سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

5 مهر 1402 12/03/1445 2023 Sep 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 572
بازدید کـل سايت: 6587933
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 31   تعداد بازدید: 3635 تاریخ اضافه: 2015-07-20

فهم اصحاب و ارزش آن نزد هر مسلمان

فهم اصحاب و ارزش آن نزد هر مسلمان

 

 

إن الحمد لله نحمده و نستعینه و نستغفره من یهده الله فلا مضل له و من یضلل فلا هادی له و أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له و أشهد أن محمد اً عبده و رسوله.

فضیلت اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم چیزی نیست که در این مقاله می خواهم به آن بپردازم اگر چه رابطه ی مستقیمی با آنچه به آن می پردازم دارد، زیرا هر صاحب عدل و انصافی حتی اگر به مقتضیات آن عمل نکند به حقیقتش اعتراف کرده و در مقابلش سر تعظیم فرود می آورد.

بله اقرار به فضیلت و سبقت اصحاب رضی الله عنهم در ایمان و عمل  تنها یک احساس و یا یک داستان برای قهرمان سازی نبوده و نیست.! بلکه عقیده ای است که همانند دیگر مسائل عقیدتی برای خوشبختی دنیا و آخرت انسان ضروری و حیاتی است و ما این  مهم را در کتب علمای اسلام، آنهایی که در موضوع عقیده کتاب نوشته اند به وضوح  دیده و می بینیم.

من در این نوشته‌ی کوتاه می خواهم به مسئله ی فهم صحابه رضی الله عنهم نسبت به دین؛ یعنی اعتقاد و اعمال آنها و پیروی از این فهم، به صورتی مختصر بپردازم تا ناخواسته همانند کسانی نشویم که فقط محبت را در مدح و تعریف خالی خلاصه کرده و در عمل هیچ بهایی برای محبوب خود قایل نمی شوند!.

قبل از هرچیز از کلام الله شروع می کنیم تا ببینیم صاحب این شریعت حنیف جل جلاله ما را در رابطه با اصحاب رضی الله عنهم به چه چیزی امر می فرماید:

)وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.( التوبه :۱۰۰.

پیشگامان نخستین مهاجران و انصار ، و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند ، خداوند از آنان خوشنود است و ایشان هم از خدا خوشنودند ، و خداوند برای آنان بهشت را آماده ساخته است که در زیر ( درختان و کاخهای ) آن رودخانه‌ها جاری است و جاودانه در آنجا می‌مانند . این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ .

در این آیه مسلمانان به وضوح به اتباع و پیروی از صحابه رضی الله عنهم امر شده و در عوض این اتباع نیک به بهشت بشارت یافته اند.

 )وَالَّذِینَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّاً لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ(.الحشر: ۱۰.

کسانی که پس از مهاجرین و انصار به دنیا می‌آیند ، می‌گویند: پروردگارا ! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند بیامرز، و کینه‌ای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای مده، پروردگارا ! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی .

در این آیه نیز همانطور که ملاحظه می کنید به فضیلت سبقت اصحاب رضی الله عنهم در ایمان و محبتی که باید در دلهایمان نسبت به آنها قرار دهیم اشاره شده و چنانچه آشکار است هیچ محبتی در زندگی انسان بدون تأثیر نخواهد ماند و پیروی و همگونی بهترین دلیل بر محبت صادقانه است و همواره  بین این دو یعنی محبت و اتباع رابطه ای دو سویه برقرار است.

)وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُم مَّغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ .(انفال :۷۴ .

بیگمان کسانی که ایمان آورده‌اند و مهاجرت کرده‌اند و در راه خدا جهاد نموده‌اند، و همچنین کسانی که پناه داده‌اند و یاری کرده‌اند،  مؤمنان حقیقی اند؛ برای آنان آمرزش و روزی شایسته است .

در این آیه نیز الله عزوجل با بیان حقیقت ایمان مهاجرین و انصار رضی الله عنهم  آنها را ستوده و گویی توجه ما را به این نکته جلب می کند که اگر خواهان ایمانی حقیقی هستید باید همانند آنها عمل کرده و در به دست آوردن چنین ایمانی از آنها پیروی کنید.

حال با مراجعه به سنت مطهر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به این احادیث بر می خوریم:

]     عَنْ عَبِیدَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ النَّبِىِّ -صلى الله علیه وسلم- قَالَ « خَیْرُ النَّاسِ قَرْنِى ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ[۱

بهترین انسانها در دوران من زندگی می کنند سپس آنهایی که بعد از آنها می آیند سپس آنهایی که بعد از آنها می آیند.

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث که در صحیح بخاری و مسلم روایت شده در واقع به برتری صحابه رضی الله عنهم سپس تابعین و در آخر تبع تابعین اشاره می کند و این مسئله برما پوشیده نیست که این برتری بی مثیل صحابه، تنها به خاطر زندگی در فضای نزول وحی و هم صحبتی با بهترین خلق یعنی حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سلم نبوده، بلکه امر دیگری نیز در این میان دخیل است و آن، ایمان و فهمی است که با استفاده از این موقعیت در آنها به وجود آمده، و  از آنها خیرالناسی ساخته که آثار آن در حیات مبارکشان هر لحظه به ظهور نشسته است.

]حدیث أبى قتاده أن النبی صلى الله علیه وسلم قال :- ( إن یطع القوم أبا بکر وعمر یرشدوا [۲

ابوقتاده رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت می کند که اگر مردم از ابوبکر و عمر رضی الله عنمها اطاعت کنند هدایت می شوند.

]عَنْ حُذَیْفَهَ بن الیمان رضی الله عنه ، أَنّ النَّبیَّ صلی الله علیه و سلم قَالَ : ” اقْتَدُوا باللَّذَیْنِ مِنْ بعْدِی : أَبی بکْرٍ ، وَعُمَرَ [۳

از حذیفه بن یمان رضی الله عنه روایت شده رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: بعد از من به ابوبکر و عمر رضی الله عنهم اقتدا کنید.

]عن عرباض بن ساریه رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه و سلم: أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ ، وَالسَّمْعِ وَالطَّاعَهِ ، وَإِنْ کَانَ عَبْدًا حَبَشِیًّا ، فَإِنَّهُ مَنْ یَعِشْ مِنْکُمْ بَعْدِی فَسَیَرَى اخْتِلَافًا کَثِیرًا ، فَعَلَیْکُمْ بِسُنَّتِی وَسُنَّهِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِینَ الْمَهْدِیِّینَ ، فَتَمَسَّکُوا بِهَا ، وَعَضُّوا عَلَیْهَا بِالنَّوَاجِذِ ، وَإِیَّاکُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ ، فَإِنَّ کُلَّ مُحْدَثَهٍ بِدْعَهٌ ، وَکُلَّ بِدْعَهٍ ضَلَالَه. [

شما را به تقوای الهی و شنیدن و اطاعت کردن توصیه می کنم و اگر چه (اطاعت از) برده ای حبشی باشد. همانا کسی که بعد از من زنده بماند اختلافات فراوانی را مشاهده خواهد کرد پس بر شماست پیروی از سنت من و سنت خلفای راشدین و هدایت گر و به آن تمسک جسته و با دندان آن را بگیرید و بپرهیزید از امور جدید و نو(در امر دین) زیرا که هر امر جدیدی بدعت است و هر بدعتی گمراهی.

در این حدیث نیز امر به پیروی از خلفای راشدین کاملا آشکار است و پیروی از سنت آنها که در واقع همان سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم است بر ما واجب گشته و به چنگ زدن به آن توصیه شده ایم.

رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر از اختلافاتی می دهد که در آینده در میان امتش بوجود خواهد آمد و راه برون رفت از این مشکلات را پیروی از سنت مبارک خویش و جانشینان هدایت گر و هدایت شده ی خویش معرفی می کند و امتش را از لا ابالی گری در امر دین و ظهور آراء و نظریه های جدید مبتنی بر فهمی جدای از فهم خود و اصحابش که همان بدعت است بر حذر می دارد.

]أخرج مسلم فی صحیحه[۴] من حدیث أبی موسى الأشعری قال :- صلینا المغرب مع رسول الله صلى الله علیه وسلم فقلنا لو جلسنا حتى نصلی معه العشاء فجلسنا . فخرج علینا . فقال :- (ما زلتم ههنا ). فقلنا:- یا رسول الله صلینا معک المغرب ثم قلنا نجلس حتى نصلی معک العشاء . قال :- ( أحسنتم وأصبتم )-ورفع رأسه إلى السماء وکان کثیرا ما یرفع رأسه إلى السماء – . فقال :- ( النجوم أمنه للسماء فإذا ذهبت النجوم أتى السماء ما توعد . وأنا أمنه لأصحابی . فإذا ذهبت أتى أصحابی ما یوعدون. وأصحابی أمنه لأمتی . فإذا ذهب أصحابی أتى أمتی ما یوعدون.[

امام مسلم نیشابوری در صحیحش از ابوموسی اشعری رضی الله عنه روایت می کند که : ما نماز مغرب را با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم خواندیم سپس گفتیم: بیایید بنشینیم تا نماز عشاء را نیز با او بخوانیم و نشستیم. سپس او صلی الله علیه و آله و سلم نزد ما آمده و فرمود: هنوز اینجایید؟ گفتیم ای رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : نماز مغرب را با شما خواندیم سپس گفتیم که بنشینیم تا نماز عشاء را هم بخوانیم.

فرمود: کار نیکو و موافق با سنت انجام داده اید و به آسمان نگریست – و این کار را بسیار انجام می داد-  سپس گفت: ستارگان، امین آسمان هستند و آن زمان که ستارگان بروند بر آسمان آنچه وعده داده شده می آید و من امین اصحابم هستم زمانی که بروم بر اصحابم آنچه وعده داده شده اند خواهد آمد و اصحاب من امین امت هستند پس آن زمان که اصحابم بروند بر امتم آنچه وعده داده شده اند می آید.

در این حدیث رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نسبت اصحابش را  به آیندگان، همانند نسبت آنها به خود و نسبت ستارگان به آسمان تشبیه می کند و همانطور که واضح است رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم  خبر از وجوب هدایت امت توسط اصحاب، همانند هدایت آنها توسط پیامبرشان صلی الله علیه و سلم و هدایت اهل زمین (پیدا کردن راه در شب تاریک)  توسط ستارگان آسمان می دهد.

از جهتی دیگر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بقای اصحاب رضی الله عنهم در زمین را ضمانتی بر حفظ امتش از بدعت و گمراهی ها دانسته و این خود دلیلی بس محکم بر فهم صحیح و دقیق آنها از دین بوده که اگر غیر از این باشد دیگر این ضمانت معنایی نخواهد داشت.

اینها تنها تعدادی از احادیث فراوانی است که به فضیلت اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم در علم ، فهم و درایت در امور اشاره دارد و اگر نه احادیثی که در فضل ابوبکر، عمر ، عثمان ، علی ، ابن مسعود ، ابن عباس ، عمار ، حذیفه ، مردان و زنان اصحاب رضی الله عنهم بر زبان مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جاری شده بسیارند.

شهادت اصحاب نسبت به فضیلت یکدیگر

     در نامه ی عمربن خطاب به اهل کوفه آمده است]:قد بعثت إلیکم عمار بن یاسر أمیراً وعبد الله بن مسعود معلماً ووزیراً وهما من النجباء من أصحاب محمد صلى الله علیه وسلم من أهل بدر فاقتدوا بهما واسمعوا قولهما وقد آثرتکم بعبد الله على نفسی .[۵

عماربن یاسر رضی الله عنه را به عنوان امیر و عبدالله بن مسعود رضی الله عنه را به عنوان معلم و وزیر به سوی شما فرستاده ام و آنها از بزرگان اصحاب محمد صلی الله علیه و آله وسلم و از اهل بدر هستند. پس به آنها اقتدا کرده و از سخنان آنها پیروی کنید و من عبدالله (ابن مسعود) را بر شما ایثار کرده ام.

 سخن علی رضی الله عنه ]: ما کنا نبعد أن السکینه تنطق على لسان عمر[۶.

ما بعید نمی دانستیم که آرامش و سکینه بر زبان عمر رضی الله عنه جاری شود.

از حذیفه بن الیمان رضی الله عنهما روایت شده که گفت]:یا معشر القراء خذوا الطریق ممن کان قبلکم، فوالله لئن استقمتم لقد سبقتم سبقًا بعیدًا، ولئن ترکتموه یمینًا وشمالاً لقد ضللتم ضلالاً بعیدًا[۷.

ای گروه قاریان راه گذشتگان را در پیش بگیرد. به الله قسم؛ اگر در راه درست استقامت ورزیدید بسیار سبقت خواهید گرفت و اگر راه مستقیم را رها کرده و به چپ و راست رفتید دچار گمراهی فراوانی خواهید شد.

از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که گفت]:إن الله نظر فى قلوب العباد فوجد قلب محمد صلى الله علیه وسلم خیر قلوب العباد ، فاصطفاه لنفسه فابتعثه برسالته ، ثم نظر فى قلوب العباد بعد قلب محمد صلى الله علیه وسلم ، فوجد قلوب اصحابه خیر قلوب العباد ، فجعلهم وزراء نبیه یقاتلون علی دینه ، فمارآه المسلمون حسناً فهو عند الله حسن ، ومآراه المسلمون سیئا فهو عند الله سییء[۸.

همانا الله در قلوب بندگان نظر افکند پس قلب محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بهترین قلب یافت و آن را برای خود برگزید و رسالتش را به او واگذار کرد. سپس پس از قلب محمد صلی الله علیه و سلم به قلوب  بندگانش نگریست و قلب اصحابش را بهترین قلب ها از میان بندگان یافت و آنها را وزیران پیامبرش قرار داد که برای (اعزاز) دینش جهاد کنند. پس آنچه را مسلمانان نیکو دانستند ( اجماع) آن چیر نزد الله نیکوست و آن چه را ناپسند دانستند نزد الله ناپسند است.

حدیث ابوذر رضی الله عنه آنجا که گفت]:مر فتى على عمر – رضی الله عنه – فقال عمر :- نعم الفتى . قال :- فتبعه أبو ذر . فقال :- یا فتى استغفر لی . فقال :- یا أبا ذر استغفر لک ، وأنت صاحب رسول الله صلى الله علیه وسلم . قال :- استغفر لی قال :- لا أو تخبرنی. قال :- إنک مررت على عمر فقال :- نعم الفتى . وإنی سمعت النبی صلى الله علیه وسلم یقول :- إن الله جعل الحق على لسان عمر وقلبه [۹.

جوانی از کنار عمر رضی الله عنه عبور کرد پس عمر گفت: چه جوان خوبی. ابوذر رضی الله عنه آن جوان را دنبال کرده و به او گفت: ای جوان برایم استغفار کن. گفت: ای ابوذر برای تو استغفار کنم در حالی که تو صحابه ی رسول الله صلی الله علیه هستی! ابوذر رضی الله عنه دوباره گفت برایم طلب آمرزش کن.

آن جوان گفت: نمی کنم مگر اینکه علتش را بگویی.

ابوذر رضی الله عنه گفت: تو از کنار عمر رضی الله عنه عبور کردی و او گفت: چه جوان خوبی. و من از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: همانا الله حق را بر زبان و قلب عمر رضی الله عنه قرار داده است.

 زائده از عاصم از زر از عبدالله رضی الله عنه روایت می کند که ]لما قبض رسول الله صلى الله علیه وسلم قال :- الأنصار منا أمیر ومنکم أمیر . فأتاهم عمر قال :- ألستم تعلمون أن رسول الله صلى الله علیه وسلم أمر أبا بکر أن یؤم الناس . قالوا :- بلى . فأیکم تطیب نفسه أن یتقدم أبا بکر . فقالوا :- نعوذ بالله أن نتقدم أبا بکر[۱۰ .

زمانی که رسول الله صلی الله علیه و سلم وفات نمود انصار گفتند: یک نفر از ما و یک نفر از شما (مهاجرین) به عنوان امیر انتخاب شود. عمر رضی الله عنه نزد آنها آمده و گفت: آیا شما نمی دانید که رسول الله صلی الله علیه و سلم به ابوبکر امر نمود که پیشنماز مردم شود؟ گفتند: بله . گفت: پس کدامیک از شما نفسش راضی می شود که از ابوبکر رضی الله عنه پیشی بگیرد؟

گفتند: پناه بر الله که از ابوبکر رضی الله عنه پیشی بگیریم.

ابن قیم رحمه الله می گوید:۱۱] ونحن نقول لجمیع المفتین أیکم تطیب نفسه أن یتقدم أبا بکر إذا أفتى بفتوى وأفتى من قلدتموه بغیرها ، ولا سیما من قال من زعمائکم إنه یجب تقلید من قلدناه دیننا ولا یجوز تقلید أبی بکر الصدیق رضى الله عنه .اللهم إنا نشهدک أن أنفسنا لا تطیب بذلک ونعوذ بک أن نطیب به نفساً [ انتهی کلامه .

و ما به همه ی فتوا دهندگان می گوییم: کدامیک از شما راضی می شود که ابوبکر رضی الله عنه فتوایی دهد سپس شما با فتوایی دیگر که به مقلدانتان می دهید از او پیشی بگیرید و خصوصا کسانی از شما که می گویند تقلید از کسانی که ما از آنها تقلید می کنیم واجب است اما تقلید از ابوبکر صدیق رضی الله عنه جایز نیست.

پروردگارا  ما شهادت می دهیم که به این کار راضی نیستیم و از این که راضی شویم به تو پناه می بریم.

ابن عیینه از عبدالله بن أبی یزید روایت می کند] : کان ابن عباس إذا سئل عن شئ وکان فی القرآن أو السنه قال به . و إلا قال بما قال به أبو بکر وعمر . فإن لم یکن قال برأیه[۱۲ .

ابن عباس رضی الله عنه زمانی که در مورد مسئله ای از او سؤال می شد که در قرآن و سنت حکم آن وجود داشت به آن فتوا می داد و در غیر این صورت قول ابوبکر و عمر رضی الله عنهما را می گفت، و اگر قولی از آن دو رضی الله عنهما نبود از رأی خودش جواب می داد.

 زمانی که علی رضی الله عنه وارد کوفه شد به او گفتند در قصر الأبیض سکونت گزین گفت:]لا إن عمر بن الخطاب کان یکره نزوله فأنا أکرهه لذلک[ فنزل فی الرحبه۱۳ .

نه . همانا عمربن الخطاب رضی الله عنه اقامت در آنجا را مکروه می دانست پس من نیز به همین دلیل آن را مکروه می دانم . سپس در زمینی باز اقامت گزید.

ابن عباس رضی الله عنهما زمانی که برای مناظره با خوارج رفت به آنها چنین گفت]: جئتکم من عند أصحاب رسول الله صلى علیه وسلم ولیس فیکم منهم أحد ، ومن عند ابن عم رسول الله صلى الله علیه وسلم وعلیهم نزل القرآن وهم أعلم بتأویله.[۱۴

من از میان اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم پیش شما آمده ام ، درحالی که بین شما یک نفر از آنها هم وجود ندارد و از نزد پسر عموی رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده ام و قرآن بر آنها (اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده و آنها به معانیش عالم ترند.

از کلام تابعین:

سخن شریح -رحمه الله ] :- إنما اقتفی الأثر ، فما وجدت فی الأثر حدثتکم به[ ۱۵.

من، اثر(احادیث رسول الله و قول اصحاب ) را دنبال می کنم و آن چه را در اثر یافتم برای شما بازگو می کنم.

    سخن ابراهیم نخعی:] لو بلغنی أنهم – یعنى الصحابه – لم یجاوزوا بالوضوء ظفراً لما جاوزته به . وکفى بنا على قوم إزراءً أن نخالف أعمالهم[ ۱۶.

اگر بدانم که اصحاب در وضو گرفتن از ناخنی تجاوز نکرده اند از آن حد تجاوز نخواهم کرد.

     و همچنین می گوید]: لو أن أصحاب محمد صلى الله علیه وسلم مسحوا على ظفر لما غسلته التماس الفضل فی اتباعهم[ ۱۷.

اگر اصحاب محمد صلی الله علیه و سلم بر ناخنی مسح کرده باشند هرگز آنرا نمی شویم تا فضیلت پیروی از آنها نصیبم شود.

سخن ائمه ی اربعه در پیروی از فهم اصحاب:

امام ابوحنیفه رحمه الله:

امام ابوحنیفه رحمه الله می گوید:۱۸

من أحکام را از کتاب الله می گیرم و اگر در آن حکمی را نیافتم از سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم و احادیث صحیحی که از طریق ثقات دست به دست گشته استفاده می کنم و زمانی که حکم را نه در کتاب الله و نه در سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم دیدم به سخنان اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم رجوع کرده و سخن هرکدام را که خواستم می گیرم و هرکه را نخواستم رها می کنم و به غیر از سخنانشان به سراغ کس دیگری نمی روم . و زمانی که کار به سخنان ابراهیم ، شعبی ، حسن ، ابن سیرین و سعید بن مسیب رحمهم الله و… رسید پس همانطور که آنها اجتهاد کرده اند من هم اجتهاد می کنم.

همچنین می گوید: ۱۹

آنچه از فتوای یک صحابی به من برسد از آن تقلید می کنم و با آن به مخالفت نمی پردازم.

همچنین می گوید: ۲۰

بر توست که سخن اصحاب و روش سلف را در پیش بگیری و از هر چیز جدیدی در دین برحذر باش که آن بدعت است.

از ابویوسف رحمه الله روایت شده، از ابوحنیفه رحمه الله شنیدم که می گفت: ۲۱

زمانی که حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و سلم از طریق مورد اطمینان به من برسد آن را می گیرم و زمانی که سخنی از اصحابش رضی الله عنهم بیاید از سخنان آنها خارج نخواهم شد اما زمانی که از تابعین سخنی به من رسید من هم با آنها شریک می شوم. (یعنی خود فتوا می دهم).

همچنین می گوید: ۲۲

هر کس از روش علی رضی الله عنه در مورد رفتار با اهل قبله رویگردان شود قطعا بیچاره و بدبخت می شود.

امام مالک رحمه الله:

اما، امام مالک رحمه الله با نگاهی به کتاب معروفش موطأ کاملا آشکار می شود که سخنان اصحاب برای او حجت می باشد. ۲۳

امام شاطبی رحمه الله در کتابش «موافقات» می گوید: ۲۴ زمانی که امام مالک رحمه الله به این قضیه ( یعنی الگو قرار دادن اصحاب و روی آوردن به روش زندگی آنها) در مورد اصحاب و کسانی که از آنها پیروی می کنند توجه نشان داد ، الله عزوجل او را الگوی دیگران قرار داد  به برکت پیروی از کسانی که الله و رسولش صلی الله علیه وسلم آنها را ستوده و الگو قرار داده ، معاصران او نیز گفته هایش را دنبال کرده و از کارهایش پیروی نمودند.

علامه ی فقیه حسن بن محمد المشاط مالکی در کتابش « الجواهر الثمینه فی بیان أدله المدینه» می گوید: ۲۵حجت دانستن قول اصحاب رضی الله عنهم از امام مالک رحمه الله مشهور است.

امام شافعی رحمه الله:

و اما امام شافعی رحمه الله در اقوال قدیم و جدیدش قول صحابی را حجت دانسته. ۲۶

امام شافعی رحمه الله در کتابش " الأم" که از کتابهای جدیدش است می گوید: ۲۷

تا زمانی که حکمی در کتاب و سنت وجود دارند برای شنونده آنها هیچ عذری جز پیروی از آن وجود ندارد. و اگر حکم در این دو نبود به سراغ سخن اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم یا سخن یکی از آنها می رویم.

و می گوید: علم چند طبقه است:

اول: قرآن و سنت ثابت.

دوم: اجماع درباره ی چیزی که در قرآن و سنت نیست.

سوم: گفته ی اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم که هیچ قول مخالفی در برابر آن از دیگر اصحاب وجود نداشته باشد.

چهارم: اختلاف اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم  رضی الله عنهم.

پنجم: قیاس بر این طبقات. ۲۸

ابن قیم رحمه الله می گوید: این کلام امام شافعی در جدید است. ۲۹

و بیهقی رحمه الله می گوید: ۳۰ امام شافعی در رساله ی قدیمش می گوید: صحابه در هر علم و اجتهاد و تقوی و عقل و هر امری که از آن علمی به دست آمده یا استباط شود ، از ما برترند، و آرای آنها اولی و زیباتر است برای ما از رأی خودمان.

بیهقی می گوید: ۳۱ امام شافعی در جای دیگر می گوید: اگر  دلیلی از قرآن و سنت برای قولی وجود نداشت ، سخن ابوبکر یا عمر یا عثمان یا علی رضی الله عنهم ، نزد من محبوبت تر از سخن دیگران است

پس اگر اصحاب در مسئله ای اختلاف کردند که معمولا خیلی کم چنین اختلافاتی وجود دارد، قولی را انتخاب می کنیم که دلیل به همراه داشته باشد.

و اگر اختلاف آنها دلیلی به همراه نداشت قول اکثریت را انتخاب می کنیم. و اگر با هم برابر شدند به بهترین قول از لحاظ دلائلی که نزد ماست نظر  می کنیم.

و اگر ببینیم که مفتی های زمانمان یا قبل از ما در چیزی اجماع کرده اند از آنها پیروی می کنیم و این یکی از راه های چهارگانه رسیدن اخبار به ماست که عبارتند از کتاب الله سپس سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و سپس قول بعضی از صحابه و سپس اجماع فقهاء.

فإذا نزلت نازلهٌ لم نجد فیها واحدهً من هذه الأمور فلیس فی الکلام فی النازله إلا اجتهاد الرأی.فهذا کلام الشافعی رحمه الله ورضی عنه بنصه.

ابن قیم رحمه الله می گوید: ۳۲و ما گواهی می دهیم که امام شافعی رحمه الله عنه از این قول برنگشته و بلکه کلامش در جدید مطابق و موافق با آن است.

متأسفانه ما مشاهده می کنیم که خیلی از فقهاء می گویند که قول صحابه رضی الله عنهم برای امام شافعی در جدید حجت نمی باشد و این چیزی است که امام ابن قیم رحمه الله آن را در إعلام الموقعین با دلیل رد می کند.

امام احمد بن حنبل:

حجت بودن قول صحابی نزد امام احمد واضح تر از آفتاب در وسط روز است زیرا امام احمد رحمه الله اصل دوم از مذهبش را اعتماد بر قول صحابی قرار داده۳۳ تا جایی که فتاوای صحابی را بر حدیث مرسل مقدم دانسته است. ۳۴

اسحاق بن ابراهیم بن هانئ در مسائلش می گوید: ۳۵ به ابوعبدالله (امام احمد) گفتم: حدیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم که از طریق مرسل باشد و با راویان مورد اطمینان ثابت شده باشد برای تو خوشایند تر است یا کلام صحابه و تابعین با سند متصل و روایان مورد اطمینان ؟

ابوعبدالله – رحمه الله- گفت: گفتار صحابه را بیشتر دوست دارم.

یکی از دلایل  حجت بودن قول صحابه نزد امام احمد رضی الله عنه سخنش در کتاب  سنت۳۶ است که می گوید: محبت آنها سنت است ، و دعا برایشان قربت ، و اقتداء به آنها ،وسیله  و چنگ زدن به گفته هایشان فضیلت .

ابن قیم رحمه الله می گوید: ۳۷ و امامان اسلام همگی بر قبول قول صحابی اتفاق نظر دارند.

گفته ی امام غزالی رحمه الله درباره ی صحابه رضی الله عنهم:

” الصحابه رضی الله عنهم أعرف الناس بمعانی الوحی و إدراک أسراره . الذین شاهدوا الوحی و التنزیل و عاصروه و صاحبوه بل لازموه آناء اللیل و النهار متشمرین لفهم معانی کلامه۳۸.

صحابه عارف ترین انسانها نسبت به معانی وحی و فهم اسرار آن هستند، کسانی که شاهد نزول وحی و قرآن بوده و هم عصر و همراه آن زیسته اند و بلکه شبانه روز همنشین آن بوده،  عزم خویش را برای فهم معانیش جزم کرده بودند.

حال بعد از تمامی این مطالب که هر کدام  چراغی بر فراز راه ما بوده دیگر مجالی برای گفته های من باقی نیست اما اگر من این مطالب را گرد آوری کردم به این خاطر بود که احساس می کنم بعضی ها نا آگاهانه اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و فهم گرانقدر آنها را در نگاه خویش از دایره ی ارزش دور کرده و گویی با زبان بی زبانی ندای: هم رجال و نحن رجال را سر می دهند، یعنی آنها برای خود بوده اند و ما نیز جای خود را داریم و فهم ما امروزه در مسائل دینی بهتر و برتر از فهم صحابه می باشد. این افراد متأسفانه فهم اصحاب رضی الله عنهم را ساده و ابتدایی قلمداد کرده و فهم خود را مترقی و عمیق می دانند و بدتر از همه حتی در مسائلی از شریعت که اصحاب بر آن اتفاق نظر داشته نظری نو ارایه می کنند. و کاش این نظرات جدید و ساختگی فقط در مسائل عبادی بود ولی با نهایت تأسف می بینیم که در مسائل عقیدتی نیز فهم خود را برتر از فهم اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می دانند.

کلام آخر : اینها را نوشتم تا اگر افرادی نا آگاهانه دچار چنین افکاری شده اند متوجه شوند اما آنهایی که هدفشان کوچک شمردن فهم اصحاب است را باید به الله سپرد زیرا اوست  که بر همه چیز احاطه دارد.

پاک و منزه است پروردگار تو از توصیفهایی که( مشرکان ) می کنند، پروردگار عزت و قدرت، و درود بر پیامبران باد، و ستایش الله را سزاست که پروردگار جهانیان است.

نوشته: ابوعمر انصاری


.  1رواه البخاری  ۲۵۰۹ ومسلم  ۲۵۳۳

 - 2صحیح ابن حبان ۶۹۰۱ بإسناد حسن

 - 3امام احمد فی مسنده ۲۲۷۳۳ بإسناد حسن رجاله رجال الشیخین

  4صحیح مسلم ۲۵۳۳

. رواه ابن سعد ۱/ ۸ والطبرانی فی الکبیر ۹/۸۵ 5

 . 6رواه الفسوی فی تاریخه ۱/ ۴۶۱-۴۶۲ وأبو نعیم فی الحلیه 1/42 

 . 7أسمی المطالب فی سیره أمیر المؤمنین علی بن ابی طالب ۳۸۳

. 8سلسه الآثار الصحیحه ۱۱

 . 9رواه أبوداود فی سننه ۳/۱۳۸-۱۳۹ وابن ماجه فی سننه ۱/۱۰۸ والحاکم فی المستدرک

 . رواه أحمد فی المسند ۱/۲۱،۳۹۶ والحاکم فی المستدرک ۳/۶۷ 10

. 11نگاه کن : کتاب الرد على من أخلد إلى الأرض وجهل أن الاجتهاد فی کل عصر فرض  98

 . رواه الحاکم فی المستدرک ۱/ ۱۲۷ 12

 . 13نگاه کن : البدایه والنهایه  ۷/۲۶۴

 . 14نگاه کن :جامع بیان العلم وفضله ۲/۱۲۷

 . مرجع قبلی ۲/۴۲ 15

. نگاه کن : الإبانه  ۱/۳۶۲ 16

 . 17مرجع قبلی  ۱/۳۶۱

. الصیمری در کتابش أخبار أبی حنیفه وأصحابه ۱۰ 18

 . 19نگاه کن : کتاب شرح أدب القاضی ۱/۱۸۵-۱۸۷

 . 20نگاه کن : کتاب ذم الکلام وأهله ۵/۲۰۷

نگاه کن:کتاب أخبار أبی حنیفه وأصحابه  10-11. 21

 . مرجع قبلی: ۱۳ 22

. 23امام ابن قیم این را در کتابش إعلام الموقعین ۴/۱۲۰ تصریح کرده و می گوید ۱/۳۳  وأما مالک فإنه یقدم الحدیث المرسل والمنقطع والبلاغات وقول الصحابی على القیاس.

 . نگاه کن الموافقات : ۴/۸۰ 24

. نگاه کن : الجواهر الثمینه ۲۱۵ 25

 26نگاه کن : کتاب الأم  ۷/۲۶۵ و البحر المحیط  ۶ / ۵۵، ۶۰  والمحصول  ۲/۵۶۴ وقواطع الأدله:3/290 والإحکام للآمدی ۴/۱۳۰والبرهان۲/۱۳۶۲.

. نگاه کن : ۷/۲۶۵ 27

 28همین سخن را دقیقا بیهقی در کتاب المدخل إلى السنن ۱۰۹- ۱۱۰ و الزرکشی در کتاب  البحر المحیط 6/55 ذکر کرده اند.

. نگاه کن : إعلام الموقعین  ۴/۱۲۲ 29

 . نگاه کن : المدخل إلى السنن الکبرى  ۱۱۰-۱۱۱ 30

 . 31مرجع قبلی

 . نگاه کن : إعلام الموقعین  ۴/ ۱۲۲ 32

. 33نگاه کن : المدخل إلى مذهب الإمام أحمد ۱۱۵- ۱۱۶  والمسوده  ۳۰۰-۳۰۱ وإعلام الموقعین  ۱/۳۰ والعده لأبی یعلى  ۴/۱۱۸۱ وأصول مذهب الإمام أحمد ( ۴۳۵-۴۳۶) وبدائع الفوائد ۴/۳

 . نگاه کن : أصول مذهب الإمام أحمد ۳۳۶-۳۳۹ 34

 . نگاه کن : ۲/۱۶۵ 35

 . نگاه کن : ۷۸  36

 . نگاه کن : إعلام الموقعین  ۴/ ۱۲۳  37

. 38 الجام العوام عن علم الکلام ص 82 

 

منبع: http://bidari.net/archives/3179#_ftn3

 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان