سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

28 ارديبهشت 1403 09/11/1445 2024 May 17

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 6850697
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 21   تعداد بازدید: 8399 تاریخ اضافه: 2016-04-02

درباره ی مسیح دجال چه می دانی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

درباره ی مسیح دجال چه می دانی؟


ما مسلمانان به تمام آنچه که در قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده است ایمان داریم. و باید به تمام امور غیبی که قرآن و سنت ما را از آن آگاه نموده ایمان داشته باشیم. الله متعال یکی از صفات مؤمنین را ایمان داشتن به غیب، بیان می نماید: {کسانی که به غیب ایمان دارند}[1]. بسیاری از مردم، هنگام شنیدن یا خواندن آیات یا احادیثی که از امور غیبی سخن می گوید به شک و تردید می افتند تا جایی که برخی از آنان ممکن است بر آن اعتراض کنند. برای همین شخص مؤمن کسی از که بدون هیچ گونه شک و تردیدی تمام خبرهایی که از آینده در قرآن و حدیث آمده است را قبول کند و به آن ایمان کامل داشته باشد. همان طور که می دانیم الله جل وعلا تمام انسان ها را مورد ابتلا و امتحان قرار می دهد تا مسلمان و مؤمن حقیقی از دیگران تشخیص داده شود و به این وسیله اهل بهشت و اهل جهنم از یکدیگر جدا می شوند. همچنین وی مسلمانان را مورد امتحان قرار می دهد تا درجه ی ایمان آنان ظاهر گردد.


درباره ی فتنه های آخر زمان، احادیث بسیار زیادی وارد شده است. برخی از مردم بدون هیچ گونه علم و آگاهی از امور دینی زمانی که حدیثی از حدیث فتنه ها را می شوند آن را به واقع حال نسبت می دهند و می گویند: منظور از این فتنه این مشکلی است که الان داریم یا منظور از فتنه این چیز است و... در حالی که او اصلا اقوال علما را در این باره نخوانده یا اینکه واقعه ی ذکر شده در حدیث اتفاق افتاده و به پایان رسیده، یا برخی از آن ها تا بحال اتفاق نیفتاده اند یا اینکه در نزدیکی های قیامت به وقوع می پیوندند که اصلا حوادث حال حاضر را در بر نمی گیرد و.. تمام این جهالت ها به دلیل عدم آگاهی از قرآن و حدیث و تفسیر صحیح آن ها و بی توجهی به اقوال علمای دین، سرچشمه می گیرند.


شاید کسی بگوید: دانستن این امور و پی بردن به این فتنه ها چه فایده ای دارد؟ چرا باید از چیزهایی آگاه شویم که عصر ما اتفاق نمی افتد؟


اولاً: باید بدانیم که از صفات مسلمان ایمان داشتن به امور غیبی است. دوماً: فرض کنید شما از فتنه ی دجال سخن می گویید، شخصی می گوید: دجال در زمان ما خارج نمی شود. باید به او بگویی: شناخت و آگاهی داشتن به فتنه ی دجال به ما درس ها و عبرت های مهمی نهفته است و آن اینکه چگونه با فتنه ها مواجه شویم بخصوص در این زمان که فتنه ها همه جا را فرا گرفته اند. همچنین به ما یاد می دهد که چگونه باید در برابر دروغگویانی که در زمان ما وجود دارند برخورد کنیم و حقیقت آنان را آشکار کنیم. همچنین اگر ما از فتنه ی دجال آگاه نباشیم چگونه می توانیم آن را به نسل های آینده که ممکن است در زمانشان این فتنه رخ دهد، انتقال دهیم؟ و..


رسول الله صلی الله علیه وسلم امتش را بر قانونی واضح و بدون ابهام که شب آن مانند روزش روشن است ترک نمودند و هر کس از آن منحرف شود جز هلاکت چیزی عائدش نمی گردد. هیچ راه خیری نبود مگر اینکه امتش را به آن راهنمایی نمودند و هیچ شری نبود مگر اینکه امتش را از آن برحذر داشتند. از جمله فتنه هایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم امتش را از آن برحذر داشته اند فتنه ی مسیح دجال می باشد. ایشان امتش را از اموری که آنان را از فتنه ی دجال حفظ می کند ارشاد نمودند.


معنی مسیح:

علما برای معنی "مسیح" بیش از پنجاه قول ذکر کرده اند. گفته اند: این واژه هم بر راستگو و هم بر دروغگوی گمراه اطلاق می شود؛ پس مسیح عیسی بن مریم، راستگو، مسیح هدی است که با اذن الله، کور مادرزاد و پیسی را بهبود می بخشید و مردگان را زنده می کرد.


اما مسیح دجال، دروغگوی گمراه، مسیح ضلالت و گمراهی است که مردم را با انجام اعمالی خارق العاده، مانند: بارانیدن باران و رویاندن گیاهان از زمین و ... به فتنه می اندازد.


الله جل وعلا هر دو مسیح را بر ضد یکدیگر آفریده است.


علما در مورد سبب نامگذاری دجال به مسیح گفته اند: زیرا یکی از چشمانش ممسوح[2] – محو شده – است. برخی گفته اند: زیرا او در مدت زمان چهل روز تمام زمین را بازدید می کند و...


اما قول اول صحیح تر است زیرا رد حدیثی رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "دجال، یکی از چشمانش محو شده است و در بین تو چشمش کلمه ی (کافر) نوشته شده است"[3].


معنی دجال:

دجال برگرفته شده از واژه ی عربی "الدَّجل" به معنی: درهم ریخته و حقیقت پوشی است. زمانی که گفته شود دَجَلَ یعنی: حقه بازی و حیله گری کرده است و دجال، دروغگوی راست نما می باشد و برکسی که بسیار دورغ بگوید و حقیقت را بپوشاند اطلاق می شود.


واژه ی "دجال" اسم عَلَمی[4] است برای مسیح یک چشم دورغگو. او را دجال نامیده اند زیرا کفر خود را از مردم با دروغ هایی که می گوید پنهان می کند و حقیقتش را می پوشاند.


صفات خَلقی دجال:

دجال، مردی از بشریت است. صفات بسیاری از او در احادیث ذکر شده برای اینکه مردم او را بشناسند و زمانی که آمد مؤمنان فریب فتنه اش را نخورند و او را از دیگران تشخیص دهند.


از جمله ی این صفات:

مردی جوان، قرمز رنگ، کوتاه قد، موهایش فر، پیشانی اش پهن، بالا ی سینه اش وسیع، چشم راستش کور، بر چشم چپش ناخنک[5] برآمده، بین دو چشمش با حروف مقطعه کلمه ی "ک ف ر" یا  کلمه ی "کافر" بدون جدایی بین حروفش نوشته شده که آن هر مسلمان سواد دار و بی سوادی می تواند بخواند. همچنین او عقیم است و دارای فرزند نمی شود.


احادیثی که در آن صفات بالا ذکر شده است عبارتند از:


رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "در حالی که خواب بودم در خواب به من نشان داده شد که کعبه را طواف می کنم در این هنگام مردی گندم گون را دیدم که موهایش نرم و فروهشته بود بین دو مرد قرار داشت و از سرش آب می چکید؛ گفتم: این کیست؟ گفتند: او فرزند مریم است. به راه افتادم به ای طرف و آن طرف توجه کردم ناگهان مردی قرمز رنگ و درشت اندام را دیدم، موهایش مجعد، چشم راستش کور و مانند دانه ی انگور برآمده بود؛ گفتم: این کیست: گفتند: این دجال است. شبیه ترین شخص به او ابن قطن است"[6]. ابن قطن مردی از بنی مُصْطَلَق و از خُزاعه است.


همچنین می فرمایند: "همانا الله، کور نیست بلکه مسیح دجال، چشم راستش کور و مانند دانه ی انگور برآمده است.."[7].

ایشان در حدیثی طولانی پس از ذکر فتنه ی دجال می فرمایند: "همانا او جوانی با موهای مجعد است، چشمش کور است گویا من او را شبیه به عبدالعُزی بن قَطُن می بینم"[8].


رسول  الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "همانا من برایتان از دجال گفتم تا اینکه ترسیدم شاید برخی از آن را فراموش کنید، همانا مسیح دجال مردی کوتاه قامت، بین دو ساق پایش فاصله است، موهایش مجعد، یک چشم، چشم دیگرش محو شده که نه برجسته است و نه فرورفته، اگر در شناختش شما را به اشتباه انداخت پس بدانید همانا پروردگارتان یک چشم نیست[9]".


همچنین می فرمایند: "... و اما مسیح گمراهی همانا یک چشم است دارای پیشانی پهن می باشد بالای سینه اش وسیع و در آن خمیدگی است"[10].


در حدیث دیگر آمده است: "دجال، چشم چپش کور است؛ موهای زیادی دارد و بهشت و دوزخی همراه خود دارد؛ جنهم او بهشت و بهشت او جهنم است"[11].


می فرمایند: "هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر اینکه امتش را از یک چشم دروغگو برحذر داشته است؛ آگاه باشید همانا او یک چشم است و همانا پروردگارتان، یک چشم نیست و همانا بین دو چشمش (کافر) نوشته شده است"[12] و در روایت دیگر آمده: "و بین دو چشمش نوشته شده ک ف ر"[13]. همچنین در حدیث دیگر ذکر می نماید: "هر مؤمن درس خوانده و درس نخوانده می تواند آن را بخواند"[14].


این کلمه به صورت حقیقی نوشته شده و ظاهر است. اینکه برخی از مردم آن را می بینند و برخی دیگر نمی بینند و اینکه انسان بی سواد آن را می خواند اشکالی بر آن وارد نمی کند. "زیرا الله، قوه ی ادراک بصر را هر وقت و هرگونه که بخواهد در بنده خلق می کند، پس مؤمن آن را با چشم بصیرتش می بیند حتی اگر بی سواد باشد اما کافر آن را نمی بیند حتی اگر سواد داشته باشد. همان طور که مؤمن آیات و ادله را با چشم بصیرتش می بیند اما کافر آن را نمی بیند. پس الله، ادراک را در مؤمن بدون یادگیری می آفریند. زیرا در آن زمان عادت ها و رسوم ها درگون می شوند"[15]


به طور مختصر می توان گفت که الله تعالی بر هر چیزی قادر و تواناست پس می تواند کاری کند که برخی از مردم آن نوشته را ببینند و برخی دیگر نبینند و کاری کند که شخص بی سواد آن را بخواند.


نووی رحمه الله می فرماید: "نظر صحیح محققین بر این است که این نوشته حقیقی است. این نوشته ی حقیقی را الله تعالی آیه و نشانه ای از جمله نشانه های قاطع بر کفر و دروغ و باطل بودن او قرار داده است که برای هر مسلمان باسواد و بی سواد ظاهر نموده و از هر کس که خواستار شقاوت و تباهی اش باشد پنهان می نماید و در این هیچ ممانعتی وجود ندارد"[16].


فاطمه بنت قیس رضی الله عنها در داستان طولانی جساسه روایت می کند که تمیم داری رضی الله عنه فرمود: "به سرعت به راه افتادیم تا اینکه وارد کلیسا شدیم. در آن جا با بزرگترین انسان از نظر خلقت که تاکنون دیده بودیم مواجه شدیم و بسیار محکم بسته شده بود"[17].


فتنه ی دجال بزرگترین فتنه از زمان خلقت آدم تا برپایی قیامت به شمار می آید. رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی می فرمایند: "در میان خلقت آدم تا برپایی قیامت، خلقتی بزرگتر از دجال وجود ندارد"[18]. همچنین در حدیث دیگر می فرمایند: "بین خلقت آدم تا برپایی قیامت، فتنه ای بزرگتر از فتنه ی دجال نیست"[19].


اما در مورد عقیم بودن او آمده که ابو سعید خدری رضی الله عنه فرمود: "ابن صیاد به من گفت: آیا نشنیدی که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: همانا برایش فرزندی متولد نمی شود؟ گفتم: بله.."[20].


همان طور که ملاحظه کردید در روایت هایی که ذکر شد، در برخی از آن ها آمده است که چشم راستش کور است و در برخ دیگر چشم چپش کور است و تمام این روایت ها صحیح اند. برخی از اهل علم این روایات را با یکدیگر جمع کرده اند، قاضی عیاض رحمه الله می فرماید: "همانا هر دو چشم دجال معیوب است. زیرا تمام روایات صحیح است. پس چشمی که روشنایی اش را از دست داده و محو شده چشم راستش است. همان طور که در حدیث ابن عمر رضی الله عنه آمده است و در چشم چپش تکه گوشت اضافی وجود دارد پس آن هم معیوب است". پس او در از لحاظ هر دو چشم، اعور است. یکی به خاطر کور بودن آن و دیگری به خاطر معیوب بودنش.


نووی رحمه الله با قاضی عیاض رحمه الله در این موافق بوده و قرطبی رحمه الله این را ترجیح داده است.


مکان خروج دجال:

دجال از طرف مشرق از خراسان از یهود اصفهان خارج می شود. سپس به گردش در زمین می پردازد و هیچ سرزمینی را ترک نمی کند مگر اینکه واردش می شود به جز مکه و مدینه که نمی تواند وارد آن دو شود زیرا فرشتگان از آن دو نگهبانی می کنند. هچنین آمده است که دجال وارد مسجد طور و مسجد الاقصی نمی شود.


فاطمه بنت قیس در انتهای حدیث طولانی اش ذکر می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: "آگاه باشید که دجال در دریای نزدیک شام یا دریای نزدیک یمن است؛ نه، بلکه از جانب مشرق، ظهور خواهد کرد، از جانب مشرق، ظهور خواهد کرد؛ از جانب مشرق ظهور خواهد کرد.


و با دست مبارکش به سوی مشرق اشاره نمودند"[21].

در حدیث دیگری رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "دجال از سرزمینی در مشرق خارج می شود که به آن خراسان می گویند".


همچنین می فرمایند: "دجال از یهودی های اصفهان خارج می شود که هفتاد هزار یهودی بر آن ها طیلسان[22] است او را همراهی می کنند"[23].


در حدیث طولانی فاطمه بنت قیس رضی الله عنها آمده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند که دجال به تمیم داری گفت: "نزدیک است که به من اجازه ی خروج داده شود؛ خارج می شوم و در زمین به راه می افتم و در چهل شب به هر شهری وارد می شوم به جز مکه و طیبه؛ هر دوی آن ها بر من حرام شده اند. هرگاه بخواهم وارد یکی از آن ها شوم، فرشته ای با شمشیری برهنه در برابر من ظاهر می شود و مرا از ورود به آن جلوگیری می کند. بر هر راهی از آن فرشته ای نگهبانی می کند. فاطمه بنت قیس ادامه داد و فرمود: آنگاه، رسول الله صلی الله علیه وسلم با عصایش روی منبر زد و فرمودند: (این، طیبه است؛ این طیبه است؛ این طیبه است) یعنی مدینه (آیا من این امور را برای شما بیان کرده بودم)؟ مرم گفتند: بله"[24]


در روایت دیگری آمده است: "چهل روز در زمین باقی می ماند به هر آبشخوری می رسد اما وارد چهار مسجد نمی شود: کعبه، مسجد رسول الله، مسجد الاقصی و طور"[25].


پیروان دجال:

اکثریت پیروان دجال، یهود و زنان و عجم هستند.


رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "هفتاد هزار نفر از یهودیان اصفهان که طیلسان به تن دارند از دجال پیروی می کنند"[26].


 و در حدیثی که قبلا ذکر شد: "هفتاد هزار یهودی بر آن ها طیلسان است او را همراهی می کنند".


همچنین آمده است: "اقوامی از او پیروی می کنند که صورتشان مانند سپر پهن است"[27].


رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "دجال وارد این زمین شوره زار مرقناة – وادی ای در اطراف مدینه – می شود. بیشتر کسانی که به سویش خارج می شوند زنان اند تا جایی که مرد به سوی زن، مادر، دختر، خواهر و عمه اش می رود و آنان را با بندی می بندد که مبادا به سوی دجال خارج شوند[28]".


توانایی های دجال:


همان طور که بیان شدن فتنه ی دجال، بزرگترین فتنه از زمان خلقت آدم تا برپایی قیامت است. دلیل آن این است که الله جل وعلا او را قادر به انجام خارق العاده ای قرار داده که عقل را مبهوت و متحیر می سازد.


ذکر شده که همراه او، بهشت و دوزخی وجود دارد . بهشتش در حقیقت آتش و آتشش، بهشت است. همچنین نهرهایی از آب و کوه هایی از نان به همراه دارد. به آسمان، فرمان بارش می دهد پس می بارد و به زمین را به رویش امر می کند پس می روید. گنج های زمین به دنبالش می روند. با سرعت بسیاز زیادی در زمین به گردش در می آید و...


تمام این ها در احادیث صحیحی وارد شده اند. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "همراه او بهشت و آتشی وجود دارد که آتشش بهشت و بهتشش آتش است"[29].


و می فرمایند: "من بهتر از خود دجال می دانم که او چه چیزی همراه دارد؛ دو نهر جاری همراه خود دارد که یکی را چشم به ظاهر، آب سفیدی می بینند و دیگری را چشم به ظاهر، آتشی شعله ور می بیند. پس اگر کسی زمانش را دریافت، به نهری برود که آن را آتش می بیند. سپس چشمانش را ببندد و سرش را پایین ند و از آن بنوشد؛ چرا که در حقیقیت آبی سرد است"[30].


نواس به سمعان رضی الله عنه می فرماید: زمانی که ذکر دجال شد صحابه گفتند: "ای رسول الله! چه قدر رد زمین می ماند؟ فرمودند: چهل روز؛ یک روزش به اندازه ی یک سال، یک روزش به اندازه ی یک ماه، یک روزش به اندازه ی یک هفته و روزهای دیگرش به اندازه ی روزهای شماست. .... گفتیم: ای رسول الله! سرعت حرکت او در زمین چه قدر است؟ فرمودند: مانند بارانی که باد به همراه دارد حرکت می کند. او نزد گروهی می آید آنان را دعوت می کند آن ها به او ایمان می آورند و دعوتش را می پذیرند. آن گاه به آسمان دستور می دهد باران می باراند و به زمین دستور می دهند و گیاه می رویاند؛ لذا چهارپایانشان شب ها چاق تر، پر شیرترو سیرتر از هر وقت دیگری برمی گردند. سپس نزد گروه دیگری می رود و آن ها را دعوت می دهد؛ آنان سخنش را نمی پذیرند. از آنان روی برمی گرداند و می رود. آن گاه آنان دچار خشکسالی شده و همه ی اموالشان نابود می گردد. سپس دجال از کنار ویرانه ای عبور می کند و خطاب به آن می گوید: گنج هایت را بیرون کن. پس گنج هایش مانند زنبورهای عسل به دنبال او راه می افتد. سپس مردی را که در عنفوان جوانی است را صدا می کند و با شمشیرش او زده و دو نیمش می کند که هریک از آن به اندازه ی فاصله ی چیزی که نشانه و هدف تیراندازی است می افتد. آن گاه دوباره او را صدا می زند. آن جوان درحالی می آید که چهره اش از خوشحالی می درخشد و می خندد"[31].


در حدیث دیگری در مورد این شخصی که به وسیله ی دجال کشته می شود آمده است: "دجال كه ورودش به مدینه حرام شده است در یكی از شوره زارهای نزدیک مدینه فرود می‌ آید. شخصی از بهترین انسان ها یا بهترین آن زمان، نزدش می‌ رود و می‌ گوید: من گواهی می ‌دهم كه تو دجال هستی. همان كسی كه رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد تو ما را باخبر ساخته است.


دجال می‌ گوید: اگر من این شخص را بكشم و دوباره زنده كنم بازهم در این امر شک می ‌كنید؟ مردم می‌ گویند: خیر. دجال او را می‌ كشد و دوباره زنده می‌كند. آن شخص، پس از زنده شدن، می ‌گوید: به الله سوگند! هیچ گاه من به اندازه ی امروز، بصیرت نداشته ‌‌ام – یعنی یقین دارم كه تو دجال هستی –دجال تصمیم می‌ گیرد كه دوباره او را بكشد اما بر و مسلط نمی شود"[32].


رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "و همانا از فتنه هایش این است که او به بادیه نشینی می گوید اگر ببینی که پدر و مادرت را برایت زنده کنم، آیا شهادت می دهی که من پروردگارت هستم؟ پس می گوید: بله. سپس دو شیطان را به صورت پدر و مادرش در می آورد، آن دو به می گویند: ای فرزندم! از او پیروی کن همانا او پروردگار توست"[33].


در امان ماندن از فتنه ی دجال:


رسول الله صلی الله علیه وسلم امتش را به سوی اموری راهنمایی نموده که با به کارگیری آن ها می توان از فتنه ی مسیح دجال در امان بود. ابتدا اینکه ایشان ما را از فتنه ی دجال که بزرگترین فتنه تا روز قیامت می باشد برحذر داشته است و تمام پیامبران دیگر نیز از فتنه ی دجال یک چشم، امتشان را برحذر داشته اند اما رسول الله صلی الله علیه وسلم اخبار بیشتری را از او در اختیارمان قرار داده است زیرا او در میان امتش خارج خواهد شد. چرا که امتش آخرین امت و وی خاتم پیامبران است.


از جمله ارشادات ایشان:

تمسک به اسلام، مسلح ساختن خود با سلاح ایمان و معرفت و شناخت اسما و صفات الله جل و علا که هیچ کس با وی در آن شریک نیست با این معرفت پی می برد که دجال، بشر است می خورد و می نوشد اما الله سبحانه وتعالی از آن پاک ومنزه است. می داند که دجال، یک چشم است اما الله، یک چشم نیست و اینکه هیچ کس نمی تواند پروردگارش را ببیند مگر پس از مرگ اما دجال در میان مردم، خارج می شود و تمام مردم چه مسلمان و چه کافر او را می بینند.


پناه بردن از فتنه ی دجال به الله بخصوص در نماز. در این مورد احادیث صحیحی وارد شده است. از جمله: روایت ام مؤمنین عایشه رضی الله عنها همسر رسول الله صلی الله علیه وسلم است که می فرماید: "رسول الله صلی الله علیه وسلم در نمازش این دعا را می خواندند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَفِتْنَةِ الْمَمَاتِ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الْمَأْثَمِ وَالْمَغْرَمِ[34]"[35].


رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "زمانی که یکی از شما تشهد می خواند از چهار چیز به الله، پناه ببرد، بگوید: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ وَمِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ[36]"[37].


حفظ آیه هایی از سوره ی کهف: رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور داده است که آیات نخست سوره کهف و در برخی دیگر از روایات آمده که آیات انتهایی سوره ی کهف را هنگام آمدن دجال بخوانیم. و منظور از آیه ها، ده آیه ی نخست یا ده آیه ی آخر این سوره است. ایشان در حدیثی طولانی می فرمایند: "پس هریک از شما او را دریافت، آیات نخست سوره ی کهف را بخواند"[38].


همچنین می فرمایند: "هرکس، ده آیه از ابتدای سوره ی کهف را حفظ کند از دجال در امان می ماند". امام مسلم رحمه الله فرموده است: شعبه گفت: از آخر سوره ی کهف؛ و همام گفت: از اول سوره ی کهف"[39].


نووی رحمه الله می فرماید: "دلیلی که در اول سوره ی کهف است این است که در آن وقایع عجیب و آیاتی است که هرکس در آن تدبر کند به فتنه ی دجال گرفتار نمی شود و در دلیل آیات نهایی این است که در آن آیه ی {أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا ..} وجود دارد"[40].


و این از ویژگی های سوره ی کهف است. درباره ی قراءت این سوره بخصوص در روز جمعه احادیثی وارد شده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "همانا هرکس سوره ی کهف را روز جمعه بخواند بین دو جمعه برایش نوری روشن می شود"[41].


شکی در این نیست که این سوره دارای منزلت بزرگی است. در آن آیات و نشانه های شگفت آوری همچون داستان اصحاب کهف، وموسی و خضر علیهما السلام، ذوالقرنین و ساخت سد بزرگی که مانع یأجوج و مأجوج شد وارد شده است. همچنین اثبات بعثت و زنده شدن و دمیدن در شیپور نیز ذکر شده و اینکه بدترین اعمال، اعمال کسانی است که گمان می کنند آنان بر هدایت اند در حالی که در ضلالت و گمراهی به سر می برند.


پس شایسته است که هر مسلمانی در خواند و حفظ این سوره هیچ تردید و شکی نداشته باشد و بر تلاوت آن بخصوص روز جمعه حریص باشد.


همچنین باید از دجال، دور شود و بهترین مکان اقامت مکه و مدینه است و اماکنی است که دجال نمی تواند به آن ها وارد شود. پس زمانی دجال ظهور کرد باید از او دور شد زیرا همراهش چیزهای عجیب و شگفت انگیزی وجود دارد و اعمال خارق العاده ای را الله تعالی به وسیله ی او جاری می سازد که مردم را فتنه و گمراهی می کشاند؛ چرا که شخص گمان می کند که دارای ایمان قوی و ثبات و استقامت است اما زمانی که او را می بیند از او پیروی می کند.


رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "هرکس، خبر دجال را شنید از او دور شود، گمان می کند که مؤمن است درحالی که به خاطر شبهاتش از او پیروی می کند"[42].


نابودی و هلاکت دجال:

دجال به دست مسیح عیسی بن مریم علیه السلام هلاک می شود. همان طور که احادیث صحیح به آن اشاره دارند. زمانی که دجال می آید پیروانش بسیار زیاد می شوند و فتنه، زمین را فرا می گیرد و کسی جز اندکی از مؤمنان از آن نجات نمی یابد. در این هنگام عیسی بن مریم علیه السلام بر مناره ی شرقی در دمشق نازل می شود و مؤمنان در نزدش گرد می آیند. همراه آنان به قصد یافتن دجال به راه می افتد. زمان نزول عیسی علیه السلام، دجال به سوی بیت المقدس در راه است که عیسی علیه السلام نزد دروازه ی "لُد"[43] به او می رسد. هنگامی که دجال او را می بیند ذوب می شود همان طور که نمک در آب ذوب می شود. عیسی علیه السلام به او می رسد و با نیزه اش او را می کُشد و سپاهیانش شکت می خورند و مؤمنان آنان را می کشند تا جایی که درختان و سنگ ها می گویند: ای مسلمان! ای بنده ی الله! پشت سر من یهودی است بیا و او را به قتل برسان به جز درخت غرقد که از درختان یهود است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از حدیث طولانی اش می فرمایند: "پس الله، عیسی بن مریم را که شبیه عروة بن مسعود است را مبعوث می گرداند پس به دنبالش می رود و او را هلاک می کند"[44].   


هچنین در حدیث دیگری می فرمایند: "الله متعال عیسی بن مریم علیه السلام را می فرستد؛ وی که دو لباس رنگ شده به تن دارد در کنار مناره ی بیضاء[45] در شرق دمشق، فرود می آید درحالی که کف دست هایش را بر بال های دو فرشته گذاشته هرگاه سرش را پایین می کند قطره های آب از آن می چکد و هنگامی که سرش را بلند می نماید دانه های مرواریدی مانند لؤلؤ از آن پایین می افتد. هیچ کافری نیست که نَفَس او – عیسی علیه السلا – را در می یابد مگر اینکه می میرد و نَفَس او تا جایی که چشم کار می کند می رسد. به تعقیب دجال می پردازد تا اینکه در دروازه ی لُد به او می رسد و او را به قتل می رساند"[46].


رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: "دجال در زمان ضعف دین و پشت کردن مردم به علم، خارج می شود ..... سپس عیسی بن مریم نازل می شود. هنگام سحر ندا می دهد: ای مردم! چه چیزی شما را از قیام علیه این کذاب خبیث، باز می دارد؟  مردم می گویند: او مردی جن زده – دیوانه – است. پس حرکت می کنند متوجه می شوند که او عیسی بن مریم است. وقت نماز فرا می رسد، به او گفته می شود: ای روح الله، جلو بیا[47]، می گوید: امام خودتان پیش برود و نماز دهد. زمانی که نماز صبح خوانده شد به سویش می روند.


فرمودند: زمانی که دروغگو می بیند، ذوب می شود همان طور که نمک در آب ذوب می شود، پس به سویش می رود و او را به قتل می رساند، تا اینکه درخت و سنگ ندا می دهند: ای روح الله! این یهودی است؛ پس هیچ یک از کسانی را که از او پیروی می کردند را رها نمی کند مگر اینکه او را به قتل می رساند"[48].


 

با مرگ او فتنه ی بزرگ به پایان می رسد و الله متعال کسانی را که ایمان آورده اند نجات می دهد.

از الله تعالی خواستاریم که ما و شما را از فتنه ی دجال در امان نگاه دارد و بهشت فردوس داخل نماید.

 

ترجمه شده همراه با تصرف

مترجم: ام احمد

http://islamqa.info

 

 

 

 

 



[1] {الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ} بقره:3

[2] آنکه نصف روی وی برابر و مالیده باشد یعنی در آن چشم و ابرو نبود.

[3] "الدَّجَّالُ مَمْسُوحُ الْعَيْنِ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ كَافِرٌ" روایت مسلم.

[4] یعنی اسم خاص: اسمی که تنها به یک مولفه از یک گروه اشاره می کند.

[5] گوشت یا پوست زایدی که در گوش ی چشم تولید و باعث تورم پلک می‌ شود.

[6] "بَيْنَا أَنَا نَائِمٌ رَأَيْتُنِي أَطُوفُ بِالْكَعْبَةِ فَإِذَا رَجُلٌ آدَمُ سَبْطُ الشَّعَرِ بَيْنَ رَجُلَيْنِ يَنْطُفُ رَأْسُهُ مَاءً، فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالُوا: ابْنُ مَرْيَمَ. فَذَهَبْتُ أَلْتَفِتُ فَإِذَا رَجُلٌ أَحْمَرُ جَسِيمٌ جَعْدُ الرَّأْسِ أَعْوَرُ الْعَيْنِ الْيُمْنَى كَأَنَّ عَيْنَهُ عِنَبَةٌ طَافِيَةٌ، قُلْتُ: مَنْ هَذَا قَالُوا: هَذَا الدَّجَّالُ، أَقْرَبُ النَّاسِ بِهِ شَبَهًا ابْنُ قَطَنٍ" روایت بخاری.

[7] "إِنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِأَعْوَرَ، أَلا إِنَّ الْمَسِيحَ الدَّجَّالَ أَعْوَرُ الْعَيْنِ الْيُمْنَى كَأَنَّ عَيْنَهُ عِنَبَةٌ طَافِيَةٌ" روایت بخاری.

[8] "إِنَّهُ شَابٌّ قَطَطٌ عَيْنُهُ طَافِئَةٌ كَأَنِّي أُشَبِّهُهُ بِعَبْدِ الْعُزَّى بْنِ قَطَنٍ" روایت مسلم.

[9]"إِنِّي قَدْ حَدَّثْتُكُمْ عَنْ الدَّجَّالِ حَتَّى خَشِيتُ أَنْ لا تَعْقِلُوا، إِنَّ مَسِيحَ الدَّجَّالِ رَجُلٌ قَصِيرٌ أَفْحَجُ جَعْدٌ أَعْوَرُ مَطْمُوسُ الْعَيْنِ لَيْسَ بِنَاتِئَةٍ وَلا حَجْرَاءَ فَإِنْ أُلْبِسَ عَلَيْكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ رَبَّكُمْ لَيْسَ بِأَعْوَرَ" روایت ابوداود و احمد. آلبانی آن را در "صحیح جامع الصغیر" و "صحیح سنن ابی داود" صحیح دانسته و ابن حجر آن را در "هدایة الرواة" حسن می داند.

[10] ".. وَأَمَّا مَسِيحُ الضَّلالَةِ فَإِنَّهُ أَعْوَرُ الْعَيْنِ أَجْلَى الْجَبْهَةِ عَرِيضُ النَّحْرِ فِيهِ دَفَأٌ" روایت احمد. آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[11] "الدَّجَّالُ أَعْوَرُ الْعَيْنِ الْيُسْرَى، جُفَالُ الشَّعَرِ مَعَهُ جَنَّةٌ وَنَارٌ فَنَارُهُ جَنَّةٌ وَجَنَّتُهُ نَارٌ" روایت مسلم.

[12] "مَا بُعِثَ نَبِيٌّ إِلا أَنْذَرَ أُمَّتَهُ الأَعْوَرَ الْكَذَّابَ أَلا إِنَّهُ أَعْوَرُ وَإِنَّ رَبَّكُمْ لَيْسَ بِأَعْوَرَ وَإِنَّ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مَكْتُوبٌ كَافِرٌ" روایت بخاری.

[13] "وَمَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ك ف ر" روایت مسلم.

[14] "يَقْرَؤُهُ كُلُّ مُؤْمِنٍ كَاتِبٍ وَغَيْرِ كَاتِبٍ" روایت مسلم.

[15] "فتح الباری" تألیف ابن حجر عسقلانی: 13/100

[16] "شرح النووی لصحیح مسلم":18/60

[17] "فَانْطَلَقْنَا سِرَاعًا حَتَّى دَخَلْنَا الدَّيْرَ فَإِذَا فِيهِ أَعْظَمُ إِنْسَانٍ رَأَيْنَاهُ قَطُّ خَلْقًا وَأَشَدُّهُ وِثَاقًا" روایت مسلم.

[18] "مَا بَيْنَ خَلْقِ آدَمَ إِلَى قِيَامِ السَّاعَةِ خَلْقٌ أَكْبَرُ مِنْ الدَّجَّالِ" روایت مسلم.

[19] "مَا بَيْنَ خَلْقِ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ فِتْنَةٌ أَكْبَرُ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ" روایت احمد.

[20] "أَلَسْتَ سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: إِنَّهُ لا يُولَدُ لَهُ؟ قَالَ: قُلْتُ بَلَى .." روایت مسلم.

[21] "أَلا إِنَّهُ فِي بَحْرِ الشَّأْمِ أَوْ بَحْرِ الْيَمَنِ لا بَلْ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ مَا هُوَ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ مَا هُوَ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ مَا هُوَ وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى الْمَشْرِقِ" روایت مسلم.

[22] ردایی که بر شانه می اندازند.

[23] "يَخْرُجُ الدَّجَّالُ مِنْ يَهُودِيَّةِ أَصْبَهَانَ مَعَهُ سَبْعُونَ أَلْفًا مِنْ الْيَهُودِ عَلَيْهِمْ التِّيجَانُ" روایت احمد. محققین مسند آن را حسن دانسته اند.

[24] "وَإِنِّى أُوشِكُ أَنْ يُؤْذَنَ لِى فِى الْخُرُوجِ، فَأَخْرُجَ فَأَسِيرَ فِى الأَرْضِ فَلاَ أَدَعَ قَرْيَةً إِلاَّ هَبَطْتُهَا فِى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً غَيْرَ مَكَّةَ وَطَيْبَةَ فَهُمَا مُحَرَّمَتَانِ عَلَيَّ كِلْتَاهُمَا، كُلَّمَا أَرَدْتُ أَنْ أَدْخُلَ وَاحِدَةً أَوْ وَاحِداً مِنْهُمَا اسْتَقْبَلَنِى مَلَكٌ بِيَدِهِ السَّيْفُ صَلْتاً يَصُدُّنِى عَنْهَا، وَإِنَّ عَلَى كُلِّ نَقْبٍ مِنْهَا مَلاَئِكَةً يَحْرُسُونَهَا. قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم - وَطَعَنَ بِمِخْصَرَتِهِ فِى الْمِنْبَرِ -: «هَذِهِ طَيْبَةُ هَذِهِ طَيْبَةُ هَذِهِ طَيْبَةُ». يَعْنِى الْمَدِينَةَ «أَلاَ هَلْ كُنْتُ حَدَّثْتُكُمْ ذَلِكَ؟». فَقَالَ النَّاسُ: نَعَمْ" روایت مسلم.

[25] "يمكث في الأرض أربعين صباحا يبلغ سلطانه كل منهل لا يأتي أربعة مساجد الكعبة ومسجد الرسول والمسجد الأقصى والطور" روایت احمد. ارناؤوط آن را صحیح دانسته است.

[26] "يَتْبَعُ الدَّجَّالَ مِنْ يَهُودِ أَصْبَهَانَ سَبْعُونَ أَلْفًا عَلَيْهِمْ الطَّيَالِسَةُ" روایت مسلم.

[27] "يَتْبَعُهُ أَقْوَامٌ كَأَنَّ وُجُوهَهُمْ الْمَجَانُّ الْمُطْرَقَةُ" روایت ترمذی و آن را حسن غریب دانسته و آلبانی آن را حسن دانسته است.

[28] "يَنْزِلُ الدَّجَّالُ فِي هَذِهِ السَّبَخَةِ بِمَرِّقَنَاةَ فَيَكُونُ أَكْثَرَ مَنْ يَخْرُجُ إِلَيْهِ النِّسَاءُ، حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ لَيَرْجِعُ إِلَى حَمِيمِهِ وَإِلَى أُمِّهِ وَابْنَتِهِ وَأُخْتِهِ وَعَمَّتِهِ فَيُوثِقُهَا رِبَاطًا مَخَافَةَ أَنْ تَخْرُجَ إِلَيْهِ" روایت احمد. احمد شاکر اسناد آن را صحیح دانسته است.

[29] "مَعَهُ جَنَّةٌ وَنَارٌ فَنَارُهُ جَنَّةٌ وَجَنَّتُهُ نَارٌ" روایت مسلم.

[30] "لأنَا أَعْلَمُ بِمَا مَعَ الدَّجَّالِ مِنْهُ: مَعَهُ نَهْرَانِ يَجْرِيَانِ أَحَدُهُمَا رَأْيَ الْعَيْنِ مَاءٌ أَبْيَضُ وَالآخَرُ رَأْيَ الْعَيْنِ نَارٌ تَأَجَّجُ، فَإِمَّا أَدْرَكَنَّ أَحَدٌ فَلْيَأْتِ النَّهْرَ الَّذِي يَرَاهُ نَارًا وَلْيُغَمِّضْ ثُمَّ لْيُطَأْطِئْ رَأْسَهُ فَيَشْرَبَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مَاءٌ بَارِدٌ" روایت مسلم.

[31] "أن الصحابة قالوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا لَبْثُهُ فِي الأَرْضِ؟ قَالَ: أَرْبَعُونَ يَوْمًا؛ يَوْمٌ كَسَنَةٍ وَيَوْمٌ كَشَهْرٍ وَيَوْمٌ كَجُمُعَةٍ وَسَائِرُ أَيَّامِهِ كَأَيَّامِكُمْ ... قالوا: وَمَا إِسْرَاعُهُ فِي الأَرْضِ؟ قَالَ: كَالْغَيْثِ اسْتَدْبَرَتْهُ الرِّيحُ. فَيَأْتِي عَلَى الْقَوْمِ فَيَدْعُوهُمْ فَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَجِيبُونَ لَهُ، فَيَأْمُرُ السَّمَاءَ فَتُمْطِرُ، وَالأَرْضَ فَتُنْبِتُ، فَتَرُوحُ عَلَيْهِمْ سَارِحَتُهُمْ أَطْوَلَ مَا كَانَتْ ذُرًا وَأَسْبَغَهُ ضُرُوعًا، وَأَمَدَّهُ خَوَاصِرَ. ثُمَّ يَأْتِي الْقَوْمَ فَيَدْعُوهُمْ فَيَرُدُّونَ عَلَيْهِ قَوْلَهُ فَيَنْصَرِفُ عَنْهُمْ فَيُصْبِحُونَ مُمْحِلِينَ لَيْسَ بِأَيْدِيهِمْ شَيْءٌ مِنْ أَمْوَالِهِمْ. وَيَمُرُّ بِالْخَرِبَةِ فَيَقُولُ لَهَا أَخْرِجِي كُنُوزَكِ فَتَتْبَعُهُ كُنُوزُهَا كَيَعَاسِيبِ النَّحْلِ. ثُمَّ يَدْعُو رَجُلا مُمْتَلِئًا شَبَابًا فَيَضْرِبُهُ بِالسَّيْفِ فَيَقْطَعُهُ جَزْلَتَيْنِ رَمْيَةَ الْغَرَضِ ثُمَّ يَدْعُوهُ فَيُقْبِلُ وَيَتَهَلَّلُ وَجْهُهُ يَضْحَكُ" روایت مسلم.

[32] "يَأْتِي الدَّجَّالُ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْهِ أَنْ يَدْخُلَ نِقَابَ الْمَدِينَةِ. يَنْزِلُ بَعْضَ السِّبَاخِ الَّتِي بِالْمَدِينَةِ فَيَخْرُجُ إِلَيْهِ يَوْمَئِذٍ رَجُلٌ هُوَ خَيْرُ النَّاسِ أَوْ مِنْ خَيْرِ النَّاسِ فَيَقُولُ: أَشْهَدُ أَنَّكَ الدَّجَّالُ الَّذِي حَدَّثَنَا عَنْكَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم حَدِيثَهُ، فَيَقُولُ الدَّجَّالُ: أَرَأَيْتَ إِنْ قَتَلْتُ هَذَا ثُمَّ أَحْيَيْتُهُ هَلْ تَشُكُّونَ فِي الأَمْرِ؟ فَيَقُولُونَ: لا فَيَقْتُلُهُ ثُمَّ يُحْيِيهِ فَيَقُولُ حِينَ يُحْيِيهِ: وَاللَّهِ مَا كُنْتُ قَطُّ أَشَدَّ بَصِيرَةً مِنِّي الْيَوْمَ، فَيَقُولُ الدَّجَّالُ: أَقْتُلُهُ. فَلا يُسَلَّطُ عَلَيْهِ" روایت بخاری.

[33] "وَإِنَّ مِنْ فِتْنَتِهِ أَنْ يَقُولَ لأَعْرَابِيٍّ أَرَأَيْتَ إِنْ بَعَثْتُ لَكَ أَبَاكَ وَأُمَّكَ أَتَشْهَدُ أَنِّي رَبُّكَ؟ فَيَقُولُ: نَعَمْ. فَيَتَمَثَّلُ لَهُ شَيْطَانَانِ فِي صُورَةِ أَبِيهِ وَأُمِّهِ فَيَقُولانِ يَا بُنَيَّ اتَّبِعْهُ فَإِنَّهُ رَبُّكَ" روایت ابن ماجه. آلبانی آن را در "صحیح الجامع الصغیر" صحیح دانسته است.

[34] معنی دعا: پروردگارا! از عذاب قبر، فتنه ی دَجال و فتنه ی حیات و مرگ به تو پناه می ‌برم. پروردگارا! از گناه و قرض و بدهکاری به تو پناه می ‏برم.

[35] "أم المؤمنين عائشة زوج النبي صلى الله عليه وسلم: أن رسول الله صلى الله عليه وسلم كان يدعو في الصلاة: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَفِتْنَةِ الْمَمَاتِ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الْمَأْثَمِ وَالْمَغْرَمِ" روایت بخاری.

[36] معنی دعا: بارالها! من از عذاب جهنم و عذاب قبر، از فتنه ی حیات و مرگ و از شر فتنه ی مسیح دجال به تو پناه می برم".

[37] "إِذَا تَشَهَّدَ أَحَدُكُمْ فَلْيَسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْ أَرْبَعٍ، يَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ وَمِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ" روایت مسلم.

[38] "فَمَنْ أَدْرَكَهُ مِنْكُمْ فَلْيَقْرَأْ عَلَيْهِ فَوَاتِحَ سُورَةِ الْكَهْفِ" روایت مسلم.

[39] "مَنْ حَفِظَ عَشْرَ آيَاتٍ مِنْ أَوَّلِ سُورَةِ الْكَهْف عُصِمَ مِنْ الدَّجَّالِ" روایت مسلم.

[40] شرح صحیح مسلم.

[41] "إِنَّ مَنْ قَرَأَ سُوْرَةَ الْكَهْفِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَضَاءَ لَهُ مِنَ الْنُّوْرِ مَا بَيْنَ الْجُمُعَتَيْنِ" روایت حاکم در "مستدرک". آلبانی آن را در "صحیح الجامع الصغیر" صحیح دانسته است.

[42] "مَنْ سَمِعَ بِالدَّجَّالِ فَلْيَنْأَ مِنْهُ، فَإِنَّ الرَّجُلَ يَأْتِيهِ يَتَّبِعُهُ وَهُوَ يَحْسِبُ أَنَّهُ صَادِقٌ بِمَا يُبْعَثُ بِهِ مِنْ الشُّبُهَاتِ" روایت احمد، ابوداود و حاکم. آلبانی آن را در "المشکاة" صحیح می داند و احمد شاکر فرموده: اسنادش صحیح است.

[43] شهری است در فلسطین، نزدیک بیت المقدس.

[44] "فَيَبْعَثُ اللَّهُ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ كَأَنَّهُ عُرْوَةُ بْنُ مَسْعُودٍ فَيَطْلُبُهُ فَيُهْلِكُهُ" روایت مسلم.

[45] یعنی: سفید

[46] "إذ بعث الله المسيح بن مريم فينزل عند المنارة البيضاء شرقي دمشق بين مهرودتين واضعا كفيه على أجنحة ملكين، إذا طأطأ رأسه قطر وإذا رفعه تحدر منه جمان كاللؤلؤ، فلا يحل لكافر يجد ريح نَفَسه إلا مات، ونَفَسه ينتهي حيث ينتهي طرفه، فيطلبه حتى يدركه بباب لد فيقتله" روایت مسلم.

[47] امامت نماز را به عهده بگیر.

[48] "يَخْرُجُ الدَّجَّالُ فِي خَفْقَةٍ مِنَ الدِّينِ، وَإِدْبَارٍ مِنَ الْعِلْمِ... ثُمَّ يَنْزِلُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ فَيُنَادِي مِنَ السَّحَرِ، فَيَقُولُ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ، مَا يَمْنَعُكُمْ أَنْ تَخْرُجُوا إِلَى الْكَذَّابِ الْخَبِيثِ؟ فَيَقُولُونَ: هَذَا رَجُلٌ جِنِّيٌّ، فَيَنْطَلِقُونَ، فَإِذَا هُمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ، فَتُقَامُ الصَّلَاةُ، فَيُقَالُ لَهُ: تَقَدَّمْ يَا رُوحَ اللَّهِ، فَيَقُولُ: لِيَتَقَدَّمْ إِمَامُكُمْ فَلْيُصَلِّ بِكُمْ، فَإِذَا صَلَّى صَلَاةَ الصُّبْحِ، خَرَجُوا إِلَيْهِ. قَالَ: فَحِينَ يَرَى الْكَذَّابُ، يَنْمَاثُ كَمَا يَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ، فَيَمْشِي إِلَيْهِ فَيَقْتُلُهُ، حَتَّى إِنَّ الشَّجَرَةَ، وَالْحَجَرَ يُنَادِي: يَا رُوحَ اللَّهِ، هَذَا يَهُودِيٌّ، فَلَا يَتْرُكُ مِمَّنْ كَانَ يَتْبَعُهُ أَحَدًا إِلَّا قَتَلَهُ" روایت احمد، ابن خزیمه، حاکم. حاکم آن را صحیح اسناد دانسته و ذهبی با وی موافق است.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان