سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7089610
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 4   تعداد بازدید: 8085 تاریخ اضافه: 2013-02-16

نگرشی به فتوحات اسلامی در صدر اسلام

یکی از بحث‌های جنجال‌برانگیز تاریخی که منتقدان همواره برای زیر سؤال بردن اسلام و بهترین نسل آن بدان چنگ می‌زنند، مسئله‌ی فتوحات اسلامی است، بسیاری از خاورشناسان امثال بروکلمان و لامانس و غیره و حتی مسلمان‌زاده‌هایی که در مدرسه‌ی آنها آموزش دیده‌اند امثال حسن ابراهیم حسن و طه حسین و عقاد و غیره که سعی می‌کنند با عینک آنها به تاریخ اسلام بنگرند، هر کدام تفسیری از این جریانات دارند که با اصل و مبنای این حرکت بزرگ در تعارض است. برای همین در بررسی حرکت فتوحات بویژه در عصر خلافت راشده بایستی به چند نکته توجه نمود.

نکته‌ی اول:

بدون شک یکی از مهمترین کارهای ابوبکر صدیق رضی الله عنه پس از عهده دار شدن زمام مسلمانان پس از وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم، این احساس بود که مهمترین وظیفه‌ی خلیفه‌ی مسلمان این است که این دین را در جای جای این کره خاکی منتشر سازد؛ بنا بر گفته‌ی الله عزوجل چنانچه می فرمایند:

{ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ} [النحل: ۱۲۵]

(با حکمت و پند پسندیده به راه پروردگارت فرا بخوان و به بهترین روش با آنان گفتگو کن. بی‌گمان پروردگارت کسانی را که از راهش منحرف می‌شوند، بهتر می‌شناسد و به هدایت‌یافتگان آگاه‌تر است.)

و چنانچه رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرمایند: «بلغوا عنی ولَو آیة»

حتی اگر شده یک جمله از من به دیگران برسانید.
نکته‌ی دوم:

حرکت فتوحات اسلامی بیانگر این است که پیام اسلام پیامی است جهانی و جهان‌شمول که هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد چنانچه الله عزوجل می‌فرمایند:

{وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ} [الأنبیاء: ۱۰۷]

(و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.)

پس دعوت اسلامی ویژه‌ی منطقه‌ای معین چون جزیرة العرب و یا یک نژاد معین چون عرب نیست.

نکته‌ی سوم:

برخی از خاورشناسان امثال لامانس، بروکلمان و فلیپ می‌پندارند انگیزه‌ی اصلی فتوحات اسلامی بحران اقتصادی و قحط‌سالی ناشی از تغییرات آب و هوایی در جزیرة العرب بود که عده‌ای را بر آن واداشت تا رخت هجرت به مناطق حاصل‌خیز ببندند.

متأسفانه بسیاری از تاریخ‌نویسان اسلامی أمثال عبدالمنعم ماجد، دکتر حسن ابراهیم حسن و... متأثر از این اندیشه‌ی خاورشناسان گشته و بشدت از این ایده دفاع می‌کنند؛ حال اینکه این نظریه از چند جهت قابل نقد است:

اولا: در هیچ‌یک از کتاب‌های جغرافی نیامده که در آن زمان تغییرات آب و هوایی صورت گرفته باشد، در حالی که می‌بینیم همان یک باری که در دوران عمر رضی الله عنه قحط‌سالی صورت می‌گیرد از دید تاریخ و جغرافی‌نویسان مخفی نمی‌ماند بنابراین عدم نقل، دلالت بر عدم وقوع حادثه دارد.

ثانیا: نامه‌های خلفای مسلمان و توصیه‌های آنان به فرماندهان نظامی و سربازان در جبهه‌ی نبرد خود بیانگر هدف والایی است که این بزرگان از روانه داشتن سپاه اسلام به مرزها داشتند.

مثلا در نامه‌ی ابوبکر صدیق رضی الله عنه خطاب به سپاه اسلام چنین آمده است:

«ای مردم بایستید؛ شما را به ده چیز وصیت می‌کنم، آنها را بیاد داشته باشید:

خیانت نکنید، نسبت به غنائم دست‌درازی نکنید، پیمان‌شکنی نکنید، کشته‌ها را مُثله نکنید، هیچ کودک و سالخورده و زنی را نکشید، نخلی را قطع نکنید و آتش نزنید، هیچ درختی را قطع نکنید، هیچ گوسفند و گاو و شتری را ذبح نکنید مگر برای خوردن، در راهتان به اقوامی برخورد خواهید کرد که در عبادتگاههای خود به عبادت مشغولند؛ آنها را رها کنید تا به عبادت بپردازند، و به گروهی برخورد می‌کنید که ظرف‌هایی مملو از غذاهای متنوع به نزد شما می آورند اگر خواستید از آن بخورید بسم الله بگویید و از آن بخورید.»

توصیه‌های عمر فاروق رضی الله عنه به سعد بن ابی وقاص:

«... اما بعد:

من تو و سربازان همراهت را در هرحال به رعایت تقوای الهی توصیه می‌کنم، چرا که تقوای الهی بهترین سلاح انسان در پیکار با دشمنان است، و تو همراهانت را توصیه می‌کنم که از ارتکاب گناهان، بیش از دشمن بترسید، چرا که گناهانِ سربازان، خطرناکتر از دشمنان آنهاست، و اگر مسلمانان بر دشمنانشان پیروز می‌شوند بسبب گناهانی است که دشمنان مرتکب می‌شوند و اگر چنان نمی‌بود نمی‌توانستیم بر آنها غالب شویم، چرا که نیرو و توان نظامی ما و آنها قابل مقایسه نیست، و اگر ما و آنها در انجام گناه و معصیت با هم برابر شویم آنها به علت غلبه‌ی نیرو و توان نظامی بر ما پیروز می‌شوند.

بدانید هر گامی که بر می‌دارید فرشتگانی مراقب اعمال شما هستند و از کرده‌ی شما آگاهند، پس از این حیا کنید که مرتکب معصیت شوید در حالی که در راه الله قدم بر می‌دارید، و نگویید که چون دشمن ما بدتر از ماست بر ما مسلط نخواهد شد چه بسا که قومی گروهی بدتر از خودشان بر آنها مسلط شوند چنانچه هنگامی که بنی اسرائیل از فرامین الهی نافرمانی کردند، کفار مجوس بر آنان مسلط شدند، بدین‌ترتیب همه‌ جای خانه‌ها را جستجو می‌کردند. و وعده‌ی الهی، شدنی است.

از الله بخواهید شما را یاری کند چنانکه از وی می‌خواهید شما را بر دشمنانتان پیروز گرداند و نیز از الله پیروزی را برایتان مسئلت دارم».

از این دو نامه‌ی شیخین رضی الله عنهما بوضوح مشاهده می‌شود که آنها حامل یک رسالت الهی بوده‌اند و هدفی نداشتند جز رساندن این رسالت به ملت‌هایی که از ستم فرمانروایان خویش بستوه آمده بودند و چشم انتظار رسالتی بودند که آزادی را برای آنها به ارمغان بیاورد.

ثالثا: فرماندهان اسلامی امثال خالد بن الولید و عمرو بن العاص و عیاض بن غنم و ابوعبیده و شرحبیل و غیرهم هیچ شهری را فتح نمی‌کردند مگر پس از عرضه‌ی اسلام و یا صلح بر آنها و اگر هدف آنها تحقیق منافع مادی و اقتصادی بود ابتدا بایستی شهر را فتح می‌کردند سپس اسلام و یا صلح را به آنها عرضه می‌نمودند.

رابعا: کتب تاریخ گواه است که فرماندهان مسلمان پس از فتح شهرها در گرفتن جزیه از اهل کتاب بسیار بر آنها آسان می‌گرفتند چنانچه از پیران و درماندگان و کودکان و بیماران، چیزی دریافت نمی‌کردند و اگر از اهالی سرزمین‌های مفتوحه چیزی دریافت می‌کردند و نمی‌توانستند در مقابل، از آنها پاسداری کنند مبالغ دریافتی را به آنها باز می‌گرداندند چنانچه می‌بینیم زمانی که مسلمانان از دفاع از شهر حمص عاجز ماندند جزیه‌ای را که از سکان شهر حمص گرفته بودند به آنها بازگرداندند؛ اگر اندک مقارنه‌ای داشته باشیم میان جزیه‌ای که از غیر مسلمانان گرفته می‌شد و هزینه‌ای که خلافت اسلامی در مقابل حمایت آنها می‌پرداخت خواهیم دید این دو به هیچ عنوان با همدیگر قابل مقایسه نیستند.
ادله‌ی خاورشناسان:

خاورشناسان برای اثبات این ادعای خود به چند نص استشهاد می‌کنند:

نص اول:

بلاذری در فتوح البلدان ذکر می‌کند که: «لما فرغ أَبُو بکر رضی اللَّه عنه من أمر أهل الردة رأى توجیه الجیوش إِلَى الشام فکتب إِلَى أهل مکة، والطائف، والیمن، وجمیع العرب بنجد والحجاز یستنفرهم للجهاد ویرغبهم فیه وفی غنائم الروم، فسارع الناس إلیه من بَیْنَ محتسب و طامع».

«وقتی که ابوبکر رضی الله عنه از مبارزه با مرتدین فارغ شد تصمیم گرفت سپاه اسلام را روانه‌ی شام سازد، پس نامه‌ای خطاب به اهل مکه و یمن و طائف و کلیه‌ی عرب در نجد و حجاز نوشت و از آنها خواست برای جهاد خارج شوند و آنها را به جهاد و نیز دست‌یازی به غنائم روم تشویق کرد و مردم برای نبرد خارج شدند درحالی‌که عده‌ای نیت‌شان جهاد بود و عده‌ای دیگر چشم در مال دنیا داشتند»

اما استشهاد خاورشناسان به این روایت از چند جهت جای تأمل دارد:

اولا: در صدر روایت آمده که ابوبکر آنها را برای جهاد فراخواند که خود دلالت بر هدف اصلی این نبردها دارد.

ثانیا: در روایت آمده «فخرج الناس بین محتسب و طامع» و وقتی ذکر محتسبین می‌کند خود نشانه‌ی این است که سپاه اسلام برای نیل رضایت الهی خارج شدند و اما اینکه در میان آنان عده‌ای باشند که هدفشان تحقق اهداف دنیوی باشد جای تعجبی ندارد چنانچه در عهد خود رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم منافقینی بودند که جز برای رسیدن به اغراض دنیوی در غزوات شرکت نمی‌کردند.

الله متعال می فرمایند:

{لَوْ کَانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوکَ} [التوبة: ۴۲]

(اگر بهره‌ای زودهنگام و سفری آسان در پیش بود، از تو پیروی می‌کردند)

نص دوم:

امام طبری در تاریخ خود می‌آورد که خالد به هنگام فتوحات عراق سربازان خویش را چنین مورد خطاب قرار می دهد: «وَبِاللَّهِ لَوْ لَمْ یُلْزِمْنَا الْجِهَادُ فِی اللَّهِ وَالدُّعَاءُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَمْ یَکُنْ إِلا الْمَعَاشُ لَکَانَ الرَّأْیُ أَنْ نُقَارِعَ عَلَى هَذَا الرِّیفِ حَتَّى نَکُونَ أَوْلَى بِهِ، وَنُوَلِّی الْجُوعَ وَالإِقْلالِ مَنْ تَوَلاه» (۳/ ۳۵۴)

(به الله سوگند اگر جهاد در راه الله و دعوت بسوی وی نبود و چیزی نبود جز اینکه بخاطر دنیا بجنگیم تصمیم می‌گرفتیم بخاطر این سرزمین بجنگیم تا نسبت بدان سزاوارتر باشیم و گرسنگی و تنگدستی را از بین ببریم)

خاور شناسان با چنگ زدن به این گفته‌ی خالد که «وَلَمْ یَکُنْ إِلا الْمَعَاش» می‌گویند انگیزه‌ی اصلی فتوحات اسلامی دست‌یازی به اموال بلاد مفتوحه بوده، غافل از اینکه صدر روایت را فراموش کرده‌اند که خالد رضی الله عنه می فرماید: «به الله سوگند اگر جهاد در راه الله و دعوت بسوی وی نبود...»

اما گفته‌ی خالد رضی الله عنه که «بخاطر این سرزمین بجنگیم تا نسبت بدان سزاوارتر باشیم» مراد این است که سرزمین عراق جزئی از پیکره‌ی جهان عرب بود که به اشغال امپراطوری فارس در آمده بود و مراد خالد این است که ما نسبت به این سرزمین سزاوارتر هستیم.

نص سوم:

بلاذری در فتوح البلدان صفحه ۲۵۳ پیرامون نبرد قادسیه به نقل از رستم فرمانده سپاه ایران خطاب به مغیرة بن شعبه رضی الله عنه چنین می آورد: «قَدْ علمت أنه لم یحملکم عَلَى ما أنتم فیه إلا ضیق المعاش وشدة الجهد ونحن نعطیکم ما تتشبعون به ونصرفکم ببعض ما تحبون»

(بدون شک می‌دانم چیزی شما را وادار به حمله به سرزمین ما نکرده جز تنگدستی و شدت فشار اقتصادی، و ما به اندازه‌ای از دنیا به شما می‌دهیم تا سیر شوید، و حاضریم بخشی از آنچه دوست دارید را برایتان فراهم کنیم)

می‌بینیم خاورشناسان و پیروانشان با استشهاد به گفته‌های رستم، انگیزه‌ی اصلی فتوحات اسلامی را منافعِ اقتصادی می‌دانند، حال اینکه پاسخ مغیرة بن شعبه رضی الله عنه به رستم را ذکر نمی‌کنند آنجایی که فرمود:

«إن اللَّه بعث إلینا نبیه صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فسعدنا بإجابته واتباعه، وأمرنا بجهاد من خالف دیننا {حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ} [۹: ۲۹]، ونحن ندعوک إِلَى عبادة اللَّه وحده، والإیمان بنبیه صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فإن فعلت وإلا فالسیف بیننا وبینکم» (فتوح البلدان صفحه ۲۵۳)

(همانا الله پیامبرش صلی الله علیه و سلم را بسوی ما فرستاد و ما با اجابت دعوتش و پیروی از او در مسیر خوشبختی گام نهادیم، و ایشان ما را امر نمود تا با کسانی که با دین ما به مخالفت می‌پردازند جهاد کنیم تا اینکه درحالی که خوار و زبون هستند جزیه را از آنان بستانیم و ما تو را فرا می‌خوانیم تا تنها الله را عبادت کنی و به پیامبرش ایمان بیاوری و اگر چنین نکنی جز شمشیر چیزی بین ما نخواهد بود)

مغیره رضی الله عنه در خطابش هدف و انگیزه‌ی اساسی نبرد با غیر مسلمانان را بیان کرده است؛ اما متاسفانه خاورشناسانی که گفته‌های رستم را نقل می‌کنند هیچ اشاره‌ای به پاسخ مغیره رضی الله عنه نمی‌کنند!!

نکته‌ی چهارم:

چنانکه برخی از خاورشناسان می‌پندارند انگیزه‌ی اصلی فتوحات اسلامی سیطره و استعمار دیگران نبود، بلکه هدف این بود که مردم را از عبودیت غیر الله عزوجل خارج سازند و اوضاع دینی، فکری، اجتماعی و اقتصادی ملت‌ها را اصلاح کنند، چنانکه این مساله در خطاب ربعی بن عامر به رستم به وضوح ملموس است، برای همین پس از اینکه اسلام وارد سرزمینی می‌شد و مردم آن سرزمین خوبی‌های آن را در می‌یافتند به سرعت به آن می‌گرویدند و مبدل به سربازانی می‌شدند که برای دفاع از آن از جان و مال خویش می‌گذشتند.

نکته‌ی پنجم:

بسیاری از خاورشناسان می‌پندارند انگیزه‌ی اصلی فتوحات، جنگجویی و جنگ طلبی بوده است، غافل از اینکه اگر مسلمانان وارد جنگ با غیرمسلمانان شده‌اند چند سبب اساسی داشته است:

نخست: آنها حامل یک پیام جهانی بودند:

{کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ} [آل عمران: ۱۱۰]

(شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمده‏اید؛ امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید و به الله ایمان دارید. و اگر اهل کتاب ایمان مى‏آوردند، برایشان بهتر بود. برخی از ایشان ایمان دارند و بیشترشان، فاسق و گمراهند).

دوم: هدف سپاه اسلام برداشتن موانعی بود که بین دعوت اسلامی و دیگر ملت‌ها فاصله می‌افکند:

{وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِینَ} [البقرة: ۱۹۳]

(و با مشرکان بجنگید تا هیچ فتنه‌ای باقی نماند و دین، مختص الله گردد. و اگر بازآمدند، بدانید که تَعدَی جز بر ستمگران، روا نیست).

سوم: یکی از اهداف اساسی سپاه اسلام از نبردها حمایت از دعوت اسلامی و کسانی بود که این دعوت را می‌پذیرفتند لذا می‌بینیم اساس جهاد در مدینه‌ی منوره در حیات مبارک رسول الله صلی الله علیه و سلم برای حمایت از دعوت اسلامی فرض شد.

نکته‌ی ششم:

نکته‌ی دیگری که خاورشناسان بر آن تأکید می‌کنند این است که یکی از اهداف اساسی نبرد مسلمانان با دیگران به بردگی گرفتن آنها بوده برای همین کسانی که اسیر می‌شدند را به عنوان برده در بازار خرید و فروش می‌کردند!!

چنانچه اسرای غیرمسلمانان توسط مسلمانان به بردگی گرفته شدند بر اساس حکم الهی بوده است، و می‌بینیم همین اسیران پس از مسلمان شدن، بزرگترین خدمات را به اسلام تقدیم نمودند و بزرگترین دانشمندان اسلامی و فاتحان قدرتمند مسلمان از میان همین اسرا و فرزندان آنها بوده‌اند؛ برای مثال امام محمد بن سیرین فرزند یکی از همین اسرایی بود که در معرکه عین التمر توسط مسلمانان اسیر شد و یا موسی بن نصیر، فاتح اندلس، پدرش از اسرای فتوح عراق بود و همچنین پدربزرگ امام محمد بن اسحاق بن یسار بزرگترین سیره نویس جهان اسلام و غیره...

به این داستان توجه کنید:

امام زهری رحمه الله می فرماید بر عبدالملک بن مروان وارد شدم ایشان از من پرسید: از کجا می‌آیی؟

عرض کردم: از مکه.

گفت: چه کسی را دیدی که در مکه سروری می‌کند؟

گفتم: عطاء بن ابی رباح.

گفت: آیا از عرب است و یا از موالی (اسیر و برده زاد)؟

گفتم: از موالی.

گفت: چگونه به سروری اهل مکه رسیده است؟!

گفتم : با دیانت و روایت حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم.

گفت: سزاوار است که اهل دیانت و روایت به سروری برسند، حال بگو سرور اهل یمن کیست؟

گفتم: طاووس بن کیسان.

گفت: آیا از عرب است و یا از موالی؟

گفتم: از موالی.

گفت: سرور اهل شام کیست؟

گفتم: مکحول.

گفت: آیا از عرب است و یا از موالی؟

گفتم: از موالی و برده‌ای بود که یک زن از قبیله‌ی هزیل او را آزاد کرد.

گفت: چه کسی سرور اهل جزیره‌ی فراتی است؟

گفتم: میمون بن مهران و او نیز از موالی است.

گفت: سرور اهل خراسان کیست؟

گفتم: ضحاک بن مزاحم و او نیز از موالی است.

گفت: سرور اهل مصر کیست؟

گفتم: یزید بن ابی حبیب و او نیز از موالی است.

گفت: سرور اهل بصره کیست؟

گفتم: حسن بصری و او نیز از موالی است.

گفت: سرور اهل کوفه کیست؟

گفتم: ابراهیم نخعی!

گفت: آیا از عرب است و یا از موالی؟

گفتم: از عرب.

عبدالملک آهی کشید و گفت: عرب را چه شده است!

امام زهری فرمود: ای خلیفه هر کس به این دین تمسک جوید عزت می‌یابد و سروری می‌کند.

این داستان خود بیانگر این است که اسلام چگونه همان برده‌زاده‌ها را به اوج عزت رساند و نه تنها آنها را آزاد ساخت بلکه به آنها جایگاهی داد که حتی خلفای مسلمین و فرمانروایان اسلامی حضور در کلاس درس آنها را برای خود افتخار می‌دانستند، چنانچه می‌بینیم هنگامی که سلیمان بن عبدالملک خلیفه‌ی اموی که دامنه‌ی خلافت و امپراطوری‌اش از شرق، تا چین و از غرب، تا مرزهای فرانسه رسیده بود هنگامی به مناسک حج مشرف گردید و وارد مسجد الحرام شد و در نهایت تواضع و فروتنی در مجلس درس عطاء بن ابی رباح که برده‌ای آزاد شده و سیاه پوست و لنگ و ناقص العین بود شرکت نمود و مانند شاگری سؤالات شرعی خود را از ایشان پرسید.

نکته‌ی هفتم:

یکی از تاریخ‌نویسان مسلمان بنام حسن ابراهیم حسن، در تاریخ سیاسی اسلام می‌نویسد: انگیزه اصلی گسیل داشتن سپاه اسلام به مرزهای عراق و شام این بود که ابوبکر می‌خواست با این اقدام عرب را مشغول به جنگ کرده و از فتنه‌ها و انقلاب‌های داخلی جلوگیری کند.

اما تاریخ گواه است که در دوران صدیق رضی الله عنه هیچگونه انقلاب داخلی هنگام گسیل داشتن لشکرهای فتح اسلامی رخ نداده است، بلکه آغاز حرکت فتح اسلامی در زمان اوج استقرار و امنیت خلافت اسلامی و پس از پایان بخشیدن به حرکت مرتدین بوده است به طوری که پس از شکست سپاه مسیلمه‌ی کذاب، خالد بن ولید تا یک ماه در یمامه نشست و هیچ کاری نداشت که انجام دهد.

از سوی دیگر گسیل داشتن لشکر به خارج خود به دشمنان و خواستاران فتنه‌ها و انقلاب‌های داخلی کمک می‌کرد! پس چگونه می توان پذیرفت که ابوبکر صدیق رضی الله عنه از فتنه‌های داخلی می‌ترسید اما کل نیروی نظامی اسلام را به مرزهای خارج می‌فرستد؟!

نکته‌ی هشتم:

برخی از تاریخ‌نویسان بجای اینکه اسباب اصلی پیروزی مسلمانان را در نیروی ایمان و اخلاص سربازان اسلام و نیز وضوح و روشنی هدف و رسالت آنان بدانند، می‌گویند سبب پیروزی مسلمانان در جنگ با اهل عراق ضعف نظامی ارتش امپراطوری فارس بود حال اینکه تاریخ گواه است در این نبردها تعداد سربازان امپراطوری پارس بیش از صدهزار تن بود، حال آنکه تعداد سربازان مسلمان از هیجده هزار نفر تجاوز نمی‌کرد؛ علاوه بر این ایرانیان در این نبردها از فیل‌های آموزش‌دیده استفاده می‌کردند، چیزی که عرب تا آن‌روز با چشم خود ندیده بودند و همچنین در میان نیروهای امپراطوری پارس فرماندهان برجسته‌ای چون رستم و جابان و مهران و هرمزان و اندرزگر و بهمن جاذویه بودند.

بنا بر آنچه گذشت درمی‌یابیم هدف اصلی از فتوحات اسلامی رساندن دین الهی و پیام اسلام به جهانیان بوده و چنانچه نبردی رخ می‌داده در راستای زدودن موانعی بود که بین رسالت اسلام و ملت‌های غیر مسلمان فاصله می‌افکند، و پس از فتح سرزمین‌های مختلف، مردم آن سرزمین‌ها با آغوش باز اسلام را پذیرفتند و سربازانی در خدمت دین حنیف اسلام شدند که تا امروز همه‌ی مسلمانان از دستاوردهای علمی آن‌ها استفاده می‌کنند.

نویسنده: عادل حیدری / بیداری اسلامی

عصر اسلام

IslamAge.com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان