سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

2 فروردين 1402 29/08/1444 2023 Mar 22

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 571
بازدید کـل سايت: 6291923
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 25   تعداد بازدید: 8650 تاریخ اضافه: 2012-05-21

درجات بهشت

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و اما بعد ‏:‏

مطلب اول: دلایل درجات بهشت و تفاوت مقام آنها

در بهشت درجات متفاوتی وجود دارد و اهل بهشت به لحاظ جایگاه و منزلت با هم فرق دارند.

خداوند می‌فرماید: « وَمَنْ یأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِک لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى» طه: ٧٥

(و هرکه با ایمان و عمل صالح به پیش پروردگارش رود، چنین کسانی دارای مراتب والا و منازل بالایند).

و از جمله شخصیت‌های بارزی که به شرح و توضیح این مساله پرداخته است، شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌باشد. ایشان می‌فرماید: در بهشت درجات متفاضل و متفاوتی وجود دارد. دوستان پرهیزگار خداوند به لحاظ ایمان و تقوی این درجات را اشغال می‌کنند. خداوند می‌فرماید: « مَّن کانَ یرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِک کانَ سَعْیهُم مَّشْکورًا * کلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاءِ وَهَؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّک وَمَا کانَ عَطَاءُ رَبِّک مَحْظُورًا * انظُرْ کیفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَکبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکبَرُ تَفْضِیلاً» الإسراء: ١٨ - ٢١

(هر کس که دنیای زودگذر (این جهان) را بخواهد (و تنها برای زندگی آن کار کند)، آن اندازه که خود می‌خواهیم و به هرکس که صلاح می‌دانیم، هرچه زودتر در دنیا بدو عطاء خواهیم کرد. به دنبال آن، دوزخ را بهره او می‌کنیم که به آتش آن می‌سوزد، در حالی که (به سبب کارهائی که در دنیا کرده است) مورد سرزنش است و (از رحمت خدا) رانده و مانده است. ‏ و هر کس که (دنیای جاودانه) آخرت را بخواهد و برای (فراچنگ آوردن) آن، تلاش سزاوار آن را از خود نشان دهد، در حالی که مؤمن باشد، این چنین کسانی، تلاششان بی‌سپاس (و بی‌اجر) نمی‌ماند. ‏ و ما هر یک از اینان (که آخرت طلبانند) و از آنان (که دنیا پرستانند، در این جهان) از بخشایش پروردگارت (بهره‌مند می‌گردانیم و) کمک می‌رسانیم و (کافر و مؤمن را بر این خوان یغما می‌نشانیم. چرا که در صورت رعایت اسباب و علل،) بخشایش پروردگارت هرگز (از کسی بازداشته نشده است و از او) ممنوع نگشته است. ‏ ببین چگونه برخی (از مردمان) را بر برخی دیگر (در همین دنیای ناچیز، به سبب تفاوت تلاش و کوشششان) برتری داده‌ایم و (یکی را شاه، دارا، دانا، و یکی را نوکر، نادار، نادان کرده‌ایم. و امّا بدان که در دنیای مهمّ و ارزشمندِ) آخرت، درجاتْ بزرگ‌تر و برتریها سترگ‌تر است (و تفاوتها و فاصله‌ها بیشتر است‌؛ چرا که آنجا سرای جاویدان است و بهشت و درجات عظیمِ آن در میان است. پس ای انسان! برای آن به مسابقه بپرداز و شبانه‌روز بکوش)).

خداوند بیان فرموده است که او از عطایای خود به‌ طالبان دنیا و آخرت کمک می‌کند و عطایای خود را از هیچ فرد نیک و بدی منع نمی‌کند، سپس می‌فرماید: «انظُرْ کیفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَکبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکبَرُ تَفْضِیلاً» الإسراء: ٢١

پس خداوند متعال روشن نموده است که اهل آخرت در بهشت جایگاه متفاوتی دارند و تفاوت مرتبه آنها از تفاوت دنیایی آنان بیشتر است و امتیازات آخرت آنان از امتیازات دنیا بیشتر و بزرگتر است و برتری بعضی پیامبران بر دیگری مانند برتری مردم بر یکدیگر است. خداوند می‌فرماید:

«تِلْک الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَینَا عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ الْبَینَاتِ وَأَیدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» البقرة: ٢٥٣

(این پیغمبران (که نام برخی از آنان گذشت) بعضی از ایشان را بر بعضی دیگر برتری دادیم. خداوند با برخی از آنان سخن گفت، و بعضی را درجاتی برتر داد، و به عیسی پسر مریم معجزاتی دادیم و او را با روح‌القدس (یعنی جبرئیل) تقویت و تأیید نمودیم).

و در جائی دیگر می‌فرماید: « وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیینَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَینَا دَاوُودَ زَبُورًا» الإسراء: ٥٥

(‏ما برخی از پیغمبران را بر برخی دیگر برتری داده‌ایم، و (از جمله) به داود زبور عطاء نموده‌ایم (و او را بدان افتخار بخشیده و بالاتر از بعضی انبیاء قرار داده‌ایم. به تو نیز قرآن ارمغان کرده و خاتم و سرآمد همه پیغمبرانت ساخته‌ایم)).

و در صحیح مسلم از ابو هریره رضی الله عنه روایت شده‌ که‌ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «المؤمن القوی خیر و احب الی الله‌ من المؤمن الضعیف، و فی کل خیر، احرص علی ما ینفعک و استعن بالله‌ و لا تعجزن و ان اصابک شیء فلا تقل لو انی فعلت لکان کذا و کذا، و لکن قل: قدر الله‌ و ما شاء فعل، فان لو تفتح عمل الشیطان».

(مؤمن قوی از مؤمن ضعیف بهتر و نزد خداوند محبوب تر است و در هر کدام نفع وجود دارد، به اموری که به نفع تو هستند، حرص و ولع نشان بده و از خداوند یاری طلب و ناتوان مباش و هر گاه آسیبی به تو رسید واژه «اگر» را بر زبان نیاور [یعنی: اگر چنین می‌کردم چنین می‌شد و اگر چنان می‌کردم چنان می‌شد] اما بگو: این همه از تقدیر الهی است و او آنچه را که خواسته باشد انجام می‌دهد. زیرا که «اگر» راه را به سوی اعمال شیطانی می گشاید.‌]یعنی موجب ضعف عقیده می‌گردد])

در بخاری و مسلم از حضرت ابو هریره رضی الله عنه وعمرو بن عاص رضی الله عنه روایت شده‌ که‌ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «اذا جتهد الحاکم فاصاب فله اجران و اذا اجتهد فاخطأ فله اجر»

(حاکم هرگاه اجتهاد کند و راه صحیح را دریابد دو اجر به او می‌رسد و اگر اجتهاد کند و خطا برود، یک اجر به‌ او می‌رسد). خداوند می‌فرماید: « لَا یسْتَوِی مِنکم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِک أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى» الحدید: ١٠

(کسانی از شما که پیش از فتح (مکه، به سپاه اسلام کمک کرده‌اند و از اموال خود) بخشیده‌اند و (در راه خدا) جنگیده‌اند، (با دیگران) برابر و یکسان نیستند. آنان درجه و مقامشان فراتر و برتر از درجه و مقام کسانی است که بعد از فتح (مکه، در راه اسلام) بذل و بخشش نموده‌اند و جنگیده‌اند. اما به هر حال، خداوند به همه، وعده پاداش نیکو می‌دهد).

و در جائی دیگر می‌فرماید: « لاَّ یسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا * دَرَجَاتٍ مِّنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَکانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» النساء: ٩٥ - ٩٦

(‏(جهاد با رعایت این همه احتیاطی که گذشت، بس بزرگ و ارزشمند است). مسلمانانی که (به جهاد نمی‌روند و در منازل خود) می‌نشینند، با مسلمانانی برابر نیستند که با مال و جان، در راه یزدان جهاد می‌کنند. خداوند مرتبه والائی را نصیب مجاهدان کرده است که بالاتر از درجه خانه‌نشینان است، مگر چنین خانه‌نشینانی دارای عذری باشند (که ایشان را از بیرون شدن برای جهاد بازداشته باشد. در این صورت درخور سرزنش نیستند، و پاداش بزرگ خود را از خدا دریافت می‌دارند و مرتبه بالائی دارند). خداوند به هر یک (از دو گروه مجاهد و وانشستگان معذور) منزلت زیبا (و عاقبت والائی) وعده داده است. و خداوند مجاهدان را بر وانشستگان (بدون عذر) با دادن اجر فراوان و بزرگ، برتری بخشیده است. ‏ درجات بزرگی از ناحیه خدا (بدانان داده می‌شود) همراه با مغفرت و رحمت (فراوان الله. و اگر لغزشهائی هم داشته‌اند) خداوند آمرزنده و مهربان است).

و در جائی دیگر می‌فرماید: «أَجَعَلْتُمْ سِقَایةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ * الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِک هُمُ الْفَائِزُونَ * یبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُّقِیمٌ * خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا إِنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ» التوبة: ١٩ - ٢٢.

(آیا (رتبه سقایت و) آب دادن به حاجیان و تعمیرکردن مسجدالحرام را همسان (مقام آن) کسی می‌شمارید که به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده است و در راه خدا جهاد کرده است (و به جان و مال کوشیده است‌؟ هرگز منزلت آنان یکسان نیست و) در نزد خدا برابر نمی‌باشند، و خداوند مردمانی را که (به خویشتن به وسیله کفرورزیدن، و به دیگران به وسیله اذیت و آزار آنان) ستم می‌کنند (به راه خیر و صلاح دنیوی و نعمت و سعادت اخروی) رهنمود نمی‌سازد. ‏ کسانی که ایمان آورده‌اند و به مهاجرت پرداخته‌اند و در راه خدا با جان و مال (کوشیده‌اند و) جهاد نموده‌اند، دارای منزلت والاتر و بزرگتری در پیشگاه خدایند، و آنان رستگاران و به مقصودرسندگان (و سعادتمندان دنیا و آخرت) می‌باشند. ‏ پروردگارشان آنان را به رحمت خود و خوشنودی (از ایشان که بزرگترین نعمت است) و بهشتی مژده می‌دهد که در آن نعمتهای جاودانه دارند. ‏ ای مؤمنان! پدران و برادران (و همسران و فرزندان و هر یک از خویشاوندان دیگر) را یاوران خود نگیرید (و تکیه‌گاه و دوست خود ندانید) اگر کفر را بر ایمان ترجیح دهند (و بی‌دینی از دینداری در نزدشان عزیزتر و گرامی‌تر باشد). کسانی که از شما ایشان را یاور و مددکار خود کنند مسلّماً ستمگرند).

«أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ إِنَّمَا یتَذَکرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» الزمر: ٩

((آیا چنین شخص مشرکی که بیان کردیم، بهتر است) یا کسی که در اوقات شب سجده‌کنان و ایستاده به طاعت و عبادت مشغول می‌شود و (خویشتن را) از (عذاب) آخرت به دور می‌دارد، و رحمت پروردگار خود را خواستار می‌گردد؟ بگو: آیا کسانی که (وظیفه خود را در قبال خدا) می‌دانند، با کسانی که (چنین چیزی را) نمی‌دانند، برابر و یکسانند؟! (هرگز). تنها خردمندان (فرق اینان را با آنان تشخیص می‌دهند، و از آن) پند و اندرز می‌گیرند).

و می‌فرماید: «یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» المجادلة: ١١

(خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و بهره از علم دارند، درجات بزرگی می‌بخشد)

در بخاری از حضرت ابی هریره رضی الله عنه روایت شده‌ که‌ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: هر کس به خداوند و پیامبرش ایمان بیاورد و نماز را برپا دارد و رمضان را روزه بگیرد، خداوند بر خود لازم کرده که او را وارد بهشت کند، خواه در راه خدا جهاد کند یا در وطن خود بنشیند. اصحاب عرض کردند: ای پیامبر خدا! به مردم نوید ندهیم؟ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: همانا در بهشت صد درجه وجود دارد، خداوند آنها را برای مجاهدین آماده ساخته است و فاصله میان هر دو درجه، باندازه فاصله میان زمین و آسمان است. پس هرگاه شما از خداوند سوال می‌کنید، فردوس را از وی بخواهید، زیرا فردوس مرکز و بهترین نقطه بهشت است. راوی می‌گوید: به گمان من رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: عرش خداوند بالای فردوس قرار دارد و نهرهای بهشت از آنجا سرچشمه می گیرند.[1]

در صحیح بخاری از حضرت انس رضی الله عنه روایت شده‌ که‌ مادر حارثه نزد رسول‎الله صلی الله علیه وسلم آمد (حارثه که‌ در غزوه بدر بر اثر تیری مبهمشهید شده بود) و خطاب به رسول‎الله صلی الله علیه وسلم عرض کرد: تو می‌دانی که حارثه در دل من چه جایگاه والایی دارد. اگر او در بهشت است بر وی نمی گریم و در غیر این صورت به زودی می بینید که چه‌ها کنم. رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: خیال می‌کنی که‌ تنها یک بهشت وجود دارد؟ بلکه بهشت های زیادی هستند. همانا او در فردوس اعلی قرار دارد.[2]

رسول‎الله صلی الله علیه وسلم بیان فرمودند که اهل بهشت بر حسب منازل خود جایگاه متفاوتی دارند. در صحیح بخاری و مسلم از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده‌ که‌ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: همانا اهل بهشت ساکنین غرفه ها را از بالا می بینند. همانطوری که ستاره درخشان آسمان در در حالت طلوع و غروب می بینند. سوال شد: ای پیامبر خدا! این منازل از آن پیامبرانند و کسانی دیگر به‌ آنها راه ندارند؟ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: بلی. سوگند به خدا برای کسانی هستند که به خدا ایمان آوردند و پیامبران را تصدیق و تایید کردند. از ابی سعید خدری روایت شده‌: آنانی که دارای امتیازات والا نیستد، پایین‌ترین آنها را می بینند همانطور که ستاره در حال درخشان و طلوع را در افق آسمان می‌بینند. همانا ابوبکر و عمر از آنها هستند و مبارکشان باد.

قرطبی می‌گوید: بدان این غرفه‌ها به لحاظ اختلاف اعمال، در ارتفاع و صفات متفاوت هستند. بعضی نسبت به بعضی دیگر بلندتر می‌باشند.

سپس می‌افزاید: «سوگند به‌ کسی که‌ جان من در دست او است، آنان که‌ وارد غرفه‌ها می‌شوند مردانی هستند که‌ به‌ خدا ایمان آورده‌ و پیامبران را تصدیق نموده‌اند».

قرطبی غیر از ایمان و تصدیق پیامبران چیز دیگری را ذکر نمی‌کند، زیرا می‌خواهد اعلام دارد که‌ ایمان کامل و تصدیق پیامبران بدون پیگیری نشانه‌ و بدور از تردید مایه‌ی رسیدن به‌ غرفه‌ها است، در غیر این صورت چگونه‌ می‌تواند به‌ وسیله‌ی ایمان و تصدیقی که‌ توده‌ی مردم بدان اعتقاد دارند به‌ چنین غرفه‌هایی دست یابد، و اگر چنین می‌بود باید همه‌ی موحدین در غرفه‌های بالای بهشت جایی می‌گرفتند و به‌ عالی‌ترین امتیازات دست می‌یافتند، و این غیر ممکن است. زیرا خداوند می‌فرماید:

«أُوْلَئِک یجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَیلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیةً وَسَلَامًا» الفرقان: ٧٥

(به اینان بالاترین درجات و عالی‌ترین منزلگاههای بهشت داده می‌شود در برابر صبر و استقامتشان (بر انجام طاعات و دوری از منکرات)، و در آن (جایگاههای والای بهشت، از هر سو) بدانان درود و سلام گفته می‌شود).

صبر یعنی: خود را به‌ زحمت انداختن و پایدار ماندن و اینکه در حضور خداوند با قلبی سرشار از ایمان بندگی را به‌ جایی آورد. و این صفت و ویژگی مقربین است. در آیه‌ی دیگری می‌فرماید: « وَمَا أَمْوَالُکمْ وَلَا أَوْلَادُکم بِالَّتِی تُقَرِّبُکمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِک لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ» سبأ: ٣٧

(‏اموال و اولاد شما چیزهائی نیستند که شما را به ما نزدیک و مقرّب سازند، بلکه کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته و بایسته بکنند آنان (مقرّب درگاه الهی بوده و) در برابر اعمالی که انجام داده‌اند پاداش مضاعف دارند، و ایشان در طبقات بالا (یعنی در برترین منازل بهشت) در امن و امان بسر می‌برند).

از حال و وضع غرفه‌ها بحث نموده‌ و اشاره‌ داشته‌ که‌ به‌ وسیله‌ اموال و اولاد این غرفه‌ها به‌ دست نمی‌آیند، بلکه‌ ایمان و عمل صالح وسیله‌ی دست‌یابی به‌ آن غرفه‌ها هستند، سپس بیان داشته‌ که برای آنها پاداش مضاعف وجود دارد و محل آنها غرفه ها هستند.

این آیه می‌رساند که ایمان مورد نظر ایمانی است که در برابر هرگونه مصائب مطمئن است و در در برابر تمام امور و احکام استوار و پایدار می‌ماند. پس هرگاه عمل صالحی را انجام دهد، آن را با عمل فاسد نمی‌آمیزد. لذا عمل صالحی که آمیخته با فساد نباشد قطعاً با اطمینان توأم خواهد بود. و کسی که ایمانش با فساد آمیخته باشد چنین نیست و لذا جایگاهش کمتر از دیگران خواهد بود.

کسانی که‌ به‌ امتیازات عالی دست یافته‌اند -نسبت به کسانی که دارای امتیازات کمتری هستند- در میان نعمت و رفاه بیشتری خواهند بود. خداوند بیان داشته‌: برای کسانی که از حضور در پیشگاه او بیم دارند، دو تا بهشت آماده ساخته است: « وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» الرحمن: ٤٦

(هر کسی که از مقام پروردگار خود بترسد، دو باغ (در بهشت) دارد).

و در توصیف این دو بهشت می‌فرماید: « وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ» الرحمن:٦٢

(جدای از باغهای پیشین، باغهای دیگری وجود دارد).

یعنی علاوه بر این دو بهشت، دو بهشت دیگر که از لحاظ کیفیت و کمیت پایین‌ترند، نیز به آنان تعلق دارد. هر کس اندکی تامل کند، می‌داند که این دو بهشت دارای فضیلت کمتری نسبت به‌ دو بهشت قبلی هستند. دو بهشت اولی برای مقربین و نزدیکان و دو بهشت بعدی برای اصحاب یمین هستند. قرطبی می‌گوید: وقتی دو بهشت را وصف نمود بعد به تفاوت میان آن دو اشاره کرد.

درباره دو بهشت اول می‌فرماید: « فِیهِمَا عَینَانِ تَجْرِیانِ» الرحمن: ٥٠

(در آنجاها چشمه‌سارانی جاری است).

و درباره دوتای آخر می‌فرماید: « فِیهِمَا عَینَانِ نَضَّاخَتَانِ» الرحمن: ٦٦

(در آنها دو چشمه جوشنده است!).این دو چشمه قلقل کنان از زمین مانند دو چشمه‌ی جاری نیستند، زیرا که « قلقل کنان »‌ با «جاری» تفاوت دارد. درباره دو تا باغاولی می‌فرماید: « فِیهِمَا مِن کلِّ فَاکهَةٍ زَوْجَانِ» الرحمن: ٥٢

(در آن دو، از هر میوه‏اى دو نوع وجود دارد (هر یک از دیگرى بهتر). ‏

معروف و غیر معروف، خشک و تر، به صورت عام نه به صورت خاص میوه‌ها را ذکر کرد و درباره دو باغ دیگر می‌فرماید: « فِیهِمَا فَاکهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ» الرحمن: ٦٨

(در آن باغها انواع میوه‌ها و از جمله خرما و انار است).

به جای از هر میوه‌ای، نخل و رمان را متذکر شد. و درباره دو باغ اول می‌فرماید:

« مُتَّکئِینَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَینِ دَانٍ»الرحمن: ٥٤

(بهشتیان بر فرشهائی تکیه می‌زنند و می‌لمند که (چه رسد به رویه‌های آنها) آسترهای آنها از ابریشم ضخیم است. و میوه‌های رسیده باغهای بهشت نزدیک و در دسترس است).

استبرق: دیباج = ابریشم است. و درباره دو تا باغ آخر می‌فرماید: « مُتَّکئِینَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِی حِسَانٍ» الرحمن: ٧٦

(بهشتیان بر بالشهای نگارین گرانبهای سبز رنگ تکیه می‌زنند، و بر فرشهای منقش بی‌نظیر بسیار زیبا می‌لمند). ‏

عبقری: گستردنیهای رنگارنگ؛ بدون تردید دیباج از گستردنیهای رنگارنگ بهتر است. رفرف: خیمه؛ بدون تردید فرش که برای تکیه زدن بر روی آنها تدارک دیده شده‌اند از خیمه‌ها بهتراند. در صفت حور عین در دو باغ اول می‌فرماید: « کأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ» الرحمن: ٥٨

(انگار که آن حوریان، یاقوت و مرجانند).

آن حور ها مانند یاقوت و مرجانند و در صفت حور عین در دو باغ آخر می‌فرماید:

« فِیهِنَّ خَیرَاتٌ حِسَانٌ» الرحمن: ٧٠

(در میان باغهای بهشت، زنان خوب و زیبا هستند). ‏

مسلماً هیچ زیبایی مانند زیبائی یاقوت و مرجان نیست.

درباره دو باغ اول می‌فرماید: « ذَوَاتَا أَفْنَانٍ» (باغهائی که دارای انواع درختان پرمیوه، با شاخه‌های ترد و شاداب است). و درباره دو باغ آخر می‌فرماید: « مُدْهَامَّتَانِ» هر دو کاملاً سرسبز و خرم هستند (و از شدت سبزی و شادابی به سیاهی می‌زنند). دو باغ اول را به فراوانی شاخ ها و دو باغ آخر را تنها به سبز بودن وصف نموده است.

در صحیح بخاری و مسلم از ابی سعید خدری روایت شده‌ که‌ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «جنتان من فضة، آنیتهما و ما فیهما، و جنتان من ذهب آنیتهما و ما فیهما، و ما بین القوم و بین ان ینظروا الی ربهم الا رداء الکبریاء علی وجههه‌ فی جنة عدن».[3]

(دو بهشت طوری هستند که ظروف و تمام آنچه که در آنها وجود دارد از نقره و در بهشت دیگر همه چیزها از طلا می‌باشند. و در میان انسانهای مؤمن و ذات خداوند غیر از چادر کبریائی پرده‌ [مانع] دیگری وجود ندارد)

خداوند می‌فرماید: ابرار و نیکان از کاسه‌هائی که آمیخته با کافور هستند می نوشند.

« إِنَّ الْأَبْرَارَ یشْرَبُونَ مِن کأْسٍ کانَ مِزَاجُهَا کافُورًا» الإنسان: ٥

(نیکان، جامهای شرابی را سر می‌کشند و می‌نوشند که آمیخته به کافور است).

و در جایی دیگر می‌فرماید: « وَیسْقَوْنَ فِیهَا کأْسًا کانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا» الإنسان:١٧

(در آنجا از جامهای شرابی بدیشان می‌دهند که آمیزه آن زنجبیل است).

چنین استفاده می‌شود که این چشمه از آن اصحاب یمین است. در آیه‌ی دیگری می‌فرماید:

«وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِیمٍ» المطففین: ٢٧

(آمیزه آن، تسنیم است).

آری اصحاب یمین از شرابی می‌نوشند که آمیخته با تسنیم است. اما مقربین از تسنیم خالص می نوشند.

مطلب دوم: عالی‌ترین و پائین‌ترین مقام اهل بهشت

صحیح مسلم از مغیره بن شعبه روایت می‌کند که‌ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

موسی علیه السلام درباره پایین‌ترین مقام اهل بهشت از پروردگارش سوال کرد. در جواب فرمود: او مردی است که بعد از ورود اهل بهشت به بهشت نزد خداوند آورده می‌شود و به او گفته می‌شود: برو به داخل بهشت. او می‌گوید: پروردگارا! در حالی که‌ مردم بهشت را پر کرده‌اند و نعمت‌ها را از آن خود کرده‌اند چگونه وارد شوم؟. باو گفته می‌شود: آیا خشنود می‌شوی که باندازه دارایی یک پادشاه در دنیا و ده برابر آن به تو داده شود؟ می‌گوید: پروردگارا! راضی خواهم شد. خداوند می‌گوید: آن و برابر آن، برابر آن، برابر آن، برابر آن به تو داده می‌شود. در دفعه پنجم می‌گوید: پروردگارا! خشنود هستم. پروردگار می‌فرماید: این و ده برابر آن برای تو است و آنچه که دوست داری و از آنچه که از دیدن آنها لذت می‌بری مال تو است. می‌گوید: پروردگارا! خشنود هستم.

موسی پرسید: پروردگارا! آنهایی که جایگاه والاتری دارند چه کسانی هستند؟

می‌فرماید: آنها کسانی هستند که من آنها را خواسته‌ام، درخت کرامت آنها را با دست های خودم نشاندم و بر کرامت آنها مهر زده ام. چنان کرامتی که هیچ چشمی آن را ندیده، گوشی آن را نشنیده و به‌ دل هیچ انسانی نیز خطور نکرده است. مصداق آن در کتاب خداوند چنین است:

«فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِی لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْینٍ جَزَاءً بِمَا کانُوا یعْمَلُونَ» السجدة: ١٧

مطلب سوم: بالاترین جایگاه بهشت

عالی‌ترین جایگاه بهشت «وسیله» نام دارد و فقط یک شخص به آن دست می‌یابد که‌ «ان‌شاءالله» حضرت محمد صلی الله علیه وسلم خواهد بود. ابن کثیر در «النهایه» می‌گوید: والاترین مرتبه در بهشت «الوسیله» ذکر شده و مقام رسول‎الله صلی الله علیه وسلم در آن جا است و در این باره حدیث جابر ین عبدالله که بخاری آن را گزارش داده‌ نقل می‌کند: «من قال حین یسمع النداء: اللهم رب هذه الدعوة التامة و الصلاة القائمة آت محمدا الوسیلة و الفضیلة و ابعثه مقاماً محموداً الذی وعدته: حلت له الشفاعة یوم القیامة»
(هر کس بعد از اذان دعای مذکور را بخواند که به «وسیله» اشاره دارد، شفاعت پیامبر صلی الله علیه وسلم برایش حلال می‌شود).

حدیث عبدالله بن عمر در صحیح مسلم چنین آمده است: از رسول‎الله صلی الله علیه وسلم شنیدم فرمودند: «اذا سمعتم الموذن فقولوا مثل ما یقول: ثم صلو علی صلاة صلی الله علیه عشراً، ثم سلوا الله تعالی لی الوسیلة، فان من سأل الله الوسیلة حلت له الشفاعة»

(وقتی اذان را می شنوی شما نیز کلمات اذان را به‌ پیروی از مؤذن تکرار کنید، بعد بر من درود بفرستید. زیرا هر کس یک مرتبه‌ بر من درود بفرستد خداوند ده بار براو درود می فرستد. بعد از خداوند برای من وسیله را طلب کنید، زیرا هر کس برای من وسیله را طلب کند، شفاعت من شامل حال او می‌شود). [4]

اصحاب راجع به‌ «وسیله» از پیامبر صلی الله علیه وسلم سوال کردند؟ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: وسیله بلندترین رتبه بهشت است. بدست نمی آورد آنرا جز یک شخص و من معتقدم که آن یک شخص من هستم. در مسند از ابی سعید روایت شده‌ که‌ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «الوسیلة درجة عندالله‌، لیس فوقها درجة، فسلوا الله‌ ان یؤتینی الوسیلة».

(«وسیله» درجه‌ای است نزد خداوند که درجه‌ی دیگری برتر از آن وجود ندارد. پس از خداوند بخواهید تا وسیله را به من بدهد).[5]

مطلب چهارم: بلندترین درجات از آن چه‌ کسانی است؟

از جمله کسانی که به درجات بلند در بهشت راه پیدا می‌کنند، شهداء هستند و مهمترین و بهترین شهداء کسانی هستند که در صفوف اول جبهه می جنگند و به‌ پشت سر خود نگاه نمی‌کنند تا اینکه به شهادت برسند. در مسند احمد و معجم طبرانی به‌ سندی صحیح از نعیم بن همار روایت شده‌ که‌ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «افضل الشهداء الذین یقاتلون فی الصف الاول، فلا یلتفتون وجوههم حتی یقتلوا، اولئک یتطلبون فی لاغرف الاولی من الجنة، یضحک الیهم ربک، فاذا ضحک ربک الی عبد فی موطن فلا حساب علیه‌».[6]

(بهترین شهداء کسانی هستند که در راه خداوند می جنگند و دیگر به عقب نگاه نمی‌کنند تا اینکه شهید می‌شوند. اینها در بالا خانه های بهشت قدم می‌زنند. پروردگارت به طرف آنان تبسم می‌کند و هرگاه پروردگار به طرف بنده ای تبسم کند، دیگر مورد محاسبه‌ قرار نمی‌گیرد).

هم چنین سرپرست بیوه ها و مساکین، در بهشت همان جایگاهی دارند که شهیدان راه خداوند دارد. از ابی هریره رضی الله عنه روایت شده‌ که‌ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «الساعی علی الارملة و المسکین کالمجاهد فی سبیل الله و احسبه قال: کالقائم لا یفتر و کالصائم لا یفطر»[7]

(اداره کنندگان امور بیوه ها و مساکین مانند مجاهدین در راه الله هستد. راوی می‌گوید: گمانم بر این است که فرمودند: مانند شب زنده داری که خسته نمی‌شود و روزه داری که افطار نمی‌کند).

جایگاه قیم و سرپرست ایتام با جایگاه و رتبه رسول‎الله صلی الله علیه وسلم برابر است. در صحیح مسلم از ابی هریره رضی الله عنه روایت شده‌ که‌ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«کافل الیتیم له‌ او لغیره‌، انا و هو کهاتین فی الجنة» و اشار بالسبابة و الوسطی.[8]

(فاصله‌ی من وکفیل یتیم - خواه مال خودش باشند یا مال دیگران- مانند فاصله‌ی دو انگشت سبابه و ابهام است).

خداوند درجه پدران را به برکت دعاء فرزندان ترفیع می‌دهد. در مسند احمد از حضرت ابی هریره روایت شده‌ که‌ رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «ان الله لیرفع الدرجه للعبد الصالح فی الجنه- فیقول: یا رب، انَّی لی هذا؟ فیقول: باستغفار ولدک لک».

(خداوند در بهشت درجه‌ و امتیاز بنده صالحش را افزایش می‌دهد. بنده می‌گوید: پروردگارا! این از کجاست؟ خداوند می‌فرماید: این حاصل استغفار فرزندت برای تو است).

ابن کثیر می‌گوید: سند حدیث صحیح است هر چند که‌ اصحاب سته آن را گزارش نداده‌اند، اما این حدیث در مسلم شاهدی دارد: «اذا مات ابن آدم انقطع عنه عمله الا من ثلاث: صدقة جاریه، او علم ینفع به او ولد صالح یدعو له».[9]

(وقتی بنی آدم فوت می‌کند مگر از سه طریق اعمالش منقطع می‌شوند: صدقه جاریه، علم و دانشی که‌ به کسی آموخته و دیگران از آن بهره می‌برند یا فرزند صالحی که‌ برایش دعا می‌کند).

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین.‏

دکتر عمر سلیمان اشقر

منبع: کتاب "بهشت و دوزخ"؛ دکتر عمر سلیمان اشقر.‏

عصر اسلام

ISlamAge.com


[1] صحیح بخاری کتاب جهاد، باب درجات المجاهدین.

[2] صحیح بخاری؛ کتاب: الرقائق، باب: صفة الجنة و النار. فتح الباری)11/418)

[3] جامع الاصول (10/498). شماره‌: 8029.

[4] صحیح مسلم، کتاب: الایمان، باب: ادنی اهل الجنة منزلة فیها: (1/176) شماره‌: 189.

[5] نهایة ابن کثیر (2/2332)

[6] مسند احمد (5//287) صحیح الجامع الصغیر: (1/363) شماره‌: 1118.

[7] صحیح مسلم، کتاب: الزهد، باب: الاحسان الی الارملة و المسکین والیتیم: (2/2286) شماره‌: 2982.

[8] همان منبع

[9] النهایه: ابن کثیر (2/340).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان