سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 ارديبهشت 1404 04/11/1446 2025 May 02

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7630955
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 137   تعداد بازدید: 2791 تاریخ اضافه: 2010-03-25

سخنرانی عمرفاروق بعد از این که به خلافت رسید

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در مورد نخستین خطبه‌ی عمر رضی الله عنه  بعد از خلافت، راویان اختلاف نظر دارند. برخی گفته‌اند: ایشان بعد از این که بر منبر قرار گرفت در اولین خطبه‌ی خود، گفت: بار الها! من آدم خشنی هستم مرا نرم بگردان، ضعیفم مرا قوی بگردان و بخیلم مرا سخی بگردان.( مناقب أمير المؤمنين: ابن الجوزي ص170، 171 .)

همچنین نقل است که در اولین خطبه‌ی خود گفت: خدا شما را با من و مرا با شما آزمایش خواهد کرد. به خدا سوگند! اگر مشکلی برای شما پیش بیاید من شخصا برای رفع آن، اقدام خواهم کرد. ضمن این که از افراد مورد اعتماد و اهل امانت در کارها، استفاده خواهم کرد. و افزود که هر کس نیکوکاری کند، با او به نیکی رفتار خواهم کرد و هر کس بد کند، او را به سزای اعمالش می‌رسانم. کسانی که در جلسه حاضر بودند می‌گویند: ایشان به آن‌چه‌ گفته بود تا آخرین روزهای حیات خود پایبند بود.( الطبقات (3/275))

همچنین گفته‌اند: در نخستین روز خلافت بالای منبر رفت و می‌خواست بر جایی که ابوبکر می‌نشست، بنشیند، سپس گفت: من خود را شایسته آن نمی‌دانم که در جای ابوبکر بنشینم، بنابراین، یک پله پایین آمد و بعد از حمد و ثنای خدا گفت: قرآن را بخوانید و با آن آشنا بشوید. و به دستوراتش عمل نمایید و اهل آن باشید. و نفس خود را محاسبه کنید قبل از این که مورد محاسبه قرار گیرید؛ خود را برای حضور در پیشگاه خدا در آن روز بزرگ که هیچ چیزی از دید خدا پنهان نمی‌ماند، آماده کنید. نباید از هیچ کس در نافرمانی خدا پیروی بکنید و بیت المال در دست من به مال یتیمی می‌ماند؛ یعنی اگر نیازی به آن نداشته باشم از آن پرهیز خواهم کرد و اگر نیاز پیدا کردم به اندازه‌ی نیاز، از آن استفاده می‌کنم. (كنز العمال رقم 44214 به‌ نقل از: الدولة الإسلامية د. حمدي شاهين ص120)

ممکن است همه‌ی این سخنان را عمربن خطاب در نخستین خطبه‌اش گفته باشد، اما هر کدام از راویان، بخشی از آن‌را نقل کرده و بخشی دیگر را فراموش کرده باشند.

لازم به‌ یاداوری است اینکه‌ عمر در نخستین خطبه‌ی خود قضایای سیاسی، اداری و ارشادهای دینی را در هم آمیخت، بیانگر منهج و روش آن بزرگان می‌باشد که‌ میان تقوی و سیاستِ اداره‌ی امور هیچ گونه‌ تفاوتی را در نظر نمی‌گرفتند. و همچنین باید اذعان داشت که‌ عمر رضی الله عنه  در راستای رعایت حق ابوبکر به‌ خود اجازه‌ نداد که‌ در جای او بنشیند و در انظار عموم خود را با او مساوی قرار بدهد، از این رو عمر به‌ خود آمد و یک پله‌ پایین‌تر نشست.( الدولة الإسلامية في عصر الخلفاء الراشدين، د. حمدي شاهين ص120 .)

همین طور در روایتی آمده است که ایشان بعد از گذشت دو روز از خلافت خود بر منبر رفت و با مردم در مورد روابط خود با رسول خدا و خلیفه‌ی اول سخن گفت و به آنان خاطرنشان ساخت که سخت‌گیری و خشونت من فقط برای انسان‌های ناباب و متجاوز خواهد بود و اجازه نخواهم داد کسی بر کسی ظلمی‌روا دارد و باید حق مظلوم از ظالم گرفته و رخسار انسان‌های ظالم به خاک مالیده شود و افزود که من در مقابل انسان‌های شریف و حق شناس رخسار خود را به خاک می‌مالم. و سعی خواهم کرد وضع اقتصادی شما را بهبود بخشم و از آن‌چه‌ خدا به شما غنیمت می‌دهد، چیزی بر ندارم و از مرزها و حدود شما نگهداری خواهم کرد و شما را به جاهای خطرناک نمی‌فرستم که نابود شوید. و هرگاه‌ شما را برای جهاد در راه خدا بفرستم، به زنان و فرزندان شما رسیدگی می‌کنم. پس از خدا بترسید و مرا در انجام وظایفم یاری نمایید و با امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت در رعایت مسئولیتهایی که به گردن من می‌باشد با من همکاری کنید، سخن من تمام است و برای خود و شما خواهان مغفرت الهی هستم. (الإدارة العسكرية في عهد الفاروق ص106 .)

و در روایتی دیگر آمده‌ که‌ فرمود: عربها مانند شتر افسار شده پیرو کسی هستند که افسارش، به دست او است. پس باید آن کسی که افسار به دست دارد آن‌ها را به خوبی هدایت کند و من به خدای کعبه سوگند می‌خورم که تا حد امکان شما را به راه راست خواهم برد.( السياسة الشرعية. د. إسماعيل بدوي ص160 به‌ نقل از: الطبري.)

با توجه به همه‌ی روایات منقول در مورد نخستین خطبه‌ی عمر رضی الله عنه  خط مشی ایشان که تا پایان خلافت بر آن حرکت می‌کرد به شرح زیر بود:

 

خلافت آزمایش الهی است:

او خلافت را نوعی آزمایش از طرف خدا می‌دانست که روزی در قبال آن محاسبه خواهد شد. پس حکومت نزد خلفای راشدین، تکلیف و مسئولیت بود، نه فرصت و منصب و مقامی .

 

حل مشکلات:

ایشان بر اساس این مسئولیت، وظیفه‌ی سنگین حکومت داری را بر دوش گرفت و شخصا، پاسخگوی مشکلات مردم بود و جایی که نمی‌توانست ادای وظیفه بکند نمایندگان با کفایت و لایقی اعزام می‌نمود و همواره رفتار آنان را کنترل می‌نمود، تا مطمئن شود که در انجام وظايف خود موفق هستند. و به افراد موفق پاداش می‌داد و افراد ناموفق و خلاف کار را تنبیه و تبعید می‌کرد. چنان که در صفحات آینده به تفصیل در این مورد سخن خواهیم گفت.

 

اعتدال در حکومت عمر:

گفتنی است که‌ شدت عمل و خشونت عمر رضی الله عنه  فقط برای احقاق حق مظلومان و تأدیب متجاوزین و زورگویان بود، اما در مقابل انسان‌های منصف و متدین، عمر رضی الله عنه  مردی بسیار نرم‌خو و مهربان بود. و این نحوه‌ی برخورد، حکایت از عدل و توازن رفتاری ایشان دارد. انصاف او به قدری بود که رفته رفته در تمام شئون و ادارات دولتی تبلور یافت. و ما در خلافت ایشان شاهد یک حکومت معتدل هستیم. او برای این منظور دیوان عالی قضایی تشکیل داد.

 

4ـ پاسداری از آیین و اعتقادات:

خلیفه متعهد شد که از آیین و اعتقادات این امت و مرزهایش پاسداری خواهد کرد. و نیز خاطرنشان ساخت که در این زمینه به سپاهیان اسلام و مرزداران نیز ستم نخواهد شد، بلکه از آن‌ها به حد توانشان استفاده خواهد کرد و در صورت غیاب آن‌ها، به زنان و فرزندانشان رسیدگی خواهد نمود. برای این منظور عمرفاروق  رضی الله عنه  اردوگاه نظامی بزرگی ترتیب داد که در زمان خود حرف اول را می‌زد و هیچ یک از قدرتهای نظامی معاصر آن زمان توان مقابله با آن‌را نداشتند.

 

افزایش حقوق:

همچنین خلیفه متعهد شد که در صورت ادامه‌ی جهاد و تلاش در راستای انجام امورات و تنظیم پرداخت مالیات دولتی، حقوق مالی همه‌ی کارمندان و حقوق بگیران را بیش از پیش، از درآمد خراج و مال غنیمت بپردازد و آیین نامه‌ا‌ی مالی جهت کنترل اموال بیت المال و مخارج و مصارف آن تنظیم نمود.

 

کنترل خلیفه‌ و همکاری با وی:

عمر رضی الله عنه  در مقابل از رعیت خویش خواست که با امر به معروف و نهی از منکر، رفتار خلیفه را کنترل نمایند و با حرف شنوی از وی با او همکاری کنند، زیرا این کار باعث شیوع رقابت اسلامی در جامعه‌ می‌شود.

 

شرایط همکاری با خلیفه‌:

و خاطر نشان ساخت که همکاری با خلیفه بوسیله‌ی رعایت تقوا و محاسبه‌ی نفس و احساس وظیفه‌ی شرعی امکان پذیر خواهد بود.

 

تشبیه‌ عرب به‌ شتر افسار شده‌:

شیخ عبدالوهاب نجار می‌گوید: عمر رضی الله عنه  عربها را به شتر افسار شده تشبیه کرد. زیرا شتر افسار شده، تابع بی چون و چرای کسی است که افسارش را گرفته است. و امت اسلامی نیز در پایبندی به بیعت و تعهد خویش به شتری افسار شده می‌ماند. بنابراین فرمانده و امیر این امت متعهد، باید مواظب باشد که آن‌ها را به صراط مستقیم هدایت نماید و از مهالک نجات دهد. چنان که عمربن خطاب سوگند خورد که آن‌ها را به راه راست می‌برد و حقا که سوگند خود را عملی ساخت.( الخلفاء الراشدون ص123.)

 

9ـ سنت الهی در خصوص خشنی، تندخویی و مهرورزی:

خداوند بندگانش را چنین سرشته‌ که همیشه از جمع شدن پیرامون انسان‌های خشن و تندخو و گوش دادن به حرفها و نصیحتهایشان گریزان بوده و هستند. حتی اگر آن فرد، انسان دلسوز و خیرخواهی باشد. چنان که قرآن خطاب به رسول خداص می‌فرماید:

« وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ »آل عمران: ١٥٩

«و اگر تو مردی خشن و سخت دل باشی، آن‌ها از اطرافت پراکنده خواهند شد».

بنابراین عمرفاروق  رضی الله عنه  بعد از نشستن بر کرسی خلافت دست به دعا شد و گفت: بار الها! من انسان تندخو و خشنی هستم مرا مهربان بگردان. خداوند نیز دعای او را پذیرفت و عمر رضی الله عنه  بعد از به‌ عهده‌ گیری خلافت به مردی نرم‌خو و مهربان تبدیل شد. عمری که در دوران رسول خدا و ابوبکر جزو انسان‌های سخت گیر و تندخو بود، بعد از رسیدن به‌ مقام خلافت یکباره به انسانی رقیق القلب و مهربان مبدل شد و این اتفاقی است که تاریخ اسلام آن‌را فقط برای عمربن خطاب نقل کرده است.( الاداره الاسلامیه فی عهد عمربن خطاب. ص 107)

 

10ـ خلیفه‌ و مسأله‌ی بیعت:

گفتنی است که خلفای راشدین بر اساس بیعت عمومی که از مردم مدینه و گاهی بادیه نشینان حومه‌ی مدینه گرفته می‌شد، انتخاب می‌شدند و شهرهای دیگر تابع مدینه‌ی منوره بودند، چرا که در آن روزگاران رأی گیری از همه‌ی شهروندان شهرهای اسلامی کار ساده‌ای نبود. و معمولا مسلمانان به تصمیمی که در پایتخت اسلام (مدینه) تصویب می‌شد، راضی می‌شدند. و به صورت علنی یا ضمنی آن‌را تأیید می‌کردند.( نظام الحكم في الشريعة والتاريخ الإسلامي ص260)

 

11ـ زنان و مسأله‌ی بیعت:

در هیچ یک از موارد تاریخی ذکری از بیعت زنان در دوران خلفای راشدین به میان نیامده است و کتابهای قدیمی سیاست شرعی نیز به این مسأله نپرداخته‌اند. ظاهرا این طور به نظر می‌رسد که فقط، بر مبنای بیعت مردان خلیفه تعیین می‌شده و زنان جهت مشارکت در این امر فراخوانده نشده‌اند و خودشان نیز چنین درخواستی نکرده‌اند و همانند امری طبیعی از لابه‌لای آن می‌گذشتند، تا جایی که‌ قانونمداران حقوق اسلامی کم و بیش بدان اشاره‌ ننموده‌اند. البته این واقعیت تاریخی نمی‌تواند به عنوان دلیلی شرعی جهت عدم مشارکت زنان در امر انتخابات باشد و در قرآن و سنت نبوی نیز دلیلی بر منع زنان از مشارکت در این امور دیده نمی‌شود. (والله اعلم). نظام الحكم في الشريعة والتاريخ الإسلامي ص260

 

12- پس دهی اسیران عرب:

نخستین عمل اجرایی عمر در دولت اسلامی عبارت بود از پس دهی اسیران مرتدین به‌ عشایرشان؛ با توجه‌ به‌ آن‌چه‌ بیان داشت: نمی‌خواهم اسیر و زندانی به‌ عنوان سنتی در میان عرب اجرا شود. لازم به‌ ذکر است که‌ این عمل اجرایی عمر باعث شد که‌ عرب احساس نمایند همگی در برابر شریعت الهی مساوی هستند و هیچ قبیله‌ای بر دیگری برتری ندارد مگر اینکه‌ در راه خدمت رسانی به‌ اسلام و مسلمانان زحمات بیشتری را ارائه‌ داده‌ باشد، و در پی این اقدام، اقدام دیگری در راستای عفو کسانی صادر شد که‌ همراه اهل رده‌ علیه‌ اسلام قیام کرده‌ بودند و اکنون پشیمان شده‌ و به‌ درگاه خداوند توبه‌ کرده‌ بودند، اینان کسانی بودند که‌ بعد از آن عفو عمومی در راستای وفاداری به‌ دولت اسلام همانند مجاهدی نستوه‌ با دشمنان به‌ پیکار و نبرد پرداختند.

 

13- ریشه‌ دوانی منصب خلافت در قلب امت اسلامی و تبدیل آن به‌ رمز اتحاد و قوت مسلمانان:

پژوهشگر از لابه‌لای بررسی زندگانی اصحاب به‌ این واقعیت پی‌خواهد برد که‌ اصحاب از قدرت و نیرویی والا برخوردار بودند و اعمال آنان ریشه‌ای اصلی در خود فرا گرفته‌ بود، با توجه‌ به‌ اینکه‌ در روز وفات پیامبرص در عرض چند ساعتی کارهایی را به‌ انجام رساندند که‌ در نقشه‌های انگلیسی برای نابودی آن به‌ نیم قرن نیاز دارند، علی رغم اینکه‌ انگلیسیها از مرد پیر و فرسوده‌ برای خلافت آن عصر استفاده‌ می‌کنند، این چه‌ رفعتی است که‌ خلافت به‌ خود گرفته‌؟ و این چه‌ ریشه‌ای است که‌ آن‌را دوانیده‌ که‌ برای خنثی کردن آن به‌ نیم قرن کامل نیاز دارند.( الحضارة الإسلامية د. محمد عادل ص30.)

 

12ـ فرق میان خلیفه و پادشاه:

روزی عمربن خطاب  رضی الله عنه  گفت: به‌ سوگند نمی‌توانم تفاوتهای میان خلیفه‌ و پادشاه را از هم تشخیص بدهم، و اگر من به‌ عنوان پادشاه محسوب بگردم، پس مسئولیت بسیار بزرگی برعهده‌ گرفته‌ام. در جواب گفتند: میان آن دو تفاوتهایی وجود دارد؛ از جمله‌ اینکه‌ خلیفه‌ تنها حق را از مردم می‌گیرد و آن‌را در جای واقعی خود قرار می‌دهد، و شما نیز به‌ همین صورت رفتار می‌نمایید. اما پادشاه به‌ ظلم حکم می‌راند، او بدون قانون مال یکی را می‌گیرد و به‌ دیگری می‌دهد. و نقل است که عمربن خطاب از سلمان فارسی پرسید که من خلیفه ام یا پادشاه؟ سلمان گفت: اگر تو مال به دست آوردی و آن‌را به ناحق مصرف کردی پادشاه هستی و اگر نه خلیفه‌ای. عمر آن‌را مایه‌ پند و اندرز قرار داد.(الشيخان أبو بكر الصديق وعمربن الخطاب من رواية البلاذري ص257.)

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب عمر فاروق، تالیف: محمد علی صلابی


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان