سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 ارديبهشت 1404 04/11/1446 2025 May 02

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7630652
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 11   تعداد بازدید: 3537 تاریخ اضافه: 2010-08-03

خلافت محمد بن هارون ملقب به معتصم (218هـ - 227 هـ)

صفات و اخلاق معتصم

ابو اسحاق محمد معتصم در سال 179 هجری از مادرش مارده که ام ولد بود متولد شد، او یکی از شش فرزند هارون الرشید بود که به نام محمد صدا زده می‌شد.

او از اندامی متوسط، چهره‌ی سفید متمایل به سرخی و چشمانی زیبا بر خوردار بود. معتصم فردی کم سواد و به امی بودن نزدیکتر بود تا فرهنگ و دانش، اما  همت بالایی در جنگها داشت. وی فردی شجاع و قدرتمند بود و در میدان‌های نبرد دلاوری‌های زیادی از خود به جا گذاشته بود.

معتصم در دوران خلافت برادرش مأمون، ولایت امور شام و مصر را بر عهده داشت، و هنگامی که مأمون بیمار شد عهد خلافت را به او سپرد. با وجودی که عباس پسر مأمون از شهرت وسیعی میان لشکریان عرب برخوردار بود، ولی به خاطر قدرت و توانایی نظامی معتصم، حکمت را در آن دید تا عهد پس از خویش را به برادرش بسپارد تا تضمینی برای سیاستهایی باشد که برای دولت عباسی ترسیم کرده بود.

در روز وفات برادرش مأمون، نوزدهم رجب سال 218 هجری با معتصم بیعت کرده شد، ولی نظامیان در آغاز امر از بیعت با وی سر باز زدند و قصد داشتند با عباس پسر مأمون بیعت کنند، اما عباس به خاطر احترام به وصیت پدرش، هر چه سریعتر با عمویش معتصم بیعت کرد، و در پی آن نظامیان نیز از او تبعیت کردند.

فتنه‌ی خلق قرآن در دوران معتصم

با وجودی که معتصم از علم چندانی برخوردار نبود، ولی از وصیت برادرش مأمون در اجبار مردم بر اعتقاد به خلق قرآن تبعیت کرده، و در این مسأله بر آزار و اذیت مخالفان افزود، و هر کس از علما و اهل رأی که با این اعتقاد مخالفت ورزیدند مورد اذیت و آزار واقع شدند.

امام احمد بن حنبل رحمه الله از جمله کسانی است که در خلافت معتصم به خاطر مخالفت با خلق قرآن مورد شکنجه و آزار واقع شد، و سپس به زندان انداخته شد.

در روایت دیگر آمده است معتصم گروهی از معتزلی‌ها را فرا خواند تا با امام احمد حنبل در باره خلق قرآن مناظره کنند. این مناظره بعد از سه روز به پایان رسید، اما آنها نتوانستند دلایل قاطعی برای قانع کردن امام احمد ارائه کنند. معتصم بعد از این مناظره امام احمد را هشتاد و سه ضربه شلاق زد، و سپس او را به زندان انداخت.

معتصم و ترک‌ها

تجربه‌هایی که معتصم از حوادث پیشین به دست آورده بود، او را به این نتیجه رساند که دیگر نمی‌توان به فارس و عرب اعتماد کرد، در مورد فارس‌ها او دریافته بود که آنها قصد تسلط بر سلطنت عباسیان دارند، و در مواقع گوناگون این قضیه بر وی مشخص شده بود که هیچ اعتماد یا وفایی نمی‌توان میان خلفاء و فارس‌ها تضمین کرد.

اما عرب با زوال دولت امین دریافتند که سطنتشان با شمشیر فارس‌ها رو به زوال و نابودی هست، به همین جهت شورش نصر بن شبث در راستای دفاع از عرب بر پا شد. با وجود نابودی شورش نصر، دیگر آن اعتمادی که باید میان خلفا و عرب وجود داشته باشد در میان نبود، به همین خاطر خلیفه‌ی عباسی بایستی در فکر یک عنصر سوم بود تا بتواند به آن اعتماد کرده و کارها را به این عنصر جدید بسپارد.

از جهت دیگر معتصم فردی شجاع و جنگجو بود و در این فکر بود که جنگهای طولانی و نبردهای شدیدی را علیه "زط" (کولی‌ها) و بابک خرمدین و رومی‌ها و ... آغاز کند، او برای تقویت ارتش خود از عناصر شجاع و قوی مانند ترک‌ها برای پیروزی لشکر خود استفاده کرد.

معتصم روز به روز بر استخدام لشکر ترکها در سپاه خود می‌افزود، تا جایی که باعث آزار و اذیت مردم در بغداد شده، و اهل بغداد از آنها به تنگ آمدند. معتصم نیز مجبور شد، شهر سامراء را بنا کند تا مقری برای ارتش او باشد.

بنای شهر سامراء در سال 221 هجری توسط معتصم آغاز شد. معتصم نخست قصر خویش را در آنجا بنا کرده، سپس برای هر یک از ترک‌ها مکان‌های خاصی در این شهر در نظر گرفت. نام این شهر در ابتدا به خاطر زیبایی که داشت "سرّ من رأی" گذاشته بودند، سپس پس از مدتی خراب و ویران گشت، و آن را "ساء من رأی " نامیدند و بعدها این اسم نیز مختصر شده و آن را سامراء نامیدند.

شورش‌ها و فتنه‌ها در این دوران از خلافت عباسی

الف- قیام محمد بن قاسم

در این دوره از خلافت عباسی شورش‌ها و قیام‌هایی وجود داشت که معتصم می‌بایست با آن‌ها دست و پنجه نرم کند، از جمله این قیام‌ها خروج محمد بن قاسم است که از نوادگان حسین بن علی بود. این شورش که افراد زیادی را در کنار خود جمع کرده بود، چندین بار با ارتش عباسی وارد جنگ شده، تا اینکه سر انجام عبدالله بن طاهر به دستور معتصم، محمد بن قاسم را اسیر کرده و او را در سامرا حبس کرد.

مردم در مورد مرگ او اختلاف کردند بعضی از آن‌ها گفتند که او در زندان مسموم شده و به قتل رسیده، و بعضی دیگر از طرفدارن او بر این باور بودند که او از زندان فرار کرده، و به مکان دیگری رفته است، بیشتر طرفداران این شورش در نواحی کوفه و بلاد طبرستان و کوه‌های دیلم مستقر بودند.

ب- قیام زط یا کولی‌ها

یکی از مشکلات دیگری که معتصم در عهد خویش با آن روبرو شد شورش هندی‌های معروف به زط بودند، آنها بر بصره سیطره پیدا کرده بودند، این قیام که از عهد مأمون شروع شده بود، در عهد معتصم نیز ادامه داشت.

معتصم برای نابودی این شورش لشکری تدارک دیده و فرماندهی آن را به یکی از رهبران شجاع عرب به نام عجیف بن عنسبه سپرد، عجیف نزدیک به نه ماه با آنها جنگید، و همگی آنها را که بیست و هفت هزار نفر از زن و مرد بودند، دستگیر کرده، و در بغداد آنها را به خلیفه تسلیم کرد.

این واقعه در سال 220 هجری رخ داد، سپس معتصم آنها را به آسیای صغیر تبعید کرد، این گروه در سال 240 هجری توسط بیزانسی‌ها اسیر شده، و به اروپا برده شدند، و در آنجا به اسم Gypsies معروف گشتند. آنها معمولا در خارج از شهرها زندگی می‌کردند.

ج- جنبش بابک خرمدین (201هـ - 222 هـ)

این حرکت یکی از خطرناکترین حرکت دینی از زمان قیام دولت عباسیان بوده است، به گفته مؤرخانی همچون طبری و بغدادی افراد این گروه به تناسخ ارواح (انتقال روح پس از مرگ به شخص دیگر) و رجعت و نوعی سوسیالیسم، اعتقاد داشتند.

بیشتر طرفداران این گروه کشاورزان بودند، و سعی داشتند با گرفتن زمین از مالکان بزرگ، آنها را میان کشاورزان تقسیم کنند.

د- جنبش های عربی

سياست معتصم در کمک گرفتن از ترک‌ها و دادن عطایا به آنها، سبب نارضایتی اعراب گشت. آنها تصمیم گرفتند خود را از دست معتصم رهایی بخشند، به همین جهت توطئه‌ای علیه خلیفه به فرماندهی عجیف آغاز کردند. آنها همچنین موفق شدند عباس بن مأمون را به خروج علیه عمویش معتصم راضی کنند، این گروه بر قتل معتصم و افشین و اشناس اتفاق کردند، اما معتصم از این جریان با خبر شده، و به موقع توانست این توطئه را خنثی کند.

اگر چه معتصم این حرکت را در نطفه خفه کرد اما از اثرات به جا مانده از آن رهایی نیافت، از جمله عواقب سرکوبی این جنبش، کنار گذاشتن رهبران عرب و فارس از صحنه‌های سیاسی، و همچنین اسقاط آنها از دیوان عطایا بود.

معتصم و رومی‌ها

معتصم بعد از پایان بخشیدن حرکت بابک خرمدین به سوی بلاد روم حرکت کرد، و درباره‌ی مستحکم‌ترین قلعه‌های آنها پرسید، گفتند: عموریه، شهری است که تا به حال هیچ یک از فرماندهان مسلمان به آنجا حمله نکرده است، و آنجا نور چشم نصرانی‌ها است، و نزد ایشان از قسطنطنیه نیز با عزت‌تر است.

در حالی که معتصم بر کنار نهر سیحان اقامت داشت، دستور داد تا افشین از مسیر حدث، و آشناس از طریق طرطوس وارد بلاد روم شوند، آن‌ها قرار گذاشتند دو روز بعد در کنار آنکارا همدیگر را ملاقات کنند، بدینوسیله مسلمین وارد آنکارا شده، سپس به سوی عموریه حرکت کردند، در این حمله معتصم در قلب لشکر و افشین سمت راست و آشناس سمت چپ سپاه بودند.

آنها در رمضان سال 223 هجری به عموریه رسیده و آنجا را محاصره کردند. (مسافت میان آنکارا و عموریه 140 کیلومتر است)، سپاه عباسی توانستند از طریق شکافی که در دیوار ایجاد شده بود وارد شهر شده و آنجا را فتح کنند، این فتح تاثیر بزرگی در قدرت یافتن مسلمانان داشت، و در آن سو ضعف رومی‌ها را بیشتر نمایان ساخت.

وفات معتصم

معتصم در نیمه‌ی دوم ماه ربیع الأول به سبب بیماری در گذشت. گویند آغاز بیماری وی در نخستین روز محرم پس از حجامت کردن بود، و از همان هنگام بیمار شد تا اینکه در ماه ربیع الاول وفات نمود.

مدت خلافت وی هشت سال و هشت ماه بود، و عمرش در هنگام وفات چهل و شش سال و هفت ماه روایت شده است. وفات او به سال 227 هجری بود.

وى چهره‌ی سپيد آميخته به سرخى، و ريشی بلند مايل به سرخى و چشمانی زيبا داشت. تولد او در قصر خلد بود. معتصم به جمع شىن اوصاف هشت‌گانه معروف است. امام طبری رحمه الله می‌گوید: تولد وى به سال صد و هشتاد بود، در ماه هشتم، خليفه هشتم بود، هشتمين نسل عباس بود، عمرش چهل و هشت سال بود، هشت پسر داشت و هشت دختر، هشت سال و هشت ماه پادشاهى كرد.

وزیرش "محمد بن عبدالملک زیات" رثایی در وفات او سرود:

قد قلت: إذ غیبوک واصطفت         علیک آید بالترب والطین

اذهب، فنعم الحفیظ کنت علی         الدنیا و نعم الظهیر للدین

يعنى: هنگامى كه ترا پنهان كردند و خاک و گل بر تو ریختند.

من چنين گفتم:

برو که تو بهترین نگهبان برای دنیا بودی و تو بهترین یاور دین بودی.

پایان خلافت معتصم بالله

شناسنامه‌ی هشتمین خليفه‌ی عباسی

نام معروف

معتصم بالله

نام كامل

محمد بن هارون بن محمد بن عبد الله بن محمد بن علي ابن عبد الله بن العباس

كنيه

أبو إسحاق

ترتیب در خلافت

هشتم

تاريخ تولد

179

دوران خلافت به تاريخ هجری

218- 227 هـ

دوران خلافت به تاريخ ميلادی

833 -842 م

تاريخ وفات

227 هـ

ترجمه و تحقیق: أبو أنس
سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع:

* سیر أعلام النبلاء- للذهبی- تحقیق شيخ شعيب الأرناؤوط.
* تاريخ ابن خلدون.
* البدایة و النهایة - لابن کثیر.
* الکامل فی التاریخ- لابن الأثیر.
* سایت ويكيبيديا، الموسوعة الحرة- سایت إسلام أون لاین . نت- سایت أسرة آل باوزیر العباسیة الهاشمیة.
* الدرة السنیة فی أخبار الدولة العباسیة، تألیف أبوبکر بن عبدالله بن أیبک الدواداری، بیروت 1413هـ/1992م.
* تاريخ الإسلام السياسي والديني والثقافي والاجتماعي، تألیف حسن ابراهيم حسن، دار الجیل ببیروت،الطبعة الرابعة عشرة، 1416هـ/1996م.
* موسوعة الخلافة العباسیة، تألیف أحمد شلبی، مکتبة النهضة المصریة، الطبعة الثامنة،1985م.
* الدولة العباسیة، تألیف محمود شاکر، المکتب الإسلامی، الطبعة الخامسة، 1411هـ/1991م.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان