سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

29 مهر 1404 28/04/1447 2025 Oct 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 8136998
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 17   تعداد بازدید: 8653 تاریخ اضافه: 2010-12-01

سلطان احمد اول (1012 - 1026 هـ)

سلطان احمد اول چهاردهمین خلیفه‌ی عثمانی، در سن چهارده سالگی به سلطنت رسید؛ وی در این مورد (یعنی کم سن و سال بودن) با خلیفه‌ی مملوکی «حسن محمد ناصر» وجوه مشترکی دارد و هر دوی آن‌ها در سن کمتر از سی سالگی وفات کردند. از دیگر وجوه مشترکی که بین این دو سلطان وجود داشت، به جای ماندن آثار معماری بسیار زیبایی از آن دوران است. آثار معماری باشکوهی مانند بنای مسجد سلطان حسن در قاهره و مسجد سلطان احمد در استانبول که نشان دهنده‌ی پیشرفت هنر و معماری در این عصر می‌باشد.

مسجد سلطان احمد اولتصویر مقابل مسجد سلطان احمد اول در شهر استانبول را نشان می‌دهد. ساخت این مسجد با معماری زیبا، سبب شد تا این سلطان عثمانی شخصیت شناخته شده‌ای نزد مردم داشته باشد.

سلطان احمد در شهر "مانیسا" که در غرب ترکیه قرار دارد، دیده به جهان گشود. میلاد وی در 12 جمادی الآخر سال 998هـ (1590م) بوده است.

وی زیر نظر پدرش محمد سوم، علم و فرهنگ و ادب را فرا گرفت. او از نظر ادبی و فرهنگی جزو شخصیت‌های برتر زمان خویش شناخته می‌شد. وی شاعر نیز بود، و دیوان شعری از او به جای مانده است.

سلطان احمد به خاطر سن و سال کمی که داشت، تجربه‌ی کافی را در اداره‌ی امور نداشت، ولی در حد توان خویش در حمایت از منافع دولت که شرایط سختی را می‌گذراند، تلاش به خرج داد.

اوضاع امپراتوری عثمانی در آن دوران به سبب مشغول بودن به نبرد با اتریش در اروپا و جنگ با ایران، و شورش‌های داخلی در آسیای صغیر بسیار نا به سامان بود. وی در اتمام کارهایی که پدرش شروع کرده بود، همت زیادی به خرج داد.

جنگ با اتریش و حکومت‌های اروپایی

دولت عثمانی از سال 1003هـ درگیر جنگ با اتریش بود. این نبرد به خاطر هجوم اتریش به بوسنی و قتل حاکم آن در نبرد «سیساک» در سال 1002هـ رخ داد.

در آغاز شروع جنگ، عثمانی متحمل خسارات زیادی شد، تا این که در دوره‌ی محمد سوم، خود سلطان رهبری جنگ را بر عهده گرفت، و توانست روحیه‌ی جنگی سربازانش را بالا برده و فتوحاتی کسب کند. در طی این نبردها قلعه‌ی «ایجر» فتح شد، و پس آن نیز در نبرد «هاجوفا» ارتش عثمانی پیروزی بزرگی به دست آوردند و بیشتر لشکر اتریشی‌ها در طی این نبردها از بین رفت.

در دوران سلطان احمد اول جبهه‌ی نبرد با اتریش همچنان داغ بود. لشکر عثمانی پس از محاصره‌ی شدید، موفق به باز گرداندن قلعه‌ی «استرکون» شدند. این قلعه نزدیک به ده سال در دست اتریش بود، و به همین ترتیب برخی از قلعه‌های دیگر نیز به دولت عثمانی باز گردانده شد. در این دوره، لشکر عثمانی تا دورترین نقطه‌ی شمال شرقی مجارستان پیش رفتند.

دولت اتریش پس از شکست‌های پیاپی مجبور شد، دست صلح و آشتی را به سوی دولت عثمانی دراز کنند. این تقاضا به نفع عثمانی‌ها نیز بود، چون با برقراری صلح با اتریش، فرصت جنگ با ایران برای عثمانی ها فراهم می‌شد.

معاهده‌ی صلح میان عثمانی‌ها و دولت اتریش در 10 رجب 1015هـ بسته شد. این معاهده به نام «استفاتوروک» به جنگ سیزده ساله میان دو طرف پایان بخشید.

طی این معاهده دولت اتریش می‌بایست غرامت جنگی به مقدار 67000 (شصت و هفت هزار) سکه‌ی طلا به دولت عثمانی پرداخت می‌کرد؛ در مقابل، جزیه‌ی مقرر که دولت اتریش به عثمانی‌ها می‌پرداخت لغو گردید، و اراضی تحت سیطره‌ی هر یک از دو طرف نیز ثابت شده معرفی شد. همچنین طی این معاهده دولت عثمانی به امپراتوری دولت اتریش اعتراف نمود.

در دوران سلطان احمد نبردهای دریایی میان کشتی‌های عثمانی و کشتی‌های اسپانیایی و سواران مالت و ایتالیایی‌ها رخ داد، که گاه پیروزی از آن عثمانی‌ها و گاه از آن اروپایی‌ها بود.

جنگ با صفویان

نبرد میان دولت عثمانی با صفویان پس از هجوم صفوی‌ها به تبریز شروع شد. شاه عباس در اواخر دوران سلطان محمد سوم توانست بر تبریز سیطره یابد، و عثمانی‌ها را از آن بیرون راند و سرزمین‌های تحت تصرف خویش را تا اراضی دولت عثمانی پیش برد، و حکومت عثمانی در جلوگیری از این پیشروی عاجز ماند.

دو طرف در یک معاهده به نام معاهده‌ی استانبول حاضر به صلح شدند. این معاهده در 24 شعبان 1021هـ بسته شد، و به جنگ چهارده ساله‌ی بین دو طرف پایان بخشید. بر اساس این قرارداد صلح، عثمانی متحمل بازگشت بسیاری از اراضی تحت سیطره‌ی خویش به صفویان شد. این اولین معاهده‌ی ضعف و از دست دادن امتیاز برای عثمانی‌ها به شمار می‌آید. این قرارداد بیانگر شروع انحطاط و ضعف در دولت عثمانی است.

پایان دادن به شورش‌های داخلی

جنگهای خارجی تنها مشکل سلطان احمد به شمار نمی‌آمد بلکه وی با مشکلات داخلی بسیاری همچون شورش‌ها و انفصال اراضی دولت عثمانی و غیره مواجه بود. وی در خاموش کردن و پایان دادن به شورش‌ها و قیام‌های داخلی از صدر اعظم، «مراد پاشا» کمک به سزایی گرفت.

صدر اعظم مراد پاشا که رهبری سالخورده و با تجربه بود توانست به فتنه‌ی «جان بولاد کرد» در حلب (1016هـ) پایان بخشد، بولاد پس از شکست به نزد سلطان رفته و از وی پوزش طلبید، سلطان عذرش را پذیرفت و از وی در گذشت.

همچنین صدر اعظم در نبرد با «فلندر اوغلی» والی آنکارا به پیروزی رسید، وی بر "بروسه و مانیسا" سیطره یافته، و ادعای استقلال کرده بود.

 مراد پاشا بر «فخرالدین المعنی دُرزی» نیز غالب گشت، و او را شکست داد. این شخص در سال 999هـ در لبنان اعلان سلطنت نموده بود، و ساز مخالفت با دولت عثمانی زده بود.

نجات مسلمانان اسپانیا

پس از 120سال از سقوط غرناطه (سال 898 هـ) که آخرین پایگاه اسلام در اندلس به شمار می‌آمد، هیچ مسلمانی در اسپانیا و پرتغال باقی نمانده بود و همگی به شکل‌های مختلف یا کشته شده و یا بیرون رانده شده بودند.

با صدور دستور پادشاه اسپانیا «فیلیپ سوم» در سال 1018هـ ، همه‌ی مسلمانان موجود در اسپانیا می‌بایست در طی هفتاد و دو ساعت اراضی خود را ترک گفته و از آنجا کوچ کنند؛ هدف از این دستور پاک‌سازی اسپانیا از وجود مسلمانان بود. گفته شده در طی ده ماه نزدیک به 400 هزار نفر از مسلمانان کشته شدند. در این اثنا بعضی از آن‌ها به الجزایر فرار کرده و بعضی دیگر به نصرانیت گرویدند.

در این شرایط سلطان احمد در سال 1019هـ ، «حاج ابراهیم آغا» را به عنوان سفیر دولت عثمانی به لندن فرستاد. غرض از رفتن وی به اروپای غربی، جمع کردن مسلمانان اندلس بود، که امکان رفتن به شمال آفریقا برای آن‌ها فراهم نشده بود، و به ناحیه‌ی غرب اروپا پناه برده و بیشترشان به بردگی کشانده شده بودند.

حاج ابراهیم در سفر خویش به جمع‌آوری خانوار های مسلمانی که بر آن‌ها اطلاع یافته بود، پرداخت، و آن‌ها را به اراضی عثمانی انتقال داد.

وفات سلطان احمد اول

سلطان احمد اول ـ رحمه الله ـ در انتهای تقوا و پرهیز گاری بود، وی بر طاعات و عبادت خویش مواظبت می‌کرد، و خود در امور دولت مباشرت می‌ورزید. وی در لباس پوشیدن فردی متواضع بود، با اهل علم بسیار مشورت می‌نمود، و به رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ محبت شدیدی می‌ورزید. وی در زمان سلطنت خویش، پرده‌ی کعبه را از استانبول به مکه‌ی مکرمه فرستاد.

سلطان احمد، در اواخر عمر، به بیماری مبتلا گشت، بیمار وی چند هفته‌ای ادامه یافت تا اینکه در 23 ذوالقعده سال 1026 (22 نوامبر 1617م) در سن بیست و هشت سالگی دار فانی را وداع گفت.

 

شناسنامه‌ی چهاردهمین خلیفه‌ی عثمانی

نام كامل

سلطان احمد اول فرزند محمد سوم بن مراد سوم بن سليم دوم بن سليمان قانونی بن سليم اول بن بايزيد بن محمد فاتح بن مراد بن محمد بن بايزيد بن مراد بن اورخان بن عثمان بن ارطغرل

ترتیب در خلافت

چهاردهم

تاريخ ميلاد

998هـ

دوران خلافت

(1012-1026هـ/1603-1617م)

تاريخ وفات

1026هـ

خلیفه‌ی قبلی

سلطان محمد سوم

خلیفه‌ی بعدی

سلطان مصطفی اول

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com

تصاویری از مسجد جامع سلطان احمد اول:



مصادر و مراجع:

* الدولة العثمانیة- تألیف: دکتر علی محمد صلابی.

* الدولة العثمانية في التاريخ الإسلامي الحديث - تألیف: اسماعيل احمد ياغى

* سایت ويكيبيديا، سایت قصة الإسلام ، الموسوعة الحرة- سایت إسلام أون لاین . نت - سایت المعرفه

* تاريخ الدولة العلية العثمانية - تألیف: محمد فریک بک

* التاريخ الاسلامى، العهد العثمانى ، تألیف محمود شاکر، المکتب الإسلامی، الطبعة الثالثة، 1411هـ/1991م.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان