سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 ارديبهشت 1404 04/11/1446 2025 May 02

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7630684
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 2   تعداد بازدید: 3807 تاریخ اضافه: 2010-03-18

زنده شدن مردگان و حشر

 بسم الله الرحمن الرحيم

 

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏اما بعد‏:‏

 

ايمان به زنده شدن از بزرگترين اصول ايمان در دين است و آن مشتمل بر جوانب متعددي است از آنچه نصوص در اين باب بر آن دلالت دارد و بحث آن اينجا در خلال تعدادي از مطالب خواهد آمد كه حقيقت آن را روشن و اهميت ايمان به آن را آشكار مي نمايد و آنچه بر مؤمن واجب است اين است كه به احوال و حوادث آن ايمان داشته باشد.

 

معني بعث و حقيقت آن:

بعث در كلام عرب بر دو وجه مي آيد:

1. به معني ارسال كردن است. الله تعالي مي فرمايد:{ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى}( اعراف 103) «سپس بعد از آنها موسي را فرستاديم».

 2. به معني تحريك و برانگيختگي است. گفته مي شود شتر را تحريك كرد پس او شوريد. و از آن جمله زنده شدن مرده است كه به صورت زنده شدن آنها و خارج شدنشان از قبرها مي باشد. الله تعالي مي فرمايد:{ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ}( بقره 56)

 «سپس بعد از مردنتان شما را زنده مي كنيم».

بعث در شريعت بدين معني است كه خداوند مردگان را زنده مي‌كند و از قبرهايشان خارج مي گرداند.

 

و حقيقت زنده شدن اين است كه الله تعالي اجساد قبرها را كه در آن حل شده اند، جمع مي كند و به قدرت خود آن را برمي‌گرداند همانگونه كه بود سپس به سوي آن ارواح را برمي‌گرداند و آنها را به سوي مشحر براي حكم نهايي سوق مي‌دهد. الله تعالي مي فرمايد:{وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ**قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ}( يس 78- 79)

 «و براي ما مثل مي آورد و خلقت خود را فراموش كرده است گفت كيست كه اين استخوانها را بعد از اينكه پوسيده است، زنده كند».

 

و از حذيفه رضی الله عنه  روايت است كه رسول الله صلی الله علیه وسلم  فرمودند:«إِنَّ رَجُلًا حَضَرَهُ الْمَوْتُ لَمَّا أَيِسَ مِنْ الْحَيَاةِ أَوْصَى أَهْلَهُ إِذَا مُتُّ فَاجْمَعُوا لِي حَطَبًا كَثِيرًا ثُمَّ أَوْرُوا نَارًا حَتَّى إِذَا أَكَلَتْ لَحْمِي وَخَلَصَتْ إِلَى عَظْمِي فَخُذُوهَا فَاطْحَنُوهَا فَذَرُّونِي فِي الْيَمِّ فِي يَوْمٍ حَارٍّ أَوْ رَاحٍ فَجَمَعَهُ اللَّهُ فَقَالَ لِمَ فَعَلْتَ قَالَ خَشْيَتَكَ فَغَفَرَ لَهُ» بخاري (3479) .

 «مردي در آستانه مرگ قرار گرفت و وقتي از برگشت به زندگي دنيا نا اميد شد به خانواده اش وصيت كرده كه: وقتي مْردم چوب بسياري برايم گرد آوريد سپس آتشي روشن كنيد تا گوشتم را از بين ببرد و به استخوانهايم برسد، جسدم را برداريد و آن را خُرد كنيد و در روزي بسيار گرم يا روزي كه باد بوزد در دريا اندازيد. خداوند جسمش را جمع كرد و به او فرمود: چرا چنين كردي؟ گفت: به خاطر ترس از تو. پس خداوند او را بخشيد».

 

آيه و حديث بر اين امر دلالت دارند كه الله تعالي اجساد را برميگرداند و آنچه جدا شده و در زمين حل شده اند را جمع مي‌كند تا آنجا كه به حالت اول همانگونه كه بود برمي گرداند پس ارواحشان را به آن برمي گرداند. پاك و منزه است الله تعالي از اينكه چيزي او را ناتوان كند و او بر هر چيزي تواناست.در سنت كيفيت و چگونگي زنده شدن بيان شده است.

 

 خداوند بر زمين آب را نازل مي كند پس به وسيله آن اهل قبور مي رويند هماگونه كه گياهان مي رويند. و دليل بر آن حديث ابوهريرهس است كه شيخين روايت كرده اند. در آن رسول الله صلی الله علیه وسلم  ميفرمايد:

 «مَا بَيْنَ النَّفْخَتَيْنِ أَرْبَعُونَ قَالَ أَرْبَعُونَ يَوْمًا قَالَ أَبَيْتُ قَالَ أَرْبَعُونَ شَهْرًا قَالَ أَبَيْتُ قَالَ أَرْبَعُونَ سَنَةً قَالَ أَبَيْتُ قَالَ ثُمَّ يُنْزِلُ اللَّهُ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَيَنْبُتُونَ كَمَا يَنْبُتُ الْبَقْلُ لَيْسَ مِنْ الْإِنْسَانِ شَيْءٌ إِلَّا يَبْلَى إِلَّا عَظْمًا وَاحِدًا وَهُوَ عَجْبُ الذَّنَبِ وَمِنْهُ يُرَكَّبُ الْخَلْقُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» بخاري (4935) ، و مسلم (2955) .

 «فاصله بين دو نفخ صور چهل است. از ابوهريرهس پرسيدند:چهل روز است. گفت: نمي توانم چيزي را بگويم به آن علم ندارم. گفتند: چهل ماه است؟ گفت: نمي توانم چيزي بگويم به آن علم ندارم. گفتند: چهل سال است؟ گفت: نمي توانم چيزي بگويم به آن علم ندارم. پيامبر فرمود: سپس خداوند از آسمان باراني نازل مي كند پس مرده ها زنده مي شوند همانطور كه گياهان سبز مي شوند. تمام اعضاي انسان پوسيده مي شود مگر يك قطعه استخواني كه عجب الذنب نام دارد كه سالم باقي مي‌ماند و انسانها در روز قيامت از اين استخوان زنده و آفريده مي شوند». اين حديث بر كيفيت زنده شدن دلالت دارد و اينكه اهل قبور در قبرهايشان چهل در فاصله بين دو نفخه مي مانند كه آن دو نفخ، نفخ مردن و زنده شدن مي باشد و راوي منظور از چهل را مشخص نكرده كه آن چهل روز، يا چهل ماه يا چهل سال است. آن در بعضي از روايات آمده كه چهل سال است. سپس هنگامي كه خداوند بخواهد مخلوقات را زنده كند باراني از آسمان نازل مي كند. در بعضي روايت آمده آن مانند مني مرد است پس اهل قبور از آن آب زنده مي شوند همانگونه كه گياهان سبز مي گردند بعد از اينكه تمام جسمشان جز استخوان عجب الذنب از بين رفت و اين شامل انبياء نمي گردد زيرا اجساد آنها نمي پوسد همانگونه كه بيان آن قبلاً گذشت. با اين توضيحات حقيقت زنده شدن، و زمان و كيفيت آن روشن گرديد و الله اعلم.

 

دليل زنده شدن از ديدگاه كتاب، سنت و نظر:

كتاب و سنت بر زنده شدن مردگان توسط الله تعالي دلالت دارد و بيان آن در بسياري از جاهاي كتاب خداوند و سنت رسول اللهص آمده است.

خداوند در كتابش مي فرمايد:{ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}( بقره 56)

 «سپس بعد از مردنتان شما را زنده مي گردانيم تا شكر گزار باشيد». و مي فرمايد:{مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}( لقمان 28)

«خلقت و زنده شدن شما جز مانند آفريدن يك تن نيست. همانا خداوند شنواي بيناست» و مي فرمايد:{زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ}( تغابن 7)

 «كساني كه كافرند گمان مي كنند كه هرگز زنده نمي شوند. بگو بلكه حتماً زنده خواهند شد و به پروردگارم سوگند حتماً برانگيخته خواهيد شد سپس به آنچه انجام داده ايد آگاه خواهد گرداند و آن بر خداوند آسان است».

 

و از سنت حديث ابوهريره رضی الله عنه  مي باشد كه پيامبر صلی الله عليه وسلم  مي فرمايد: «لَا تُفَضِّلُوا بَيْنَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ فَإِنَّهُ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَيَصْعَقُ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يُنْفَخُ فِيهِ أُخْرَى فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ بُعِثَ أو في أول من بعث فَإِذَا مُوسَى آخِذٌ بِالْعَرْشِ» بخاري (3414) ، و مسلم (2373)

 «بين پيامبران خدا بعضي را بر بعض ديگر برتري ندهيد. او در صور مي دمد پس هر آنچه در آسمانها و زمين هستند مي ميرند مگر آنكه خدا بخواهد. پيامبر فرمود: سپس بار ديگر در آن مي دمد پس من اولين كس يا جزو اولين كساني هستم كه خداوند زنده مي گرداند در آن هنگام موسي به [پايه اي از پايه هاي] عرش چسبيده است». و در حديث ابوسعيد خدري رضی الله عنه  در صحيحين آمده:«فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضُ» بخاري (2412) ، وصحيح مسلم (2278) .

«من اولين كسي هستم كه قبرش شكافته مي شود». اين دو حديث بر زنده شدن مردگان از قبرهايشان در روز قيامت و رفتن به سرزمين محشر دلالت دارد و در اين دو فضيلتي براي پيامبر صلی الله عليه وسلم  وجود دارد كه اول از همه زنده مي شود.

 

كما اينكه رأي صحيح بر بيان زنده شدن دلالت مي نمايد و زنده شدن تكرار براي خلق كردن است و براي هر عاقلي معلوم است كه تكرار براي چيزي آسانتر از خلقت ابتدايي آن است و براي اين است كه الله تعالي در كتابش هنگامي كه از زنده شدن و وقوع آن بحث مي نمايد به خلقت انسان و به وجود آوردن اولي مي پردازد زيرا كسي كه قادر است براي اولين بار به وجود آورد به اولي مي تواند دوباره او را بوجود آورد. كسي كه معترض به زنده شدن بود همانگونه كه خداوند بيان مي كند:{مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ}( يس 78)

 «كيست كه اين استخوانهاي پوسيده را دوباره زنده كند» الله تعالي در جواب مي فرمايد:{قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ}( يس 79)

«بگو كسي كه اولين بار او را خلق كرد و به وجود آورد». الله تعالي مي فرمايد:{وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ}( روم 27)

«او كسي است كه آفرينش را آغاز كرد سپس دوباره آن را برمي گرداند و آن را تجديد مي نمايد و اين كار بر او آسان است». اين دليل شرعي عقلي از كتاب خدا براي رد بر تمام انكار كنندگان دروغگو در مورد زنده شدن است و دليلي است كه نمي‌توان آن را رد نمود.

 

حشر:

نصوص بر جمع گرديدن بندگان بعد از زنده شدنشان به سوي سرزمين محشر به حالت كاملاً پابرهنه، عريان و ختنه نشده دلالت دارد. الله تعالي مي فرمايد:{وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا}( كهف 47)

 «و آنان را برانگيزيم و كسي از آنان را ترك نكرديم» و مي فرمايد: {يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ}( ابراهيم 48)

«روزي كه زمين به غير زمين و آسمانها به غير آنها تبديل شوند و در برابر خداوند يگانه قهار نمايان شوند».

از عائشه رضی الله عنها  روايت است كه از رسول الله صلی الله عليه وسلم  شنيدم كه ميفرمود: «يُحْشَرُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ النِّسَاءُ وَالرِّجَالُ جَمِيعًا يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَا عَائِشَةُ الْأَمْرُ أَشَدُّ مِنْ أَنْ يَنْظُرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ» بخاري (6527) ، و مسلم (2859) .

«پا برهنه، عريان و بدون ختنه، حشر خواهيد شد. عايشه ك ميگويد: گفتم: «اي رسول خدا! مردان و زنان، با هم حشر ميشوند و به يگديگر، نگاه مي کنند؟! فرمود: مسئله دشوارتر از آن است که کسي در اين فکر باشد (به ديگري نگاه کند)». و اين حشر تمام مخلوقات را در برمي گيرد. نصوص بر حشر ديگري هم بي شك آنجا در بهشت و جهنم دلالت دارد. مؤمنان دسته دسته در حاليكه آنها ايستاده اند به سوي بهشت حشر مي شوند. الله تعالي مي فرمايد:{يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا}( مريم 85)

«روزي كه متقين را دسته دسته به سوي رحمن محشور مي كنيم». طبري از عليس در تفسير اين قول الله تعالي مي فرمايد:(أما والله ما يحشر الوفد على أرجلهم، ولا يساقون سوقا ولكنهم يؤتون بنوق لم ير الخلائق مثلها، عليها رحال الذهب، وأزمتها الزبرجد فيركبون عليها حتى يضربوا أبواب الجنة) «به خدا قسم دسته دسته بر پاها و ساقهايشان محشور نمي شوند بلكه آنها به وسيله شتراني مي آيند كه هيچ كس مثل آنها را نديده است بر آن زيني از طلا است و دهنه آن از زبرجد است بر آن سوار مي شوند تا اينكه درهاي بهشت را مي زنند». (تفسير طبري (8 / 380))

اما كافران به سوي آتش بر صورتهايشان با حالت كور و كر و لال حشر مي شوند . الله تعالي مي فرمايد:{الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا}( فرقان 34)

«كساني كه بر صورتهايشان به سوي جهنم رانده مي شوند آنان بدترين جا و بدترين و گم ترين راه را دارند» و مي فرمايد:{وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا}( اسراء 97)

«و روز قيامت بر صورتهايشان در حاليكه كور و كر و لالند رانده مي شوند».

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏


 

سایت عصر اسلام

www.IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان