارد با حدیث حضرت عمر که می‌فرماید: میت توسط گریه اهل و عیالش دچار عذاب می‌شود، اگر مسئله را در ازدیاد عذاب بپذیریم چرا در ایجاد عذاب رد کنیم؟ به همین دلیل است که شافعی در «مختلف الحدیث» حدیث را به گونه‌ای دیگر تأویل می‌کند و می‌گوید: بهترین لفظ حدیث این روایت است که می‌فرماید: آنها بر او گریه می‌کنند، در حالی که او در قبر عذاب می‌بیند.

امام ابن تیمیه دیدگاه آن گروه را هم رد می‌کند که می‌گویند: از حدیث مذکور این اصل برداشت می‌شود که انسان بخاطر گناه دیگران مجازات شود، امام می‌فرماید: آن عده که حدیث مذکور را بر معنی ظاهر حمل کردند و گمان می‌کنند که حدیث از باب مجازات انسان به گناه غیر است و چنین برداشت می‌کنند که خداوند هرچه اراده کند انجام می‌دهد یا حکم می‌نماید و اعتقاد دارند که انسان به گناه دیگران مجازات می‌شوند و در نهایت قایل به جهنمی‌بودن اولاد کافران هستند، چون پدرانشان کافر است. امام این مسئله را توضیح می‌دهد و ثابت می‌کند که چنین چیزی در مورد اولاد کافران درست نیست و بویی از حقیقت نبرده است، چون خداوند تنها نافرمان‌ها را سزا می‌دهد و بچه ها را در قیامت مورد امتحان قرار می‌دهد، سپس می‌فرماید: تعذیب با عقاب تفاوت دارد، پیامبر صلی الله علیه وسلم نفرمود که میت معاقب است، بلکه فرمود: تعذیب می‌شود، چون عذاب از عقوبت عام تر است، عذاب درد و ألم است و هر درد و ألمی‌عقاب نیست، پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: (السَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنْ الْعَذَابِ) (سفر قطعه‌ای از عذاب است)

یعنی سفر درد و ألم است نه اینکه عقاب و سزا، چون عقاب و سزا در برابر اعمال است، انسان برخی مواقع با شنیدن برخی صداها و کشیدن بوها و خوردن نوعی از غذا‌ها معذب می‌شود، چنین تعذیبی در مقابل اعمال نیست، بنابراین میت با گریه آنها معذب است نه اینکه معاقب باشد.

بعضی از سخنان، میت را در قبر عذاب می‌دهد، همانگونه که دیدن و شنیدن چیزهایی موجب عذابشان می‌شود، بدین سبب است که قاضی ابو یعلی می‌فرماید: با ارتکاب معاصی در گورستان مردگان عذاب می‌بینند، همانگونه که احادیث فراوانی در این مورد روایت شده‎اند، پس معنی حدیث این است که گریه موجب عذاب میت می‌شود و او را ناراحت می‌کند، نه اینکه موجب عقاب و سزای او می‌گردد.[17]

این برداشت که شیخ ابن تیمیه آن را اختیار نموده است و بعضی روایات نیز در تایید آن وارد شده‌اند، در نهایت دقت و ظرافت است.

نعمان بن بشیر روایت می‌کند و می‌گوید: عبدالله بن رواحه از هوش رفت و خواهرش عمره بر وی گریه کرد و گفت: وای جبلا، وای چنین، ‌وای چنان، صفات برادرش را بر می‌شمرد، وقتی عبدالله به هوش آمد، گفت: چیزی در مورد من نگفتی مگر اینکه گفتند: راست می‌گوید، تو چنین و چنان هستی؟! وقتی عبدالله فوت کرد، خواهرش بر وی گریه نکرد.[18]

حتی چنین مطلبی به صراحت در حدیث ابوموسی اشعری وارد شده است که رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود: (مَا مِنْ مَیتٍ یمُوتُ فَیقُومُ بَاکیهِ فَیقُولُ وَا جَبَلَاهْ وَا سَیدَاهْ أَوْ نَحْوَ ذَلِک إِلَّا وُکلَ بِهِ مَلَکانِ یلْهَزَانِهِ أَهَکذَا کنْتَ)

(هرکس بمیرد و دیگری بر وی گریه کند و بگوید: ای سیدم، ای چنین و ای چنان، دو فرشته بر وی گماشته می‌شوند و او را تکان می‌دهند و به او می‌گویند: آیا تو همین طور بودی؟ )

ترمذی حدیث را روایت کرده و می‌گوید: حدیث حسن و غریب است[19] و حاکم آنرا صحیح می‌داند و حدیث نعمان بن بشیر را شاهد آن می‌داند.[20]

شایان ذکر است که بیان شود، عذاب هر میتی بنا به گریه بازماندگان لازم نیست، چون گاهی حکم سبب بخاطر وجود معارض برداشته می‌شود، همانگونه که ابن تیمیه فرمود: بعضی از انسان‌ها توان دفع زیان اصوات مهیب و ارواح و صورت‌های خبیثه را دارند. شیخ در ادامه سخنان خود و در تایید مطلب فوق می‌فرماید: سبب و علت عذاب در احادیث وعید ذکر می‌شود، ‌اما گاهی موجب آن بخاطر وجود موانع تحقق پیدا نمی‌کند، این گونه مانع می‌تواند توبه مقبوله، یا نیکی‌های محو کننده و یا گناهان عفو شده توسط شفاعت مقبول، یا فضل و رحمت الهی باشد. امام در پایان می‌فرماید: عذاب داخل قبر توسط گریه بازماندگان موجب کفاره گناهان می‌شود.[21]

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

دکتر عمر سلیمان اشقر

منبع: کتاب "قیامت صغری و قیامت کبری"؛ دکتر عمر سلیمان اشقر.‏

عصر اسلام

IslamAge.com

 


[1]. لوامع الانوار البهیة. 2/17.

 

[2]. کتاب الجنائز.

[3]. نسائی در سننش حدیث را نقل کرده است، جامع الاصول 11/167.

[4]. آلبانی در کتاب « ارواء الغلیل» حدیث را نقل کرده است. و روایت را به دار قطنی نسبت داده است. ارواء الغلیل 1/311. شماره 280.

[5]. متفق علیه، مشکاة المصابیح: (2/401).

[6]. مشکاة المصابیح 2/402.

[7]. بخاری: متاب الجنائز. فتح الباری (3/251).

[8]. شیخ ناصرالدین آلبانی می‌گوید: این حدیث را ابن ماجه آورده است و احکام‎الجنائز صفحه 15.

[9]. آلبانی در « احکام الجنائز » ص 15 می‌فرماید: ابو داود (2/84) و نسائی (2/233) و حاکم(2/25، 26) و بیهقی(6/4/76) و طیالسی در مسندش شماره (981 و ) 982 و امام احمد (5/11، 13، 20) حدیث را نقل کرده‎اند، برخی از آنها حدیث را از شعبی از سمرة و گروه دیگر سمعان بن مشنج را هم در سند داخل نموده‌اند. همانگونه که حاکم و ذهبی گفته‌اند: بنا به سند اول بر اساس شرط شیخین صحیح است و بنا به سند دوم تنها صحیح است نه بر اساس شرط شیخین، آلبانی در آن کتاب کسانی که روایات و زیادات را ذکر کرده‌اند بیان فرموده است.

[10]. بخاری کتاب جنائز، فتح الباری(3/151). مسلم هم حدیث را نقل کرده است، به جامع الاصول (11/92) نگاه کنید.

[11]. بمنظور آگاهی از این تاویلات به فتح الباری (3/152) مراجعه شود.

[12]. فتح الباری: (3/154).

[13]. سنن ترمذی: (3/336).

[14]. تذکرة القرطبی: ‌(102).

[15]. جامع الاصول لابن الاثیر:102.

[16]. مجموع الفتاوی: (24/370).

[17]. مجموع الفتاوی: 26(/374. )

[18]. بخاری کتاب المغازی.

[19]. ترمذی کتاب « جنائز» (3/326) شماره (806)

[20]. تلخیص الحبیر ابن حجر (2/140، شماره 806)

[21] مجموع الفتاوی: (4/375).