سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 ارديبهشت 1404 04/11/1446 2025 May 02

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7630818
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 169   تعداد بازدید: 2668 تاریخ اضافه: 2010-03-25

وظایف والیان در عهد عمر رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحيم

 

والیان و مسئولین دولتی به خاطر جایگاهی که خداوند نصیب آنان کرده است، وظايف سنگینی بر دوش دارند که در روشنی فرمایشات عمربن خطاب مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

1ـ توجه به مسایل دینی

مانند تبلیغ دین اسلام، اقامه‌ی نماز، حفاظت دین و اصول دینی، ساخت و ساز مساجد، تسهیل امور حج و اقامه‌ی حدود و مجازات شرعی:

ـ تبلیغ و گسترش دین اسلام

از آن‌جا که دوران عمربن خطاب دوران فتوحات بود، از مسئولین بلند پایه بیش از پیش انتظار می‌رفت که‌ به‌ یاری اصحاب در راستای گسترش و تبلیغ دین اسلام قدم فرسایی نمایند.[1] چنان که یزید بن ابی سفیان که در آن زمان والی شام بود طی نامه‌ای به عمربن خطاب چنین نوشت: جمعیت اهل شام بسیار زیاد شده است، شهرها مملو از مردم هستند و من نیاز شدید به افرادی دارم که قرآن و مسایل شرعی را به مردم بیاموزند. عمربن خطاب بی‌درنگ پنج تن از فقهای صحابه را به شام فرستاد.[2] و از عمربن خطاب معروف است که می‌گفت: من فرماندارن و کارگزاران خود را نمی‌فرستم تا شما را مورد ضرب و شتم قرار دهند و اموال شما را حیف و میل کنند، بلکه آن‌ها را می‌فرستم تا به شما دینتان و سنت پیامبرتان را بیاموزند. [3]

همچنین به فرمانداران خود می‌گفت: من شما را بر مردم گمارده‌ام تا آن‌ها را قرآن بیاموزید و نماز را برایشان اقامه کنید.[4] و عمر رضی الله عنه  برای این منظور مجموعه‌ای از آموزگاران را به شهرهای مختلف اسلامی‌ فرستاد که مدارس مهم علمی تأسیس کردند.

ـ اقامه‌ی نماز

عمربن خطاب به فرمانداران و کارگزاران دولت خود می‌نوشت که مهم‌ترین وظیفه‌ی شما برپاداشتن نماز است، اگر کسی آن‌را حفاظت کرد دین خود را حفاظت کرده است و اگر کسی آن‌را از دست داد، پس چیزهای دیگر را راحت‌تر از دست خواهد داد. [5]

همچنین همیشه والیان خود را خاطرنشان می‌ساخت که نماز را برپا دارند و به مردم قرآن و علم دین بیاموزند[6] و گاهی در برخی از مناطق فرد خاصی را به عنوان مسئول اقامه‌ی نماز و فرمانده‌ی جنگی معرفي می‌کرد و او را امیر نماز و جنگ می‌نامیدند؛ چنان که مسئولیت برگزاری نماز و جنگ در کوفه بعهده‌ی عمار بن یاسر بود و مسئولیت قضاوت و بیت المال به‌ عهده‌ی عبدالله‌ بن مسعود بود[7]. بر همین اساس فقهای اسلام در باب سیاست شرعی متذکر شده‌اند که یکی از وظیفه‌های مهم و اساسی فرمانروای مسلمان برگزاری نماز است که حاوی فواید دینی و اخروی بی شماري می‌باشد. [8]

ـ حفاظت دین و اصول آن

عمرفاروق به حفاظت دین بر اساس اصول صحیحی که طبق آن بر رسول خدا نازل شده بود، اهمیت ویژه‌ای قایل بود. بنابراین تلاش می‌نمود تا سنتهای صحیح رسول خدا احیا و بدعتها نابود بشوند. چنان که دستور به تبعید مردی داد که آیات متشابه قرآن را زیر و رو می‌کرد و هر جا بیان می‌نمود[9]. عمربن خطاب در ماه رمضان نماز تراویح را بر اساس سنت رسول خدا با جماعت احیا نمود[10]. و به ابوموسی اشعری نوشت: به من خبر رسیده است که گروهی از مردم آن ناحیه سخنانی شبیه سخنان زمان جاهلیت بر زبان می‌آورند این گونه افراد را به سزای عملشان برسان تا متفرق شوند.[11]

ـ تأسیس مساجد

برخی آمار نشان می‌دهد که در زمان عمربن خطاب فقط در بلاد عربی حدود 4000 مسجد ساخته شد و والیان دوران ایشان مشغول به ساخت و ساز و تأسیس مساجد در نواحی مختلف کشور اسلامی بودند از جمله عیاض بن غنم که مساجد بی‌شماری در نواحی مختلف شبه جزیره تأسیس نمود.[12]

ـ رسیدگی به امور حج

والیان دوران خلافت عمربن خطاب  رضی الله عنه  موظف بودند تا به امور حج رسیدگی کنند یعنی برای سفر به حج، کاروان‌ها را تنظیم و امیر هر کاروان و روز حرکت را نیز مشخص کنند و مسايل امنیتی حجاج را نیز در نظر داشته باشند. بر همین اساس فقها متذکر شده‌اند که یکی از وظايف امیر و حاکم شهر، پرداختن به مسأله حج و فراهم نمودن امکانات آن برای رعیت می‌باشد. [13]

ـ اجرای مجازات شرعی

عمرو بن عاص بر یکی از فرزندان عمربن خطاب در مصر حد شرعی اجرا کرد و بعد خود عمر رضی الله عنه  نیز فرزندش را به خاطر تأدیب، تازیانه زد که گفته می‌شود در اثر آن فرزندش درگذشت.[14]

در ابتدا والیان در مسایل قصاص و غیرهع بدون اجازه‌ از خلیفه‌ حکم قاتل را صادر می‌کردند تا این که عمربن خطاب به آن‌ها نوشت: کسی را بدون اجازه‌ی من به قتل نرسانید.[15] از آن پس آن‌ها حکم قتل هیچ کسی را بدون اجازه‌ی خلیفه صادر نمی‌کردند و در کل باید گفت که اجرای مجازات شرعی از وظايف والیان و خلیفه به شمار می‌رفت که حاوی مصلحتهای دینی و دنیوی بی شماری بود.[16]

2ـ تأمین امنیت جامعه

تأمین امنیت جامعه جزو وظايف اصلی یک زمامدار به شمار می‌رود و در این راستا باید به اموری همچون تنبیه نمودن خطاکاران و فاسقان بپردازد، چرا که وقوع جرم و جنایت در جامعه کیان ملت و حیات آن‌را تهدید می‌کند[17]. چنان که عمربن خطاب به ابوموسی نوشت: فاسقان را بترسانید و آن‌ها را متفرق سازید.[18] و اصلاً اقامه‌ی فریضه‌ی جهاد علیه دشمنان اسلام برای همین منظور است تا در شهرهای اسلامی امنیت برقرار گردد.[19]

3ـ جهاد در راه خدا

در یک بررسی کوتاه از امرا و والیان دوران خلافت ابوبکر و عمرب با نام شخصیتهايی بر می‌خوریم که نقش مهمی در روند فتوحات ایفا کردند. حتی شیخین برخی از امرا و والیان را به مناطقی اعزام می‌نمودند که هنوز فتح نشده بود و قرار بود که آن‌ها پس از فتح کردن آن ناحیه امیر و والی آن دیار بشوند. چنان که ابوعبیده، عمرو بن عاص، یزید بن ابی سفیان، شرحبیل بن حسنه و امراء دیار عراق مانند مثنی بن حارثه، خالد بن ولید، عیاض بن تمیم و غیره از همین قبیل امرا بودند.[20] گفتنی است که والیان و امرای دوران خلفای راشدین علاوه بر این که حاکم و زمامدار بودند یک مجاهد تمام عیار نیز بودند و ریاستشان آن‌ها را از شرکت در جهاد و فعالیتهای جهادی مانع نمی‌شد. منابع تاریخی مهم‌ترین فعالیتهای جهادی والیان را به شرح زیر ذکر نموده‌اند:

ـ اعزام داوطلبان به میدان جهاد.

ـ آماده کردن نیروی دفاعی.

ـ ساختن دژ و قلعه جهت حفاظت شهر. چنان که عمربن خطاب به کسانی که در شهر جیزه‌ی مصر زندگی می‌کردند دستور احداث دیوار حفاظتی داد تا از شبیخون دشمن در امان بمانند. [21]

ـ تجسس در مورد وضعیت دشمن: چنان که از میان امراء ابوعبیده معروف به استخدام جاسوس جهت کسب اطلاع از وضعیت رومیها بود و بر اساس اطلاعات به دست آمده گاهی به عقب نشینی و استتار نیز روی می‌آورد.[22]

ـ پرورش و آماده سازی اسبها:

یکی از سیاستهای نظامی عمربن خطاب  رضی الله عنه  پرورش و آماده سازی اسبها برای جهاد در شهرهای اسلامی بود. از این‌رو عمرفاروق  رضی الله عنه  زمینهایی را در اختیار گروهی از مردم بصره‌ قرار می‌داد تا در آن زمینها به‌ پرورش و تولید اسب مشغول شوند.[23] همچنان‌که‌ در دمشق نیز به‌ همین منظور زمینهایی را در اختیار گروهی از مردم آن دیار قرار داد، اما وقتی دید که‌ آن‌ها زمین مورد نظر را برای کشاورزی مورد بهره‌ قرار داده‌اند، در راستای پس‌گرفتن آن قدم نهاد و در برابر سرپیچی از امر خلیفه‌ به‌ جریمه‌ی آنان نیز دستور صادر نمود و در راستای تحقق همین هدف در كوفه چهار هزار اسب وجود داشت که سلمان بن ربیعه باهلی و تنی چند از کوفیان از آن‌ها نگهداری به عمل می‌آوردند. همچنین در بصره و سایر شهرها و مناطق اسلامی اسبان زیادی تدارک دیده شده بود. تا در مواقع اضطراری مورد استفاده قرار گیرند.[24] گفتنی است که‌ این اسبهای پرورشی برای دفاع فوری از کیان دولت اسلامی ‌آمادگی کامل را دارا بودند.

ـ آموزش دادن تمرینهای نظامی به نوجوانان:

چنان که عمربن خطاب  رضی الله عنه  طی فرمانی به همه‌ی شهروندان حکومت اسلامی دستور داد تا فرزندان و نوجوانان خود را با فنونی همچون اسب سواری، شنا و تیراندازی آشنا سازند. حتی وقتی در دیار شام نوجوانی که مشغول آموزش نظامی بود، مورد اصابت قرار گرفت و درگذشت و عمر رضی الله عنه  را در جریان مرگش قرار دادند ایشان عکس العملی نشان نداد که بیانگر ممانعت نوجوانان از تمرین و آموزش تیراندازی باشد.[25]

ـ رسیدگی به امور رزمندگان و مجاهدین:

عمرفاروق  رضی الله عنه  اهتمامی ویژه‌ به‌ امور رزمندگان شهرها می‌دادند، بخصوص شهرهایی که‌ از دشمن نزدیک بوده‌ و مدام به‌ سربازان تازه‌ نفسی نیاز داشت.[26] والیان مناطق به عنوان نمایندگان خلیفه، مسئول رسیدگی به امور لشکر و رزمندگان بودند. عمرفاروق  رضی الله عنه  بیش از هر چیزی به این نکته توجه داشت و والیان را در این مورد تأکید می‌نمود.[27]

ـ رعایت کردن و اجرای معاهدات:

چنان که ابوعبیده بن جراح با برخی از ساکنان شهرهای شام قراردادهایی امضا نمود. همچنین امرای عراق مانند سعد بن ابی وقاص، ابوموسی اشعری و دیگران با ساکنان شهرهای تحت امارت خود معاهداتی بسته بودند. والیان علاوه بر این مواظب حفظ حقوق ذمیان و رعایت تعهدات شخصی بودند و اجرای تعهدات را فریضه‌ی الهی می‌دانستند.[28] و عمرفاروق  رضی الله عنه  درمورد رعایت حقوق ذمیان چنین توصیه کرده بود: من شما را به رعایت عهد خدا و پیامبردر مورد این‌ها سفارش می‌کنم. به دفاع از آن‌ها بجنگید و آنان را به انجام کاری که از عهده‌ی آن بر نمی‌آیید، مجبور نسازید.[29]

4ـ سعی و تلاش جهت تأمین نیازهای معیشتی مردم

عمربن خطاب در این باره می‌گوید: اگر زنده بمانم کاری خواهم کرد که بیوه زنان عراق بعد از من به کسی نیازی نداشته باشند. ما موضعگیری عمربن خطاب را در خشکسالی معروف «عام الرماده» از یاد نبرده‌ایم که چگونه با همه‌ی امکانات دولت جهت سیر کردن شکمهای گرسنه‌ی مردم تلاش می‌نمود. بیهقی می‌نویسد که عمر رضی الله عنه  در «عام الرماده» بر مردم انفاق می‌نمود و پس از این که باران بارید و خشکسالی برطرف شد و مردم به سرزمینهای خود بازگشتند و چشم عمر رضی الله عنه  به مردم افتاد که در حال کوچ کردن بودند اشک از چشمانش سرازیر گردید. مردی از طايفه‌ی محارب که آن‌جا نشسته بود گفت: به خاطر تو خشکسالی رفع شد. عمر رضی الله عنه  گفت: وای بر تو! من از جیب خودم و جیب پدرم (خطاب) بر آن‌ها انفاق نکردم، بلکه از مال خدا انفاق نمودم.[30]

همچنین می‌گفت: حق شما است که از اموال غنیمت و در آمد خراج بر شما انفاق کنم و حق شما است که حقوق شما را افزایش دهم.[31]

شیوه‌ی توزیع جیره‌ها در زمان عمربن خطاب به شکل منظم و نوبتی درآمد. و تنها به ساکنان شهرها اختصاص نداشت، بلکه بادیه نشینان را نیز در بر می‌گرفت. چنان که عمربن خطاب شخصاً جیره‌ی بادیه نشینان اطراف مدینه را در میان آنان توزیع می‌کرد. و به والیان خود در شهرهای مختلف می‌نوشت که این مال متعلق به عمر و آل عمر نیست، بلکه متعلق به همین ملت است، پس آن‌را در میان آن‌ها توزیع نمایید.[32]

و همان طور که ایشان به تأمین مردم از نظر مالی توجه داشت، به تأمین آن‌ها از نظر خوراکی نیز غافل نبود. چنان که در دیداری از دیار شام، بلال بن رباح به ایشان گفت: ای امیرالمؤمنین! فرماندهان تو در شام گوشت مرغ با نان خالص از گندم می‌خورند در حالی که رعیت قادر به تهیه چنین خوراکی نیست. عمر رضی الله عنه  به امرا و فرماندهان گفت: بلال چه می‌گوید؟ یزید بن ابی سفیان گفت: ای امیرالمؤمنین! در این‌جا قیمت اجناس ارزان است و ما به قیمت مخارجی که در حجاز داشتیم، آن‌چه‌ را که بلال گفت در این‌جا فراهم می‌کنیم. عمر رضی الله عنه  گفت: به خدا سوگند! من از اینجا تکان نمی‌خورم. تا شما جیره‌ی ماهانه هر خانواده‌ی مسلمان را تضمین نکنید. سرانجام برای هر مرد ماهانه دو جریب[33] با متعلقات آن همچون روغن و سرکه تصویب شد. سپس در جمع عمومی ‌اعلام کرد و گفت: ای مسلمانان! این علاوه بر حقوقی است که قبلاً برای شما مقرر شده بود و اگر سردمدارانتان آن‌را از شما دریغ کردند به من اطلاع بدهید تا آن‌ها را از کار برکنار و کسی دیگر را به جای آن‌ها تعیین کنم.[34]

عمربن خطاب همواره می‌کوشید تا مردم در شهرهای اسلامی با کمبود مواد خوراکی مواجه نشوند. بنابراین مراقب اوضاع بازارها بود و از احتکار جلوگیری می‌کرد و تجار و بازرگانان را به سیر و سفر در نقاط مختلف جهان و مبادلات اقتصادی جهت اشباع نمودن بازارهای مسلمانان، تشویق می‌کرد.[35]

یکی دیگر از ابتکارات عمربن خطاب، تهیه مسکن برای شهروندان دولت اسلامی بود. چنان که به والیان خود در این مورد تأکید می‌نمود. از جمله در تأسیس شهرهای بصره، کوفه و فسطاط منازل مسکونی بی شماری برای مسلمانان ساخته شد. همان طور که در شهرهای فتح شده مانند حمص، دمشق، اسکندریه و... نیز امرا و کارگزاران دولت خانه‌های مسـکونی را در میـــان مسلــمانان تقسیم نمودند.[36]

5ـ گزینش و استخدام مدیران و کارگزاران محلی

از آن‌جا که والی تعیین شده از جانب خلیفه یک نفر بیش نیست و منطقه و شهر سپرده شده به وی گسترده است طبیعی است که نیاز به مدیران و کارگزاران و مشاورینی جهت کنترل و نظم و ضبط امور خواهد داشت. بنابراین آن‌ها ناچار افرادی را برای مدیریت بخشهایی از مسئولیتها همچون جمع آوری خراج، آمارگیری و فرماندهی لشکر انتخاب می‌کردند که گاهی این کار با هماهنگی خلیفه و گاهی بدون هماهنگی وی صورت می‌گرفت.[37]

6ـ رعایت حال ذمیان

یکی از وظايف والی و فرماندار، رعایت حال اهل ذمه و احترام آنان و پیگیری احوال و وظایف آن‌ها در قبال مسلمانان و رسیدگی به حقوق‌شان بود. چرا که خلفاء با ذمیان و کسانی که تحت حمایت حکومت اسلامی می‌زیستند، قرارداد امضاء می‌کردند و شرايطی به میان می‌گذاشتند و طرفین متعهد می‌شدند که آن‌ها را رعایت کنند.[38]

7ـ رعایت احترام معتمدین و استفاده از رأی صاحب نظران

عمربن خطاب  رضی الله عنه ، والیان و کارگزاران دولت خود را موظف می‌ساخت تا در امورات مختلف شهرها از رأی و نظرات صاحب نظران، استفاده کنند.[39] والیان حسب دستور جلساتی تشکیل می‌دادند و از رأی و نظر مردم استفاده می‌کردند. همچنین عمر رضی الله عنه  به کارگزاران دولت خود توصیه می‌کرد تا رعایت حال ریش سفیدان و معتمدین را کرده، به هر کس جایگاه خودش را بدهند. چنان که به ابوموسی اشعری چنین نوشت: به من خبر رسیده که در مجلس تو همگان به صورت یکسان شرکت می‌کنند. از این پس چنین مکن، بلکه معتمدین و اهل قرآن و متدینین و پرهیزگاران را نزدیک خود بنشان و بعد از آن‌ها عموم مردم را قرار بده. همچنین در نامه‌ای به او نوشت: همیشه در میان مردم چهره‌های سرشناسی وجود دارد که نیازهای مردم را بازگو می‌کنند. بنابراین به چهره‌های سرشناس ارج بنهید. و در حق یک مسلمان مستضعف کافی است که شما در قضاوت و تقسیم مال با او منصفانه برخورد کنید.[40]

8ـ عمران و آبادانی

سعد بن ابی وقاص در منطقه‌ی تحت فرمان خود بنابر درخواست بعضی از سران قوم به منظور رسیدگی به امور کشاورزان نهری حفر نمود.[41] همچنین عمربن خطاب  رضی الله عنه  طی نامه‌ای، ابوموسی اشعری را موظف به حفر کانالی جهت آب‌رسانی به ساکنان بصره نمود و او نیز برای این منظور کانالی به طول چهار فرسخ حفر کرد و آب را به زمینهای بصره هدایت نمود.[42]

و نیز کارگزاران دولت عمر رضی الله عنه  هنگام تأسیس شهرهای کوفه و بصره و فسطاط از روی نقشه به ساخت و ساز شهر پرداختند. خیابان‌ها و کوچه‌های شهر را مشخص کرده، زمینهای مسکونی را در میان مردم تقسیم نمودند و مسجد ساختند و طرح آبیاری اجرا کردند و کارهای رفاهی و اجتماعی قابل توجهی انجام دادند.

همچنین با واگذار کردن زمینهای کشاورزی به مردم وایجاد امکانات رفاهی، در مناطق غیرمرغوب که به خاطر نزدیکی با دشمن، مردم حاضر به سکونت در آن مناطق نبودند، زمینه‌ی آبادانی آن‌ها را فراهم ساختند. چنان که عمر و عثمانب در مورد انطاکیه و برخی از مناطق شبه جزیره چنین عمل کردند.

 

 

9ـ رعایت برخوردهای اجتماعی

هرگاه گروهی از ساکنان یک منطقه نزد عمر رضی الله عنه  می‌آمدند، ایشان در مورد امیر و والی آن منطقه از آن‌ها می‌پرسید. می‌گفت: آیا به عیادت بیماران شما می‌آید؟ آیا احوال بردگان و مستضعفان را جویا می‌شود؟ و اگر مردم در مورد والی خود می‌گفتند که به عیادت بیماران نمی‌رود و جویای حال مستضعفان نمی‌شود، عمر رضی الله عنه  والی مورد نظر را از کار برکنار می‌کرد.[43]

همچنین عمربن خطاب کارگزاران دولت خود را توصیه می‌کرد تا قیافه‌ی ظاهری و نوع پوشش و مرکب آنان با قیافه، پوشش و مرکب عموم مردم متمایز نباشد و آنان را از استخدام دربان منع می‌کرد.[44]

10ـ فرق نگذاشتن میان عرب‌ها و دیگران

بر والیان و کارگزاران دولت لازم است که در برخورد با مردم، رنگ و نژاد را ملاک قرار ندهند و با همه به صورت یکسان برخورد نمایند. چنان که باری در زمان عمربن خطاب یکی از فرمانداران در توزیع مالی، عربها را بر دیگران ترجیح داد. وقتی این خبر به گوش عمر رضی الله عنه  رسید، نامه‌ای به او نوشت و گفت: برای بد بودن فرد کافی است که برادر مسلمان خود را با دید حقارت بنگرد و افزود که چرا همه‌ی آن‌ها را یکسان نگاه نمی‌کنی؟[45]

علاوه بر آن، والی باید به امور اخلاقی دیگری همچون، وفا به عهد، اخلاص، خیرخواهی، ناظر دانستن خداوند و همکاری و تعاون در امور خیر متصف باشد. تا جامعه اصلاح گردد.[46] البته این در صورتی است که والی پس از متصف شدن به این صفات، برای نشر و تبلیغ آن توسط عملکرد، سخنرانی و نامه‌هایش قدم بردارد. چنان که والیان و کارگزاران زمان خلفای راشدین ـ در کل ـ در رعایت این شرايط و دارا بودن صفات فوق، الگو و نمونه بودند.[47]

 

وصلی الله وسلم علی نبينا محمد و علی آله و اصحابه الی يوم الدين

منبع: کتاب عمر فاروق، مولف: محمد علي صلابي


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

-------------------------------------------------------

 

[1]- أعلام الموقعين (2/247).

[2]- سیر اعلام النبلاء (2/247)

[3]- السياسة الشرعية ص150 .

[4]- نصيحة الملوك للماوردي ص72، الولاية على البلدان (2/65).

[5]- الطريقة الحكمية ص240، الولاية على البلدان (2/67).

[6]- نصيحة الملوك ص72 .

[7]- الأحكام السلطانية ص33 .

[8]- الولاية على البلدان (2/67).

[9]- همان: (2/68).

[10]- الولاية على البلدان (2/68).

[11]- موسوعة فقه عمربن الخطاب ص133 .

[12]- فتوح البلدان (2/68)

[13]- الأحكام السلطانية ص33 .

[14]- مناقب عمربن الخطاب لابن الجوزي ص240، 242 .

[15]- الوثائق السياسية للعهد النبوي والخلافة الراشدة ص521 .

[16]- الولایه علی البلدان (2/70)

[17]- الولاية على البلدان (2/71).

[18]- عیون الاخبار (1/11)

[19]- الولایه علی البلدان (2/71)

[20]- همان: (2/72).

[21]- الولاية على البلدان (1/77).

[22]- الفتوح بن أعثم ص215 .

[23]- الولاية على البلدان (2/74).

[24]- الولایه علی البلدان (2/74)

[25]- الوثائق السياسية للعهد النبوي والخلافة الراشدة ص486 .

[26]- النظم الإسلامية، صبحي الصالح ص488، 491 .

[27]- الولاية على البلدان (20/77).

[28]- الولاية على البلدان (2/77).

[29]- موسوعة فقه عمربن الخطاب ص133 .

[30]- سنن البيهقي (6/357) موسوعة فقه عمرص135 .

[31]- موسوعة فقه عمرص137 .

[32]- الولایه علی البلدان (2/77)

[33]- واحد پیمانه ای است.

[34]- فتوح الشام للأزدي ص257، الولاية على البلدان (2/78).

[35]- تاریخ المدینه (2/749)

[36]- فتوح البلدان بلاذری.

[37]- الولایه علی البلدان (2/79)

[38]- همان: (2/80).

[39]- همان: (2/80).

[40]- نصيحة الملوك للماوردي ص207، موسوعة فقه عمرص134 .

[41]- فتوح البلدان للبلاذري ص273، الولاية على البلدان (872).

[42]- فتوح البلدان للبلاذري ص351، 352 .

[43]- الولایه علی البلدان (2/82)

[44]- همان (2/82).

[45]- الوثائق السياسية للعهد النبوي والخلافة الراشدة ص523.

[46]- النظريات السياسية الإسلامية محمد ضياء الريس ص307، 308.

[47]- الولایه علی البلدان (2/85)

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان