سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 شهريور 1404 10/03/1447 2025 Sep 03

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7978149
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 33   تعداد بازدید: 2236 تاریخ اضافه: 2016-05-09

حال انسان در قبر

حال انسان در قبر


قبر محل حوادث است، رسول الله صلی الله علیه و سلم  از خبر داده است، تا خود را آماده سازیم، و وضعیت مردم در اثر حالت‌های گوناگونشان در دنیا متفاوت خواهد بود...


رسول الله صلی الله علیه و سلم  احوال میت، بیرون آمدن روح، حضور فرشتگان، چگونه دروازه‌‌های بهشت به روی مؤمنین باز می ‌شود و به روی غیر مؤمنان بسته می ‌شود و... همۀ این موارد را با تفصیل بیان نموده است.


بنابراین:

تفاوت مؤمن با غیر مؤمن چیست؟

روح با جسد چه ارتباطی دارد؟

حال مؤمن

براء بن عازب رضی الله عنه می‌ گوید: ما به همراه رسول الله صلی الله علیه و سلم  برای تشییع جنازه‌ای بیرون رفتیم، ایشان در کنار قبر نشست، ما نیز در اطراف آن نشستیم، گویا بر سرمان پرندگان نشسته‌اند و پیامبرج او را در لحد می‌گذاشت.


ایشان فرمود: «از عذاب قبر به الله پناه ببرید». ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه می ‌بریم. باز فرمود: «از عذاب قبر به الله پناه ببرید». ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه می‌بریم. مرتبۀ سوم فرمود: «از عذاب قبر به الله پناه ببرید» و ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه می‌بریم.


آن‌گاه فرمود: «همانا وقتی بندۀ مؤمن از دنیا جدا شده و رهسپار آخرت می ‌گردد، فرشتگانی سفید رو، گویا چهره‌‌هایشان بسان خورشید می‌ درخشد، به نزد او فرود می ‌آیند، و با خود از کفن‌ها و خوشبوهای بهشت همراه دارند و دور از وی می ‌نشینند (و منتظر بیرون آمدن روح او می ‌شوند).


آن گاه فرشتۀ مرگ می‌ آید و بر بالینش می ‌نشیند و می ‌گوید: ای روح پاکیزه! بیرون بیا! به طرف مغفرت و خوشنودی الله بیرون بیا. آن گاه روح بیرون می‌ آید و مانند قطره‌ای که از مشکیزه روان می ‌گردد، روان می ‌شود[1]. آن گاه فرشتۀ مرگ آن را بر می‌ دارد ولی آن فرشتگان به اندازۀ یک چشم به هم زدن مجال نمی ‌دهند و آن روح را از او می ‌گیرند و در آن کفن‌ها و خوشبها قرار می‌ دهند و مانند خوشبوترین خوشبویی که در زمین یافته شده است، از آن بیرون می‌آید.


سفری به آسمان

در ادامه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: آن را بالا می ‌برند، و از کنار هر گروهی از فرشتگان که عبور می ‌کنند، آنها می ‌پرسند: ای چه خوشبویی‌ای است؟ آنان می‌ گویند: این فلانی فرزند فلانی است و از او با بهترین نام‌هایش که در دنیا او را نام می ‌بردند، یاد می ‌کنند تا این که به آسمان اول می ‌رسند، و اجازۀ ورود می‌ خواهند و دروازۀ آسمان اول برایش گشوده می‌ شود و مقربان هر آسمان وی را تشییع می‌ کنند تا این که به آسمان هفتم می ‌رسد و الله تعالی می ‌فرماید: نامۀ بنده‌ام را در علیین بنویسید و سپس او را به زمین بازگردانید؛ زیرا من آنها را از زمین آفریدم و دوباره آنها را به آن باز می ‌گردانم و سپس بار دیگر از آنجا بیرونشان می ‌کنم.


آن گاه دومرتبه روحش در جسد وی باز می ‌گردد و دو فرشته به نزد او می ‌آیند و او را می ‌نشانند و از او می ‌پرسند؟ پروردگار تو کیست؟ می ‌گوید: پروردگارمن الله است. می ‌پرسند؟ دین تو چیست؟ می ‌گوید: دین من اسلام است. می‌ پرسند: این فردی که به سوی شما مبعوث گردید، که بود؟ می ‌گوید: رسول الله. می ‌پرسند: علمت چیست: می ‌گوید: کتاب الله را خواندم و به آن ایمان آوردم و تصدیقش کردم.


آن گاه منادی‌ای از آسمان ندا می ‌دهد: بنده‌ام راست گفت، برایش در بهشت فرش بگسترانید و از لباس‌های بهشت او را بپوشانید و دروازه‌ای از بهشت را به رویش بگشایید.


آن گاه از نسیم و خوشبویی بهشت به او می ‌رسد و تا آخرین نگاه چشم در قبرش وسعت داده می‌ شود و مردی خوب صورت، خوش لباس و خوشبو به نزد وی می‌آید و می‌ گوید: مژده بگیر به چیزی که تو را شادمان می‌ گرداند. این همان روزی است که به تو وعده داده می ‌شد! می‌ پرسد: تو کیستی، زیرا سیمایت از خیر حکایت دارد؟ می‌ گوید: من عمل نیک تو هستم، به الله سوگند! تو در انجام طاعات و نیکی‌ها می ‌شتافتی و در معصیت و نافرمانی الله کُند بودی. پس الله به تو جزای خیر داد.


آری، به او می‌ گوید: من عمل نیک تو هستم، مگر عمل نیک وی چه بود؟


اعمال نیک او عبارت بودند از: نماز و روزه، نیکوکاری و صدقه، گریه و خوف الله، حج و عمره، قرائت قرآن و محبت الله، سحر خیزی و خواندن نماز شب برای الله، روزه گرفتن در روزها و ترس از الله جبار، نیک رفتاری با والدین و تحصیل علم، دعوت الی الله و جهاد فی سبیل الله، اینها بودند اعمال نیک او.


وقتی مؤمن این سیمای زیبا و نورانی را می ‌بیند که او را مژده می ‌دهد و شادمان می‌ گرداند و به پیرامونش می ‌نگرد و می ‌بیند که قبرش فراخ گشته و رختخواب‌های بهشت در آن گسترده شده است، به لباس‌هایش می‌ نگرد که از بهشت برایش تدارک دیده شده‌اند، می ‌داند که این نعمت‌ها در برابر آنچه در بهشت در انتظار او هستند، ناچیز و حقیرند، لذا می‌ گوید: پروردگارا! قیامت را برپا کن تا به اهل و خانواده‌ام باز گردم.


حال کافر و گناهکار

آن گاه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: همانا وقتی بندۀ کافر و فاسق از دنیا جدا می ‌شود و راهی آخرت می ‌گردد، فرشتگانی سیاه رنگ که با خود لباس‌هایی خشن دارند، فرود می ‌آیند و با فاصلۀ دوری از وی می ‌نشینند.


آن گاه فرشتۀ مرگ بر بالینش می ‌نشیند و می‌گوید: ای روح خبیث! به سمت خشم و ناراضی الله بیرون بیا، و آن در جسدش متفرق می ‌شود. سپس آن را مانند آهنی که از پشمهای خیس شده می‌ کشند، روحش را از بدنش بیرون می‌ آورند، در این هنگام همۀ فرشتگانی که در بین زمین و آسمان قرار دارند و فرشتگان آسمان او را نفرین می ‌کنند.


آن‌گاه فرشته مرگ او را می ‌گیرد و بلافاصله آنان او را از دست وی می ‌گیرند و او را در آن پارچه‌‌های خشن قرار می ‌دهند و روح بسان بدبو‌ترین حیوان مرده‌ای که بر روی زمین بوده است، از جسد بیرون می ‌آید و او را بالا می ‌برند و بر هیچ جمعی از فرشتگان عبور نمی ‌کنند، مگر اینکه آنان می‌ گویند: این روح خبیث و ناپاک چیست؟ آنان می‌ گویند: این فلانی فرزند فلانی است و از او به بدترین نامی که در دنیا داشته است، اسم می ‌برند تا این که به آسمان دنیا می ‌رسند و می ‌خواهند تا دروازه آسمان را به رویشان بگشایند، اما دروازه برایشان گشوده نمی ‌شود. آن گاه رسول الله صلی الله علیه و سلم این آیه را تلاوت فرمود:﴿لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِ﴾ [الأعراف: 40]. «درهای آسمان بر روی آنان باز نمی‌ گرددو به بهشت وارد نمی‌شوند مگر این که شتر از سوراخ سوزن خیّاطی بگذرد».


آن گاه الله عزوجل می ‌فرماید: نامه‌اش را در «سجین» پایین ‌ترین طبقۀ زمین بنویسد. در این هنگام روحش به سختی پایین انداخته می ‌شود. در این هنگام رسول الله صلی الله علیه و سلم این آیه را تلاوت فرمود:﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ﴾ [الحج: 31] «کسی که برای الله انبازی قرار دهد، انگار از آسمان فرو افتاده است (و به بدترین شکل جان داده است) و پرندگان (تکّه‌‌های بدن) او را می‌ ربایند، یا این که تند باد او را به مکان بسیار دوری (و درۀ ژرفی) پرتاب می ‌کند».


آن گاه دوباره روحش به جسد باز می ‌گردد و دو فرشته به نزد او می ‌آیند و او را می ‌نشانند و از او می ‌پرسند: پروردگارت کیست؟ او می ‌گوید: های، های، نمی ‌دانم، آنان می ‌پرسند: دینت چیست؟ می ‌گوید: های، های، نمی ‌دانم! باز می ‌پرسند: این مردی که به سوی شما مبعوث گردید، کیست؟ می ‌گوید: های، های، نمی ‌دانم! آنان می‌ گویند: ندانستی و از حق هم پیروی نکردی!.


آن گاه فرشته‌ای از آسمان ندا می ‌دهد و می ‌گوید: دروغ می‌ گوید، پس برایش فرشی از آتش بگسترانید و دروازه‌ای از آتش برویش بگشایید، آن گاه از گرما و سوزش آتش به او می‌ رسد و چنان قبرش تنگ می‌ گردد که پهلوهایش شکسته و درهم فرو می‌ روند و آن گاه مردی زشت رو و بدبو، با لباس‌هایی پلید و زشت به نزد او می‌ آید و می‌ گوید: مژده باد تو را به آن روزی که وعده داده شده‌ای و تو را ناراحت می ‌کند، تو در اطاعت الله کُند و در معصیت و نافرمانی الله چالاک بودی، و پروردگار تو را بدترین جزا داد. می ‌پرسد: تو کیستی؟ زیرا چهره‌ات از شر و بدی حکایت دارد؟ می ‌گوید: من عمل بد تو هستم.


آری، می ‌گوید: من عمل زشت تو هستم! مگر عمل بدش چه بود؟

عمل بد وی شرک، سوگند به غیر الله، طواف قبور، نوشیدن شراب، زنا و فحشا، ربا، گوش دادن به موسیقی بود، او در برابر افراد خیر خواه متکبر، و بر رب العالمین جسور و بی ‌باک بود!.


در این لحظه بنده حسرت می‌خورد، ولی آیا حسرت خوردن دردش را درمان می ‌کند؟!.


سخت نادم و پشیمان می ‌گردد و آیا ریختن اشک برایش سودمند خواهد بود؟!


چرا آن گاه که به محرمات می ‌نگریستی و مرتکب فحشا و منکر می ‌شدی، اشک نمی‌ ریختی؟ چقدر تو را نصیحت کردند که از شرمگاهت حفاظت کن، چشم و گوشت را حفظ کن؟! اینک گریه بکنی یا خیر، از عذاب رهایی نخواهی یافت.﴿ٱصۡلَوۡهَا فَٱصۡبِرُوٓاْ أَوۡ لَا تَصۡبِرُواْ سَوَآءٌ عَلَيۡكُمۡۖ إِنَّمَا تُجۡزَوۡنَ مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾ [الطور: 16]. «به آتش وارد شوید و بدان بسوزید، چه شکیبایی هم کنید و چه بیتابی، به حال شما تفاوتی نمی ‌کند. چرا که تنها برابر کارهایی که خودتان کرده اید کیفر داده می ‌شوید».


در این هنگام این بندۀ مسکین متوجه می‌گردد که آنچه پس از قبر با آن برخورد می ‌کند، سخت تر و شدید تر خواهد بود.


رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «وی می ‌گوید: پروردگارا! قیامت را برپا نکن، آن گاه فردی لال، کر و کور بر قبرش گماشته می ‌شود که چکشی در دست دارد که اگر کوهی را با آن بزند، خاک می ‌شود، با آن چکش چنان ضربه‌ ای به او می ‌زند که به خاک تبدیل می ‌شود، باز دو مرتبه پروردگار او را به همان حالت اولی باز می ‌گردند و سپس ضربه‌ ای دیگر بر او وارد می‌ کند که در اثر آن صدا و ناله ‌ای بر می ‌آورد که جز جن و انس، همۀ موجودات آن را می ‌شنوند»[2].


وضعیت مردم در قبرهایشان این گونه خواهد بود و وقتی مؤمن از آن با خبر می ‌شود، خود را آماده می ‌کند و به آن ایمان می ‌آورد و آرزو می‌ کند که قبرش باغی از باغ‌های بهشت گردد، لذا بیشتر به انجام کارهای نیک مبادرت می ‌ورزد.


دعا...

پروردگارا! قبرهایمان را باغی از باغ‌های بهشت بگردان،

و ما را از گودالی‌‌های آتش نجات بده.




[1]- یعنی با کمال نرمی و آرامش و سکونت و احترام بیرون می‌آید.

[2]- مسند احمد.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان