سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7090732
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 8   تعداد بازدید: 12224 تاریخ اضافه: 2010-02-27

فتح قسطنطنیه و تغییر مسیر تاریخ (1453 م)

آنچه را که خواهید خواند، یک افسانه و یا یک فیلم حماسی نیست که ساخته و پرداخته‌ی ذهن نویسنده باشد، بلکه گوشه‫‌هایی است از تاریخ یک ملت، از افتخارآفرینی‌های آنها و از عزت و نصرتی که برای مسلمانان به ارمغان آوردند. گوشه‫‌ای از تاریخ مسلمانانِ عثمانی و فتح قسطنطنیه، توسط سلطانِ غازی ومجاهدِ مؤمن، سلطان محمد فاتح که با رهبریِ حکیمانه‌ی او و جان‌فشانی‌های مجاهدین تحت حمایت او، وعده‫‌ی رسول الله صلی الله علیه و سلم تحقق بخشیده شد.

رسول الله (صلی الله علیه وسلم) می‫‌فرماید: «همانا قسطنطنیة را فتح خواهید کرد؛ چه نیک امیری است امیر آن و چه نیکو لشکری است آن لشکر»

محمد دوم ملقب به سلطان محمد فاتح در سال ۱۴۵۱م و در سن ۲۲ سالگی به حکومت رسید.

وی از جمله شخصیت‌های بی نظیری بود که قدرت و عدالت، یکجا در او جمع شده بود و در همان ابتدای نوجوانی‌اش در بسیاری از علوم، از هم‌سن و سالانش پیشی گرفت.

علمای مسلمان نقش بسیار مهمی در تربیت او، بر دوستیِ اسلام و ایمان، وعمل به قرآن و سنت، و حرکت در مسیر اصحاب رسول الله (صلی الله علیه وسلم) داشتند. لذا او بر پایبندی به شریعت اسلامی اهتمام خاصی داشت وتقوا و ورع را رعایت می‫‌کرد وعلم وعلما را بسیار دوست داشت و برای نشر علوم بسیار تشویق می‌کرد.

وی پس از به حکومت رسیدن، مسیر پدر و اجدادش را در ادامه‌ی فتوحات اسلامی و هدف قرار دادن قلب و مرکز حکومت صلیبی (قسطنطنیه یا استانبول امروزی) دنبال کرد و برای رسیدن به این هدف، اصلاحات زیادی را در اداره‌ی دولت و موارد و مصارف مالیِ آن انجام داد، از اسراف اموال جلوگیری کرد و لشکر اسلامی را بیش از پیش سازماندهی نمود که نتیجه و دستاورد این اصلاحات، فتح قسطنطنیه یعنی بزرگترین فتح و مهم‌ترین آن‌ها پس از عصر خلفای راشدین بود.


فتح قسطنطنیه:

قسطنطنیه از مهم‌ترین و زیباترین شهرهای آن زمان بود که در سال ۳۳۰ م توسط امپراطور بیزانس، قسطنطین اول بنا نهاده شد و دارای موقیتی بی‫نظیر بود که درباره‌ی آن گفته شده: «اگر تمام جهان یک کشور محسوب می‌شد،همانا قسطنطنیه بهترین و شایسته‌ترین شهر برای پایتختی آن بود».

از مهم‌ترین دلایل و انگیزه‌های امیران مسلمان برای فتح این شهر، توصیف و تمجید فاتح و لشکر فتح کننده‫‌ی این شهر توسط رسول الله (صلی الله علیه وسلم) بود. بنابراین در زمان خلافت بنی امیه و بنی عباس، چندین بار برای فتح آن اقدام شد، اما به دلیل موقعیت استراتژیک و منحصر به‫ فرد آن، موفق به این کار نشدند.

سلاطین عثمانی قبل از محمد فاتح نیز بارها تا نزدیکی‌های قسطنطنیه پیش رفتند و آن را محاصره کردند اما هر بار به دلایل مختلف از جمله، حمله‌ی تیمور لنگ به سرزمین‌های اسلامی، موفق به این کار نشدند.

زمانی که محمد فاتح به خلافت رسید به دنبال راهی برای فتح قسطنطنیه بود. از جمله علمایی که او را برای این کار بسیار تشویق می‫کرد و در شکل گیری شخصیت سلطان محمد تأثیر بسزایی داشت شیخ آق شمس الدین بود. شیخ از زمان کوچکی، دائما به او یادآوی می‫کرد، که او همان امیری است که قسطنطنیه را فتح خواهد کرد و پیامبر در حدیثی او و لشکر او را تمجید کرده است.

سلطان محمد، تمام تلاشش را برای تقویت لشکر عثمانی به کار گرفت و نیرویی متشکل از۲۵۰ هزار مجاهد، را فراهم آورد. سلطان، مجاهدین را با سلاحهای روز مجهز  نمود و علاوه بر آموزشهای نظامی، روح معنویت اسلامی و جهادی را در وجود آنها دمید و ستایش رسول الله صلی الله علیه وسلم را در مورد فاتحین قسطنطنیه به آنها یادآوری کرد.

ازجمله اسلحه‌هایی که سلطان محمد برای ارتش مجاهدین آماده کرد، توپخانه‌هایی بود که وزن آن‌ها به صدها تُن می‌رسید و برای حرکت دادن هر کدام، احتیاج به صد ها گاو نر قوی بود. این در حالی بود که اروپا هرگز وجود چنین اسلحه ای را تصور هم نمی‫‌توانست بکند.

هر چند که این توپ‌ها بسیار ابتدایی بود و برد آن از دو کیلومتر تجاوز نمی‌کرد، اما آن‫ زمان، پیشرفته‌ترین سلاح روز محسوب می‫‌شد. از سوی دیگر از آنجا که قسطنطنیه شبه جزیره‫‌ای بود که سه طرف آن را آب فرا گرفته بود، برای تکمیل محاصره‌ی آن نیاز به کشتی بود، لذا با ساخت بیش از چهارصد ناو جنگیِ مختلف در دریای مرمره، نیروی دریایی عثمانی را برای این فتح مهم و بزرگ، کاملا آماده ساخت و آن را به بزرگ‌ترین نیروی دریایی جهان تبدیل کرد.

از اقدامات دیگر او برای حمله به قسطنطنیه، ساخت قلعه‫‌ی روملی حصار (یا قلعه‫‌ی روم) بر قسمت اروپایی تنگه‫‌ی بوسفور و در تنگ‫‌ترین نقطه‫‌ی مممکن بود که سبب می‫‌شد بر تنگه، کاملا تسلط داشته باشد. ساخت این قلعه سه ماه به طول انجامید و سلطان شخصا در ساخت آن مشارکت داشت که سبب دلگرمی هزاران مجاهدی بود که مشغول ساخت قلعه بودند.

وی همچنین فرمان داد تا منجنیق‫‌ها و توپ‫‌ها را در ساحل و رو به تنگه نصب کنند تا از عبور کشتی‫‌های رومی و اروپایی در بوسفور جلوگیری کنند.


اقدامات امپراطور بیزانس برای مقابله با لشکر اسلام:

در اثنایی که سلطان خود را برای یک حمله‌ی گسترده آماده می‫‌کرد، امپراطور بیزانس سعی داشت با ارسال اموال و هدایای مختلف، او را از این کار منصرف کند. از سوی دیگر با پیشنهاد رشوه به برخی از مستشاران و فرماندهان عثمانی، سعی داشت تا آنها را وادار کند تا سلطان را از این کار منصرف کنند.

اما از آنجایی که سلطان محمد و فرماندهان مخلص و شجاع عثمانی، کاملا بر تصمیم خود مصر بودند و هدف آنها رضایت الله جل جلاله بود، حتی یک لحظه در کار خود درنگ نکردند.

از سوی دیگر امپراطور بیزانس که درمانده شده بود برای نجات حکومت و  کشورش، دست به دامان کشورهای اروپایی شد و از سایر کشورها و در رأس آن‌ها پاپ، رئیس کاتولیک‫‌های اروپا، طلب کمک کرد و به او پیشنهاد داد که در صورت مساعدت آنها، کلیساهای ارتدوکس را تحت أمر او و کلیسای کاتولیک قرار خواهد داد ـ این در حالی بود که کلیساهای دولت بیزانس و کلیسای قسطنطنیه تابع مذهب ارتدوکس بودند و با کلیساهای کاتولیک و سران آن‌ها در اروپا کاملا مخالف بودند ـ بر اساس این پیشنهاد، پاپ نماینده‌ای را به قسطنطنیه فرستاد که در کلیسای ایاصوفیه از مردم درخواست کرد تا از پاپ کاتولیک اطاعت نمایند.

این درخواست، خشم مردم شهر را برانگیخت و  سبب شد تا مردم بر خلاف خواست آن‌ها عمل کنند و حتی برخی از سران امپراطوری ارتدوکس بیان کردند: «ما مشاهده‫‌ی عمامه‫‌های ترکان (مسلمان) را در کشور بیزانس بر مشاهده‫‌ی  کلاه‫‌های فرنگی ترجیح می‫‌دهیم».


موقعیت نظامی قسطنطنیه:

همانطور که گفته شد، سه جهت قسطنطنیه را آب فرا گرفته بود، از سمت جنوب و غرب به دریای مرمره و از شرق و شمال شرقی به تنگه‫‌ی بوسفور و از شمال به شاخ طلایی (خلیج) که بسیار شدید با لشکری بزرگ از آن محافظت می‫‌شد و از ورود هر کشتی به درون آن جلوگیری می‫‌شد.

علاوه بر این در طول این سواحل، دیوارهای بلندی کشیده شده بود.  در ضلع غربی شهر که به خشکی متصل میشد و به قاره اروپا می‌رسید، دیوارهای بزرگ و عریضی از ساحل دریای مرمره تا شاخ طلایی کشیده شده بود  که طول آن بیش از هشت کیلومتر بود.

پس از این دیوار نیز دیوار دیگری کشیده شده بود که با دیوار اولی شصت فوت فاصله داشت. ارتفاع دیوار داخلی چهل فوت بود که بر آن برج‫هایی ساخته شده بود که ارتفاع هر کدام به شصت فوت می‫رسید. دیوار خارجی نیز ارتفاع آن تقریبا به ۲۵ فوت می‫رسید و برج‫های ساخته شده بر آن، پر از سربازان مسلح بود.

در کل قسطنطنیه، با توجه به موقیت طبیعی آن و همچنین دیوارهای اطراف و دژهای موجود از بهترین و مستحکم‌ترین شهرهای جهان، از جنبه‫‌ی نظامی محسوب می‫‌شد که تصرف آن را بسیار مشکل و ظاهرا غیر ممکن می‫‌ساخت. در گذشته و پیش از سلطان محمد، یازده حمله از جانب مجاهدین مسلمان برای تصرف این شهر صورت گرفته  بود که همه‫‌ی این حمله‫‌ها ناکام مانده بود.

برای نمایش تصویر در اندازهٔ واقعی بر روی آن کلیک کنید


آمادگی برای جنگ:

سلطان اخبار دشمن را دریافت می‫‌کرد و شخصا از استحکامات و دیوارها و توان دشمن بازدید می‌نمود. وی همچنین دستور داد راه بین أدرنه و قسطنطنیه را برای انتقال توپ‌ها به قسطنطنیه، هموار سازند.

کار انتقال توپ‌ها به همراه ارتش عظیم عثمانی به فرماندهی سلطان محمد، دو ماه به طول انجامید و در تاریخ ۶ آپریل ۱۴۵۳م سلطان به همراه لشکر عثمانی که نزدیک به ۲۵۰ هزار نفر بودند به اطراف قسطنطنیه رسیدند. در این هنگام سلطان رو به قبله کرده و دو رکعت نماز خواند و از الله جل جلاله طلب نصرت نمود و  تمامی لشکریان نیز به نماز ایستادند و به دعا مشغول شدند.

سپس سلطان سربازان را فرا خوانده وخطابه‌‫ای بسیار تاثیرگذار و قوی خواند و آن‌ها را به جهاد در راه الله و طلب نصرت و شهادت از او تشویق کرد و به آن‌ها صدق و اخلاص در جنگ و قربانی در راه الله  را یادآوری نمود وبا قرائت آیاتی از قرآن که در آن تشویق به جهاد و قتال در راه الله شده است، هدف اسلامی و دینی را برای آنها یادآور گردید.

همچنین حدیث رسول الله (صلی الله علیه وسلم) را که بشارت به فتح قسطنطنیه داده بود و امیر و لشکر آن را ستایش کرده بود را برای آن‌ها قرائت کرد و بیان کرد که عزت اسلام و مسلمین در فتح این کشور خواهد بود. پس لشکر همه شعار الله أکبر و لاإله الا الله سر دادند. از جمله عواملی که سبب بالا رفتن روحیه ی مجاهدین شده بود، حضور علمای دین در میان صفوف مجاهدین بود تا جایی که هر سرباز بی‫‌صبرانه منتظر امر فرمانده برای شروع جنگ بود تا  وظیفه‌ی اسلامی خود را انجام دهد.


آغاز هجوم و محاصره‌ی قسطنطنیه:

قبل از شروع جنگ، سلطان از امپراطور قسطنطین درخواست کرد که شهر را به آن‌ها تسلیم کند و متعهد شد که در صورت تسلیم شهر، با ساکنین آن با احترام برخورد کند و آن‌ها را در اجرای فرایض دینی‫‌شان و پایبندی به معتقداتشان آزاد بگذارد و هیچکس متعرض آن‌ها نشود.

اما امپراطور قسطنطین با اعتماد به دیوارهای مستحکم و برج‌‫های بلند و مملو از سربازان جنگی خود، درخواست سلطان محمد را رد کرد و منتظر رسیدن نیروهای کمکی از اروپا ماند.

استفاده‌ی ارتش عثمانی از توپخانه‌های فوق سنگین

در ۱۲ رمضان محاصره شروع شد و سلطان نیروی زمینی خود را به سه دسته تقسیم کرد و آن‌ها را پشت دیوارهای شهر در جهات مختلف، مستقر کرد و نیروی پشتیبانی احتیاطی را  پس از آنها قرا داد. توپخانه‫ها را نیز پشت دیوارها نصب کرد  و ناوهای جنگی را در آبهای اطراف شهر، پخش کرد. این ناوها  به دلیل حمایت شدیدی که از شاخ طلایی می‌شد، نتوانستند وارد آن شوند. نیروی دریایی بیزانس و ایتالیایی هر کشتی را که به خلیج نزدیک می‌شد مورد هدف قرار می‫دادند. اما نیروی دریایی عثمانی توانست جزایر دریای مرمره را به تصرف در آورد.

بیزانسی‫‫‌ها تمام نیروی خود برای دفاع از قسطنطنیه به کار گرفتند و سربازان را بر دیوارها مستقر کردند و استحکامات دفاعی را افزایش دادند.

در روزهای اولیه‌ی محاصره، درگیری‌هایی بین لشکراسلام و لشکر مسیحی رخ داد که در آن تعدادی از مشتاقان شهادت که به دروازه‌‫ی شهر نزدیک شده بودند، به این درجه نایل گشتند. توپخانه‌ی مسلمانان نیز شبانه روز و از جهات مختلف، دشمن را مورد هدف قرار داده بود.

با شلیک هر توپ و صدای مهیب آن که از فاصله ۲۵ کیلومتری شنیده می‌شد، ترس و وحشت بر قلوب بیزانس‫ها سایه می‫افکند و لرزه بر اندام آنها می‌افتاد. شلیک توپ‌ها سبب تخریب قسمتهایی از دیوارها می‌شد، اما مدافعین شهر که تعداد آنها تقریبا چهل هزار سرباز مسلح بود، به سرعت آن را ترمیم می‫کردند.

در زمانی که حملات نیروی زمینی سپاه مسلمان عثمانی در قسمت خشکی شدت یافت، بعضی از ناوهای جنگی مسلمانان فرصت را غنیمت شمرده و سعی کردند وارد بندر و شاخ طلایی شوند، اما کشتی‌های بیزانسی که به شدت از ورودی‌‫های خلیج دفاع می‫‌کردند و به وسیله‌‫ی کشتی‫‌های ایتالیایی و اروپایی حمایت می‌‫شدند، توانستند حملات آن‌ها را دفع کنند و آن‌ها را وادار به عقب‫‌نشینی کنند.

در جهت دیگر، هر چند که عثمانی‌ها کاملا شهر را محاصره کرده بودند و به صورت هلالی شکل در اطراف شهر مستقر شده بودند تا از رسیدن امدادات نظامی و آذوقه به شهر جلوگیری کننند، اما چهار کشتی از پنج کشتی غربی که از سوی پاپ برای کمک به بیزانسی‫‌های تحت محاصره فرستاده شده بود، بدلیل تجربه وخبره‌گی نیروهای آن‌ها در جنگ‌های دریایی و بهره بردن از اسلحه‌‫های آتشین، توانستند دیوار محاصره را بشکنند و خود را به شهر برسانند که این امر سبب شد تا بیزانسی‌‫ها روحیه‌ا‫ی تازه پیدا کنند و با قدرت بیشتری از دروازه‌های خشکی و آبی محافظت کنند.

شکستِ نیروی دریایی عثمانی در چند نقطه سبب شد تا برخی از مشاوران سلطان و در رأس آنها وزیر او خلیل باشا سعی کنند سلطان را راضی کنند تا از محاصره دست برداشته و از تسلط بر شهر منصرف شود و به صلح با بیزانسی‫‌ها راضی گردد. اما سلطان بر هدف خود بسیار مصر بود و دستور داد تجهیزات دفاعی شهر را از هر سو، به توپ ببندند.


عبور دادن ناوهای جنگی از خشکی:

تمام راه‌ها برای گشودن دروازه‌‫های شهر، به شکست انجامیده بود و هیچ راه دیگری  به ذهن سلطان نمی‌رسید که بتواند به نتیجه برسد مگر اینکه بتواند ناوهای جنگی را وارد شاخ طلایی نماید که این کار نیز بدلیل حفاظت شدید از ورودی‌های آن توسط کشتی‌‫های بیزانسی و اروپایی، تقریبا غیر ممکن بود.

سلطان تصمیم داشت با عبور دادن ناوهای جنگی از خلیج و ورود به شاخ طلایی بر شهر تسلط یابد، چرا که از طرفی دیوارهای شهر، در ساحل خلیج و شاخ طلایی سست‌‫تر بود و از سوی دیگر، در صورتی که بیزانسی‌ها بخواهند نیروهای دفاعی خود را  از ضلع غربی شهر به آنجا انتقال دهند، بتواند فرصت مناسبی را برای نیروهای توپخانه به وجود آورد تا شهر را مورد هدف قرار دهند و با کم شدن نیروی دفاعی در آن نقطه، زمینه را برای حمله به شهر از آن نقطه فراهم کند.

به دلیل بسته بودن ورودی خلیج و شاخ طلایی توسط نیروی دریایی اروپا و ایتالیا و بیزانس، سلطان تصمیم گرفت آن‌ها را غافل‫گیر کرده و با عبور دادن ناوهای جنگی از خشکی و به آب انداختن آن‌ها در سواحل شاخ طلایی، بر آن‌ها مسلط شود.


عبور کشتی‌های عثمانی از خشکی

برای انجام این طرح سلطان دستور داد تا مهندسان از مسیر نقشه‌‫برداری کنند و هزاران مجاهد، مناطق مرتفع را در تاریکی شب هموار سازند. آن‌ها مسیر را با الوارهای چوبیِ آغشته به چربی و روغن، فرش کردند و توانستند در یک شب، هفتاد کشتی را به وسیله ی مردان قوی و قاطر بر روی الوارها کشیده و از خشکی عبور دهند و آن‌ها را در ساحل خلیج به آب بیندازند.

حد فاصل بین دو دریا که کشتی‫‌ها از آن عبور داده شد، تقریبا نزدیک به پنج کیلومتر بود که قسمتهایی از مسیر نیز دارای تپه‌‫های بلند و مرتفع کوهستانی بود و این امر کار انتقال را برای آنها مشکل‌‫تر می‫‌کرد. اما با این وجود، آنها هفتاد کشتی را در یک شب انتقال دادند که کاری بسیار بزرگ و غیر قابل تصور، بلکه به نسبت آن زمان، معجزه‫‌ای از معجزات محسوب می‫‌شد. برای اولین بار، تاریخ شاهد چنین صحنه‌ای حماسی بود که سربازان لشکری، کشتی‌‫ها ر از میان دره‫‌ها و تپه‫‌ها و در فاصله‫‌ی زمانی یک شب به نقطه‌‫ای دیگر منتقل کنند.

از سوی دیگر و در ضلع غربی، مجاهدان تمام شب، شهر را به توپ بستند تا بیزانسی‫‌ها را مشغول خود کرده و آنها را از ناحیه‫‌ی شمالی که کار انتقال کشتی‫‌ها صورت می‫‌گرفت غافل سازند.

بعد از انتقال کشتی‫ها، سلطان محمد دستور داد تا پل محکمی را بر ساحل خلیج بسازند که طول آن ۱۰۰ فوت و عرض آن ۵۰ فوت بود و توپ‌ها را بر آن نصب کردند. همچنین کشتی‌های انتقال داده شده را کاملا تجهیز کرد و آن‌ها را با سربازان مسلح به نزدیک‌ترین نقطه‌ی ممکن از دیوارهای اطراف شهر، هدایت کرد.

صبح روز بعد که اهل شهر با تکبیرهای بلند عثمانی‫‌ها و رجزهای ایمانی آنها، از خواب بیدار شدند، آنچه را که می‫‌دیدند نمی‫‌توانستند باور کنند.

آنها با دیدن ناوهای جنگی عثمانی‌‫ها در پشت دیوارهای شهر و حضور هزاران مجاهد که سعی داشتند خود را با پله‫‌های آهنی به بالای دیوار ها شهر برسانند، شوکه شدند و احساس کردند با جنّیانی روبرو هستند که مقاومت در مقابل آنها غیر ممکن است.

آنها حتی تصور نمی‌‫توانستند بکنند که چه واقعه‫‌ای رخ داده است؛ چگونه کشتی‫‌های عثمانی بدون هیچگونه درگیری بر خلیج و شاخ طلایی مسلط شده‫‌اند و مهاجمان مسلمان چطور خلیج را پشت سر گذاشته و خود را به دیوارها رسانده‌‫اند، در حالی که هیچ کشتی‌ای از دفاع سخت و آتشین نیروی دریایی اروپا و بیزانس عبور نکرده است. نه! این ممکن نیست مگر اینکه آن‌ها مخلوقاتی هستند که از آسمان نازل شده‌‫اند!!

یکی از مورخین بیزانسی چنین می‫‌گوید: «ما هرگز در گذشته ندیدیم و نشنیدیم که کسی چنین کار خارق‫ العاده‌‫ای انجام دهد. محمد فاتح زمین را به دریا تبدیل کرد و به جای آن‫که کشتی‫‌ها را از امواج دریا بگذراند، آنها را از بلندای کوه‌ها و قله‌های آن عبور داد. محمد فاتح با این کار خود، از اسکندر کبیر پیشی گرفت»

با موفقیتی که سلطان در کار انتقال کشتی‌‫ها بدست آورد، یأس و ناامیدی بر اهل شهر مستولی گشت و شایعه شد: زمانی قسطنطنیه سقوط خواهد کردکه ببینی کشتی‫‌ها خشکی را در می‫‌نوردند. و گفته می‫‌شد: کسانی که در خشکی کشتیرانی می‌کننند، مسلما بر شهر نیز مسلط خواهند شد.

همچنین وجود ناوهای جنگی مسلمانان در خلیج طلایی سبب شد روحیه‌ی سربازانی که از شهر و دیوارها دفاع می‌کردند به شدت ضعیف گردد و مجبور شدند نیروهای دفاعی زیادی را از قسمت‌‫های دیگر به آنجا فرا بخوانند تا از دیوارهای مقابل خلیج دفاع کنند، چرا که این دیوارها  از سایر نقاط ضعیف‌تر بود و این امر باعث ضعیف شدن نیروی دفاعی آن‌ها در بخش‌های دیگر شد.


جلسه‫‌ی میان امپراطور قسطنطین و معاونان او:

در این جلسه مشاوران امپراطور و فرماندهان به او پیشنهاد دادند که خود شخصا  به اروپا رفته و از سران مسیحیت درخواست کمک کند، تا با لشکرهای مسیحی که از اروپا خواهد آورد، سلطان محمد مجبور شود محاصره‌ی شهر را رها کند. اما پادشاه این پیشنهاد را رد کرد و اصرار داشت تا آخرین لحظه از شهر دفاع کند و ملت خود را تنها نگذارد و به فرستادن گروه‫‌هایی برای درخواست کمک اکتفا کرد.


جنگ روانی عثمانی‫‌ها:

سلطان حملات خود را برای تصرف دیوارها و برج‌‫ها قوت بخشید و مجاهدان مسلمان با شجاعت وصف ناشدنی بسوی دیوارها آتش گشوده و برای باز کردن درها بسوی آن حمله می‫‌کردند. اما آنچه بیش از هر چیز دیگری، سپاهیان قسطنطین را به ترس و وحشت می‌انداخت، فریادهای الله اکبر مجاهدین بود که مانند صاعقه فضا را شکافته و بر قلب آن‌ها فرو می‫‌آمد.

همچنین سلطان توپهای قویّ دیگری را بر ساحل نصب کرد که شلیک توپی سبب غرق شدن یکی از کشتیهای تجاری بیزانسی‫‌ها شد و بقیه‫‌ی کشتی‌ها نیز از ترس، مجبور به فرار شدند. فرار کشتی‌های تجاری و حملات پی در پی و شبانه روزی نیروهای مجاهدین، سبب شد که آرامش مدافعان بیزانسی از بین برود و تمرکز آن‌ها به هم بخورد و بیش از پیش درمانده و ناامید گردند.


شیوه‌های مبتکرانه سلطان محمد در جنگ

سلطان در مراحل مختلف، با شیوه‌‫ها و فنون جدیدِ جنگ و محاصره و با روش‌های مختلف و جنگ روانی، که برای بیزانسی‫‌ها غیر آشنا و عجیب بود، آن‌ها را مورد تهاجم قرار می‌‫داد که سبب می‫‌شد از دادن پاسخ مناسب به این حملات، درمانده شوند.

از جمله شیوه‫‌هایی که سلطان محمد به کار برد، حفر تونل‌هایی در نقاط مختلف، برای ورود به شهر بود. با حفر این خندق‌ها اهالی شهر صداهایی را از زیر زمین می‌شنیدند که با شنیدن این صداها، ترس و وحشت آن‌ها در برمی‫‌گرفت و احساس می‫‌کردند که زمین شکافته می‫‌شود و سربازان مسلمان از آن خارج می‌شوند و شهر از حضور آنها پر می‌شود.

آنها از ترس، سربازان مسلمان را در کنار خود تصور می‫‌کردند و با نگاه کردن به چپ و راست، آن‌ها را به همدیگر نشان می‌‫دادند و از ترس فرار می‫‌کردند. گروهی به آسمان نگاه می‫‌کردند و گروهی دیگر در زمین جستجو می‫‌کردند و از دیده شدن سربازان عثمانی برای هم نقل می‫‌کردند. این‌ها واقعیت‌هایی است که بعدها از زبان اهالی شهر بازگو می‫‌شد و حتی بعضی‌‫ها بسیار تأکید داشتند که واقعا سربازان ترک را دیده‌‫اند که از زمین و آسمان وارد شهر می‫‌شدند.

عملیات حفر تونل‫‌ها بسیار سخت و مشکل بود، چرا که در این اثنا تعدادی از مجاهدین بر اثر خفگی شهید شدند و تعدادی دیگر نیز بر اثر مواد مذابی که مدافعین شهر، داخل تونل‌ها می‌ریختند شهید شدند و گروهی دیگر نیز به اسارت بیزانسی‫‌ها درآمده و گردن زده شدند و سرهای آن‌ها بسوی لشکر مسلمانان انداخته شد. اما با تمام این‫‌ها، مجاهدان به کار خود برای حفر تونل‌ها ادامه دادند.

از جمله ترفند های دیگر سلطان برای دستیابی به شهر، ساخت قلعه‫‌های چوبی محکم و بلندی بود که ارتفاع آن از ارتفاع دیوارها بلندتر بود و به وسیله‌‫ی زره‌‫ها و پوست‌‫های خیس، پوشیده شده بود تا از آتش دشمن محفوظ بماند. این قلعه‫‌های چوبی متحرک بودند و در بالای آن امکان استقرار سه دسته از مجاهدان وجود داشت.

پس از استقرار تیراندازان در بالا، کسانی که در پایین قرار داشتند، قلعه‌‫ها را به دیوارها نزدیک کرده و از بالا تیراندازان ماهر، هر کسی را که سرش را بالا می آورد با تیر می‫‌زدند. به کارگیری این قلعه‫‌ها نیز مدافعان را به وحشت انداخت تا جایی که خود امپراطور شخصا برای برای دفع قلعه‌‫ها و سربازان تیرانداز، به مدافعان ملحق شد و درگیری شدیدی بین دو طرف رخ داد.

مسلمانان بر برخی از قسمت‫‌های دیوار تسلط یافتند، تا جایی که امپراطور بیزانس گمان کرد که مسلمانان به شهر داخل شده و آن را تصرف کرده‫‌اند، اما مدافعان بیزانسی آتش سنگینی را بسوی قلعه‫‌ها گشودند که پس مدتی قلعه‫‌ها آتش گرفت و بر برجهای شهر سقوط کرد و سبب کشته شدن مدافعین و تخریب قلعه‌‫ها گشت و خندق‌های اطراف دیوار پر از سنگ و خاک شد.

با این وجود عثمانی‫‌ها از ادامه‌ی حملات ناامید نشدند و سلطان که شخصا بر امور اشراف داشت فرمود: فردا چهار برج چوبی دیگر خواهیم ساخت.

ترس و شایعات اهالی شهر قسطنطنیه را فرا گرفته بود. آن‌ها برای ایجاد آرامش و برانگیختن احساسات مردم، مجسمه‫‌ای را که به گمان آن‌ها مجسمه‌ی حضرت مریم بود، در شهر می‌گرداندند و از آن طلب کمک می‌کردند تا آن‌ها را بر دشمنانشان پیروز گرداند، اما ناگهان مجسمه از دست آنها افتاد و شکست. آن‌ها این امر را بسیار شوم تلقی کردند و آن را به فال بد گرفتند. این واقعه روحیه‌ی مردم و مخصوصا مدافعان را بیش از بیش تضعیف کرد.

همچنین فردای آن روز باران تندی بارید که با رعد و برق همراه بود. یکی از صاعقه‌ها به کلیسای ایاصوفیه برخورد کرد. کشیش کلیسا این واقعه را نیز به دنبال واقعه روز قبل، به فال بد گرفت و آنرا شوم دانست. سپس  پیش امبراطور رفته و او را از واقعه آگاه کرد و به او خبر داد که خداوند آنها را رها کرده است و بزودی شهر به دست مجاهدان مسلمان عثمانی سقوط خواهد کرد. این خبر امپراطور را بسیار اندوهگین کرد تا جایی که از هوش رفت.


رای‌زنی‌های سلطان محمد با امپراطور بیزانس:

سلطان محمد احساس کرد که چیزی تا سقوط شهر نمانده است، اما با این وجود می‫‌خواست که بدون جنگ و خونریزی وارد شهر شود. پس نامه‫‌ای به امپراطور نوشت و از او درخواست کرد که شهر را بدون خونریزی تسلیم او کند و به او وعده داد که در این صورت، امنیت او و خانواده و نزدیکانش و تمامی کسانی که می‫‌خواهند از شهر خارج شوند یا آنجا باقی بمانند، را تأمین خواهد کرد و هیچ کس متعرض آن‌ها نخواهد شد.

هنگامی که نامه به امپراطور رسید، مشاوران خود را جمع کرد و از آنها نظر خواست که بعضی رای به تسلیم شهر و بعضی دیگر رای به ادامه‫‌ی دفاع از شهر دادند. امپراطور بیزانس، رأی گروه دوم را پذیرفت و در جواب نامه‌ی سلطان محمد نوشت:

«خدا را شکر می‫‌کنم که سلطان میل به امنیت و عدم خونریزی دارد. همانا من راضی می‫‌شوم که جزیه پرداخت کنم اما درباره‌ی این شهر: قسم یاد می‌کنم که تا آخرین نفس از آن دفاع کنم، یا تاج و تختم را حفظ خواهم کرد و یا در زیر دیوارهای آن دفن خواهم شد».

هنگامی که سلطان محمد نامه‌ی امپراطور بیزانس را خواند فرمود: «باشد؛ به زودی یا قسطنطنیه مملکت من می‫‌شود یا قبر من».

پس از اینکه سلطان از تسلیم شهر به صورت مسالمت آمیز ناامید شد، هجوم را شدت بخشید و بر آتش توپخانه افزود تا جایی که توپخانه‌ی سلطانی که قوی‌ترین توپخانه‌ی آن‌ها بود، منفجر گشت و توپچی‫‌ها و مهندس توپخانه کشته شدند. اما سلطان از شدت عملیات و آتش توپخانه‫‌ای خود نکاست بلکه با سرد کردن توپ‫‌ها بوسیله‌ی روغن زیتون، بر شدت عملیات افزود، تا جایی که علاوه بر دیوارها و برج‌‫ها، توانست وسط شهر را هدف قرار دهد.


حملات همه جانبه برای تصرف شهر:

در ساعت یک بعد از نیمه شب، سلطان محمد فرمان هجوم گسترده علیه مواضع دشمن را صادر کرد که با این فرمان مجاهدان با سر دادن فریاد های الله أکبر  به دیوارها نزدیک شدند. بیزانسی‌ها از این هجوم به شدت دچار وحشت شده و ناقوس کلیساها را به عنوان علامت خطر به صدا در آوردند. این هجوم در آنِ واحد از خشکی و دریا و بر اساس نقشه‫‌ای بسیار دقیق صورت گرفت.


دفاع سرسختانه‌ی سربازان بیزانس از قسطنطنیه

این حملات در اطراف مختلف شهر صورت می‫‌گرفت، اما نقطه‌ی تمرکز این حملات، منطقه‌‫ای به نام وادی لیکوس بود که سلطان شخصا رهبری آن را به عهده داشت. در این نقطه، ابتدا خط مقدم عثمانی‌‫ها، دیوارها و مدافعان مسیحی آن را تیرباران کرده ودفاع آن‌ها را با آتش توپخانه خنثی کردند.

در این حمله درگیری بسیار شدیدی بین دو سپاه رخ داد و تعداد بسیار زیادی از سربازان دو گروه کشته شدند. بعد از این‫که نیروهای خط مقدم عثمانی، به دلیل درگیری‫‌های سخت و حملات پی در پی خسته شدند، سلطان محمد بلافاصله گروه دوم را که شامل نیروهای قوی و تازه ‫نفس بود جایگزین گروه اول کرد و گروه اول را به عقب کشید. این در حالی بود که مدافعان مسیحی دیگر رمقی برای دفاع نداشتند.

گروه دوم توانستند خود را به دیوارهای شهر برسانند و صدها پله را بر آن نصب کنند. اما مدافعان توانستند، پله ها را از دیوار جدا کنند. این تهاجمات همچنان ادامه داشت و بیزانسی‫‌ها با چنگ و دندان از شهر محافظت می‫کردند. پس از گذشت چند ساعت از درگیری‫‌ها، سلطان محمد دستور داد تا سربازان برگشته و به استراحت بپردازند. هنگامی که مدافعان خسته و از پا افتاده بیزانسی مشاهده کردند که اوضاع آرام گشته و سپاه مسلمانان برای استراحت عقب کشیده‫‌اند، آن‌ها نیز برای استراحت مواضع خود را ترک کرده و از دیوارها پایین آمدند.

در این هنگام و پس از چند دقیقه، سلطان محمد، برای گروه سوم مجاهدان که پرشور و تازه نفس بودند، از همان منطقه‌‫ی قبلی، دستور حمله صادر کرد و مدافعان بیزانسی که با موج جدید حمله‌‫ها غافلگیر شده بودند، از دفع حملات مسلمانان، عاجز ماندند. این در حالی بود که نیروی دریایی نیز از جهات مختلف به شهر حمله می‫‌کرد و نیروی دفاعی شهر را به هم ریخته بود و آن‌ها را به خود مشغول کرده بود.

هنگامی که سپیده دمید و هوا کمی روشن شد، مجاهدان مسلمان توانستند بهتر مواضع دشمن را در نظر بگیرند و با دقّت بیشتر و روحیه‫‌ی بالاتر، آن‌ها را مورد هدف قرار دهند. با این وجود، سلطان دستور عقب نشینی لشکر را صادر کرد تا فرصت کافی برای استراحت لشکر و آماده شدن توپخانه‫‌ها پیدا کنند و بتوانند دوباره حملات تهاجمی و توپخانه‫‌ای خود را پی بگیرند.

هنگامی که توپ‌ها سرد شد، گروه جدیدی از قدرتمندان لشکر عثمانی که فرماندهی آن‌ها را خود سلطان محمد شخصا بر عهده داشت، عملیات هجوم را شروع کردند و با شجاعت وصف ناشدنی و دلیری هر چه تمامتر، سی تن از آن‌ها توانستند در مقابل چشمان حیرت زده‌ی بیزانسی‌ها،خود را به بالای دیوار برسانند.

هرچند که تعدادی از مجاهدان به همراه فرمانده‫ی آن‌ها در این عملیات به شهادت رسیدند، ولی راه را برای دخول مجاهدان مسلمان به شهر آماده کرده و پرچم‫‌های خلافت عثمانی را بر دیوارها نصب کردند.


فتح بزرگ و پیروزیِ إفتخار آمیز

با تسلط مجاهدان بر قسمت‫‌هایی از دیوار شهر، حملات خود را در نقاط دیگر ادامه دادند و توانستد سایر دیوارها را نیز تصرف کرده و بر بعضی از برج‫‌ها تسلط پیدا کنند. آن‌ها با کشتن نگهبانان درب ادرنه و نصب کردن پرچم‫‌های عثمانی بر بالای آنها، راه را برای ورود دسته‫‌های مجاهدان به داخل شهر فراهم کردند. هنگامی که امپراطور بیزانس، مشاهده کرد پرچم‫‌های عثمانیان بر برج‫‌های شمالی شهر به اهتزاز در آمده است، یقین پیدا کرد که شهر و امپراطوری افسانه‫‌ایِ او سقوط کرده است. پس برای اینکه شناخته نشود لباس‌های خود را در آورده و از اسب فرود آمده و چنان جنگید که از پای در آمده و در میدان جنگ کشته شد.

خبر کشته شدن امپراطور قسطنطین، سبب بالا رفتن بیش از حد روحیه‌ی مجاهدان و ناامید شدن مسیحیان در دفاع از شهر شد. لشکر عثمانی‫‌هایِ مسلمان، از نقاط مختلف وارد شهر شد و مدافعان، دیوارها را رها کرده و متواری شدند. اکثر اهل شهر به کلیساها فرار کردند.

هنوز خورشید روز ۲۹/۵/۱۴۵۳ میلادی به وسط آسمان نرسیده بود که سلطان محمد بر میدان شهر، استوار گام نهاد و مجاهدان در اطراف او حلقه زده و تکرار می‌کردند: ماشاء الله. سلطان که از هم اکنون، نام او به صفت فاتح مزین و مفتخر شده بود، در میان جمع مجاهدان چنین فرمود: «همانا شما فاتحان قسطنطنیه هستید که رسول الله صلی الله علیه وسلم از آن خبر داده بود». سلطان به مجاهدان برای این فتح بزرگ تبریک گفت و آن‌ها را از کشتار منع کرد و به آن‌ها دستور داد که با مردم به نرمی و ملایمت برخورد کنند. سپس از اسب خود پایین آمده و با سجده بر خاک، از الله تعالی تشکر کرد.


برخورد سلطان محمد فاتح با مسیحیان شکست‫ خورده:

پس از فتح شهر، محمد فاتح به سمت کلیسای ایا صوفیه رفت. مردم بسیاری در کلیسا تجمع کرده بودند و کشیش‌ها و راهبان مسیحی نیز برای آرامش آن‌ها، ادعیه و اوراد مختلفی می‌خواندند. زمانی که سلطان محمد فاتح به دروازه‌های کلیسا نزدیک شد، مردم داخل کلیسا به شدت ترسیدند و یکی از کشیش‫‌ها برای باز کردن درها بسوی سلطان آمد. سلطان از او درخواست کرد که مردم را آرام کند و به آن‌ها اطمینان داد که با امنیت کامل و بدون هیچگونه تعرضی، می‌توانند به خانه‫‌های خود برگردند.

با این سخن، مردم دوباره آرامش خود را بدست آوردند و بعضی از کشیش‌هایی که خود را مخفی کرده بودند، هنگامی که گذشت وبخشش فرمانده‫ی اسلام را دیدند از مخفی‌گاه خود خارج شده و اسلام خود را اعلام کردند. پس از آن از آنجایی که شهر با جنگ فتح شده بود، آن‌ها کلیسا را به مسجد ایاصوفیه تبدیل کردند و با از بین بردن مجسمه‫‌ها و نقاشی‫‌هایی که بر در و دیوار طراحی شده بود، آن را برای انجام اولین نماز و فریضه‫‌ی جمعه آماده کردند.

سلطان به مسیحی‌ها اعلام کرد که در انجام شرایع دینی خود آزاد هستند و با کشیشان و رؤسای دینی آن‌ها با احترام برخورد کرد و آن‌ها را در مقام سابقشان ابقا کرد تا در مسائل مدنی، میان ملت خود حکم کنند.


خلاصه‌ی کلام:

بر خلاف آنچه که دشمنان دین مطرح می‫‌کنند، عثمانی‫‌ها بسیار پایبند به اوامر شرع بودند و بر اجرای عدالت بین مردم بسیار حریص بوده و در برخورد با مسیحیان قسطنطنیه، بسیار ملایم و مهربان بودند و هرگز بر احدی از آنها ظلم روا نداشتند و با آن‌ها با تعصب و تندی برخورد نکردند.

به همین سبب، پس از مدتی اکثر مردم به دین اسلام گرویدند و کسانی که بر مسیحیت باقی ماندند هرگز و در هیچ جای تاریخ ذکر نکرده‌اند که کوچک‫‌ترین ظلمی به آن‌ها شده است.

آنچه گذشت، اوراقی از تاریخ بود که فرززندان مسلمان و مجاهدان عثمانی و در راس آنها، سلطان محمد فاتح نام و یاد خود را بر آن ثبت کردند و آن را با صفات دلیری و افتخار، رنگین ساختند.

مسلما آنچه ذکر شد نمی‫‌تواند بیانگر همه‫‌ی واقعیت باشد؛ چرا که تا خود در آن کارزارِ جهاد و میدان شور و حماسه حضور نداشته باشی، نمی‌توانی بیان کنی که آن‌ها برای رسیدن به این هدف بزرگ چه سختی‫‌ها و مشقاتی را تحمل کرده‫‌اند و چه تعداد از دلیرمردان مسلمان در این راه شهید شدند تا این شرف بزرگ را کسب کنند.

نوشته: طارق محیایی درگهانی / برگرفته از: بیداری اسلامی

عصر اسلام

IslamAge.com



منابع:

www.sobe3.com

الدولة العثمانیة،عوامل النهوض وأسباب السقوط. علی محمد محمد الصلابی

ar.wikipedia.org

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان