سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

15 تير 1404 10/01/1447 2025 Jul 06

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7774382
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 20   تعداد بازدید: 5133 تاریخ اضافه: 2010-04-09

امام لیث بن سعد (۹۴ - ۱۷۵ هـ)

نام، نسب و سال ولادت:

وی ابوحارث، لیث بن سعد بن عبدالرحمن، امام اهل مصر در فقه و حدیث است. وی مولای قیس بن رفاعة است.

امام لیث بن سعد به سال ۹۴ هجری برابر با ۷۱۳ میلادی در دوران خلافت ولید بن عبدالملک در «قَلقَشَنده» واقع در سه فرسنگی قاهره به دنیا آمد. قلقشند یکی از روستاهای استان «قلیوبیه» در مصر است.

اما اصل و نسب وی به اصفهان در سرزمین فارس برمی‌گردد. عیسی بن زغبة از لیث بن سعد نقل می‌کند که وی گفت: اصل ما از اصفهان است پس در مورد آن‌ها (یعنی اهل اصفهان) یکدیگر را به نیکی وصیت کنید.

ذهبی نیز در سیر اعلام النبلاء وی را مصری و اصفهانی می‌داند و سپس می‌گوید: «اهل بیت او می‌گویند: ما از پارسیانیم و از اهل اصفهان می‌باشم. و منافاتی بین دو قول وجود ندارد». (یعنی میان اینکه او را مصری و یا فارس بدانیم تعارضی نیست زیرا وی در مصر دیده به جهان گشوده و در آن زندگی کرده است و از سوی دیگر اصالتا اصفهانی است).

زندگی و اقامت وی:

همانطور که گذشت وی در مصر دیده به جهان گشود اما در طلب علم به سرزمین‌های گوناگونی سفر کرد و سپس در مصر مستقر گردید.

وضعیت عمومی جهان اسلام در دوران لیث بن سعد:

به طور کلی می‌توان دوران لیث بن سعد را دورانی آرام دانست که در آن اهل سنت و جماعت قدرت داشتند و اهل بدعت چندان قدرت و شوکت نیافته بودند. به طوری که از لیث بن سعد روایت شده که گفت: به سن ۸۰ سالگی رسیدم و هرگز با صاحب بدعتی جدل نکردم.

امام ذهبی در توضیح این سخن لیث ین سعد می‌گوید: هواها و بدعت‌ها در دوران لیث و مالک و اوزاعی، ضعیف و بی اثر بودند و سنت ظاهر و عزیز بود. اما در دوران احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و ابوعبید بدعت‌ها سر بر آورده و اهل حدیث دچار آزمایش و سختی شدند و اهل بدعت با همکاری حکومت سر بلند کردند و اینجا بود که علما به جدال با آن‌ها بر اساس قرآن و سنت نیاز پیدا کردند...

شخصیت لیث بن سعد:

فقه و علم وی:

بسیاری از علماء و فقهاء به علم و فقه و نبوغ امام لیث بن سعد (رحمه الله) گواهی داده‌اند. امام شافعی رحمه الله با وجود آنکه خود نزد مالک دانش آموخته بود می‌گوید: لیث بن سعد فقیه تر از مالک است جز اینکه یارانش [برای حفظ علم و فقه وی] اقدام نکردند.

امام شافعی در جای دیگر می‌گوید: لیث بیشتر از مالک پیرو اثر و حدیث است.

فضل بن زیاد می‌گوید: احمد بن حنبل می‌گفت: لیث علم بسیاری دارد و حدیثش صحیح است.

ابوداوود می‌گوید: احمد بن حنبل می‌گفت: در میان مصریان حدیث کسی صحیح‌تر از لیث بن سعد وجود ندارد و «عمرو بن حارث» به وی نزدیک است.

علی بن مدینی می‌گوید: لیث «ثبت» است.

کرم و سخاوت وی‌:

از بارزترین صفات امام لیث بن سعد در کنار علم و فقه و ورع ایشان صفت سخاوت و کرم بود تا جایی که ایشان به این صفت مشهور و زبانزد همه بود.

محمد بن رمح می‌گوید: درآمد لیث بن سعد هشتاد هزار درهم در سال بود اما هیچ گاه زکات بر آن واجب نگشت زیرا وی هیچگاه آن را [تا سر سال] باقی نمی‌گذاشت [تا زکات بر آن واجب شود] بلکه به خاطر کرم و سخاوت خود همه‌ی آن را انفاق می‌کرد.

می‌گویند زنی به نزد لیث آمد و به او گفت: ای ابا حارث فرزندی معلول دارم که دلش عسل می‌خواهد. پس لیث دستور داد به او یک «مرط» عسل دهند و مرط ۱۲۰ «رطل» (۱) است.

جایگاه لیث بن سعد در مصر:

لیث رحمه الله فقیه مصر و محدث و محتشم و رئیس آن به حساب می‌آمد. منصور خلیفه‌ی عباسی خواست که او را به ولایت مصر بگمارد اما او نپذیرفت. اما با این وجود والی مصر و قاصی آن تحت امر وی بودند و در همه‌ی امورد به رای و مشورت وی عمل می‌کردند.

شیوخ وی:

وی از تابعین بسیاری همچون عطاء و نافع و ابوالزبیر و زهری حدیث روایت کرده است. گفته شده او پنجاه و چند تابعی را درک کرده است.

دانش آموزان وی:

خلق بسیاری از وی روایت کرده‌اند از جمله‌ی شیخ وی ابن عجلان و ابن لهیعة و هشیم و ابن وهب و ابن مبارک، و عطاف بن خالد، و شبابة و أشهب، و سعيد بن شرحبيل، و سعيد بن عفير، و قعنبي، و حجين بن المثنى، و سعيد بن أبی مريم، و آدم بن ابی إياس، و احمد بن يونس، و فررزندش شعيب بن ليث، و يحيى بن بكير، و عبد الله بن عبد الحكم، و منصور بن سلمة، و يونس بن محمد، وابو نضر هاشم بن قاسم، ويحيى بن يحيى ليثی، و يحيى بن يحيى تميمي، و ابوالجهم العلاء ابن موسى، و قتيبة بن سعيد، و محمد بن رمح، و يزيد بن موهب الرملی، و كامل بن طلحة، و عيسى بن حماد زغبة، و عبد الله بن صالح كاتب، و عمرو بن خالد، وعبد الله بن يوسف تنيسی.

برخی از مولفات وی:

از مولفات وی‌ می‌توان از «کتاب التاریخ» و «کتاب المسائل فی الفقه» نام برد.

درباره‌ی وی گفته‌اند:

ابن وهب می‌گوید: اگر مالک و لیث بن سعد نبودند مردم گمراه می‌شدند.

عثمان بن صالح می‌گوید: مردم مصر عثمان را کوچک می‌شمردند. تا آنکه لیث بن سعد در میان آن‌ها رشد کرد و درباره‌ی فضائل عثمان به آن‌ها گفت پس از کم شمردن عثمان دست کشیدند. و اهل حمص (در شام) علی را کم می‌شمردند تا آنکه اسماعیل بن عساش در میان آن‌ها بزرگ شد و فاضئل علی را به آن‌ها گفت پس از کارشان دست کشیدند.

ابوحاتم می‌گوید: او نزد من از «مفضل بن فضالة» بهتر است.

سعید الآدم می‌گوید: «علاء بن کثیر» می‌گفت: لیث بن سعد سرور و امام و عالم ماست.

صفدی درباره‌ی وی می‌گوید:‌ وی بزرگ مصر و رئیس و محتشم آن بود... بطوری که نائب و قاضی تحت امر و مشورت وی بودند و شافعی از اینکه نتوانسته بود با وی دیدار کند تاسف می‌خورد...

وفات وی:

وی به روز جمعه ۱۵ شعبان سال ۱۷۵ هجری برابر با ۱۶ دسامبر سال ۷۹۱ میلادی دار فانی را وداع گفت.

خالد بن عبدالسلام الصدفی می‌گوید: به همراه پدرم در تشییع جنازه‌ی لیث بن سعد شرکت کردم و هیچ تشییع جنازه‌ای را بزرگتر از آن ندیدم. دیدم که بر چهره‌ی همه‌ی مردم غم و اندوه آشکار است و هر کدام دیگری را تسلیت می‌گوید و می‌گریند. پس به پدرم گفتم: پدرم مثل اینکه همه‌ی مردم صاحب عزایند! پس گفت: پسرم دیگر مانند این تشییع جنازه نخواهی دید.


۱- رطل یک واحد اندازه‌گیری شرعی است که بر چند نوع می‌باشد: ۱- رطل عراقی که نزد جمهور علما ۳۸۲ گرم است. ۲- رطل شامی که نزد جمهور علما ۱۷۸۵ گرم می‌باشد. ۳- رطل مصری که ۴۴۹ گرم است. (علي جمعة، المكاييل والموازين الشرعية - برگرفته از ویکی پدیای عربی)

گردآوی و ترجمه: عبدالله .م

عصر اسلام

IslamAge.com


منابع:

 

۱- زندگی لیث بن سعد - سایت قصة الإسلام

۲- سیر أعلام النبلاء

۳- الوافی بالوفیات

۴- وفیات الأعیان

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان