سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 ارديبهشت 1404 04/11/1446 2025 May 02

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7631126
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 173   تعداد بازدید: 2668 تاریخ اضافه: 2010-03-25

معرکه‌ی پل ابوعبید در سال 13 هجری

بسم الله الرحمن الرحيم

آنگاه که‌ جالینوس به‌ دیار خود بازمی‌گشت و از دست مسلمانان فرار می‌کرد، فارسها میان خود به‌ شکایت و گلایه‌ پرداختند، از این‌رو رستم وزیر جنگ ایران از شکست سپاه ایران در کسکر و نمارق سخت خشمگین شد و برای حمله به سپاه اسلام، سپاه بزرگ و مجهزی تدارک دید و بهمن را به فرماندهی این سپاه گمارد. و پرچم ویژه‌ی کسرا به نام درفش کاویانی را به دست او داد که از پوست پلنگ ساخته شده بود و ایرانیان آن‌را نشانه‌ی پیروزی می‌دانستند.

بهمن با نیروهایش به مصاف نیروهای مسلمان رفت و در دو طرف رودخانه‌ی فرات و در کنار پل به هم رسیدند. بهمن به ابوعبید پیام فرستاد که یا شما از رودخانه عبور کنید و تا همه عبور نکرده‌اید، ما دست نگه می‌داریم و یا این که ما به سوی شما عبور می‌کنیم. مسلمان به فرمانده‌ی خود مشورت دادند که بگذار تا آن‌ها عبور کنند، ولی ابوعبید نپذیرفت و گفت: آن‌ها از ما نسبت به مرگ بی باک‌تر نیستند. این را گفت و دستور داد که سپاه اسلام بر روی پل از فرات عبور کند. تعداد افراد سپاه ده هزار نفر بود. و به محض این که مسلمانان از پل عبور کردند و هنوز به میدان فراخی نرسیده بودند، دشمن بر آن‌ها یورش برد و دو سپاه با نهایت شجاعت و از خود گذشتگی به جنگ و کشتار یکدیگر ادامه دادند. و در پیشاپیش سپاه ایران چندین حلقه فیل‌های غول پیکر به حرکت در آمدند که جنگ دیده و ورزیده بودند و با صدای مهیب و دلخراش زنگوله‌هایی که در گردن داشتند، اسبان عرب چنان ترس و وحشتی کردند که از اطاعت سواران خود سرباز زده، موجب بی نظمی و اختلال در صفوف سپاه اسلام گردیدند و تیراندازان آن‌ها به سوی سپاه اسلام تیراندازی می‌کردند و جمعی از مسلمانان را به درجه‌ی شهادت رسانیدند. ابوعبید فوراً از اسب خود پیاده شد و دستور داد تمام سواران از اسب پیاده شوند و به سوی فیلهای جنگی یورش برند و با نوک شمشیر طناب و پالان آن‌ها را قطع نموده و فیل سواران را طعمه‌ی شمشیر کنند. و بدین صورت مسلمان پیاده با فیل سواران و نیروهای پیاده‌ی دشمن و تیراندازان آن‌ها جنگیدند و از خود رشادت بی نظیری نشان دادند. اما دشمن سریعاً نیروی فیلان جنگی را بازسازی و عرصه را بر مسلمانان تنگ‌تر می‌کرد. ابوعبید پرسید که چگونه می‌توان فیل را از پا در آورد. گفتند: اگر خرطومش قطع گردد از پا در می‌آید. ابوعبید به سربازان خود دستور داد که خرطومهای فیلان را قطع کنند و سواران آن‌ها را بکشند و این کار به صورت موفقیت آمیزی انجام گرفت. و خود به فیل غول پیکري حمله کرد که پیشاپیش همه بود و خرطوم آن‌را قطع نمود و فیل ضربت خورده دیوانه‌وار خود را بر سر ابوعبید می‌اندازد و او را لگدمال می‌کند و این فرمانده‌ی دلیر اسلام زیر جثه‌ی سنگین این جانور غول پیکر به شهادت می‌رسد. و بلافاصله پرچم را برادرش (حکم) بر می‌دارد و با فیل می‌جنگد تا برادرش را از دست آن نجات دهد ولی او نیز با سرنوشت مشابهی دچار می‌شود و به شهادت می‌رسد و پرچم را طبق وصیت ابوعبید به افراد دیگری که ایشان نام برده بود، از جمله سه تن از فرزندانش منتقل می‌شود تا این که همه به ترتیب کشته می‌شوند و در ساعتهای پایانی روز، پرچم به دست مثنی بن حارثه می‌افتد. در این حین عده‌ای از مسلمانان عقب نشینی می‌کنند و از روی پل به آن سوی فرات می‌روند. عبدالله بن مرثد ثقفی با دیدن این وضعیت، مبادرت به انهدام پل می‌کند و خطاب به مسلمانان می‌گوید: همچون فرماندهان خود به استقبال مرگ بشتابید و پیروز شوید. هنگامی که مثنی در جریان کار عبدالله قرار می‌گیرد، سیلی محکمی به او می‌زند و می‌گوید: چرا پل را منهدم ساختی؟ عبدالله می‌گوید: به خاطر این که مسلمانان را مجبور به ادامه‌ی جنگ بکنم. در حالی که این اجتهاد عبدالله کاملاً اشتباه بود و منجر به سقوط و غرق شدن تعداد زیادی از مسلمانان گردید و در چنین شرایطی بهتر بود، مسلمانان به فکر عقب نشینی و نجات نیروهای باقیمانده خود می‌افتادند. چنان که نقشه‌ی مثنی همین بود. او دستور به بازسازی پل داد و در حالی که با تعدادی از قهرمانان، سپاه ایران را سرگرم می‌کرد، سپاهیان اسلام را هدایت می‌نمود تا سریعاً به آن سوی فرات منتقل شوند و در پایان مثنی و عاصم بن عمرو و دیگر قهرمانان جان بر کف از روی پل عبور کردند. این در حالی بود که بهمن قصد داشت همه‌ی مسلمانان حاضر در صحنه را از دم تیغ بگذراند، ولی مثنی با عقب نشینی به موقع خود، این فرصت را از دشمن گرفت. و توانست جان پنج هزار مسلمان را نجات دهد در حالی که جسدهای چهار هزار شهید که تعداد زیادی از آن‌ها جزو صحابه‌ی پیامبر بودند در میدان معرکه باقی ماند و تعداد کشته‌های دشمن بالغ بر شش هزار نفر رسید.

از پنج هزار نفری که با مثنی عقب نشینی کردند، حدود دو هزار نفر که با ابوعبید از مدینه آمده بودند، متفرق شدند و به مدینه بازگشتند و فقط سه هزار نفر با مثنی باقی ماند.[1]

 

مهم‌ترین پیامدهای معرکه‌ی پل ابوعبید

أـ خوابی که به حقیقت تبدیل شد

دومه (همسر ابوعبید) در خواب دیده بود که مردی از آسمان با جامی پر از شراب فرود آمد و ابوعبید و فرزندش(جبر) و تعدادی دیگر از آن نوشیدند. هنگامی که خوابش را برای ابوعبید بازگو کرد او گفت: این پیام شهادت است. آن‌گاه قبل از وقوع معرکه توصیه کرد، اگر من کشته شدم به جای من فلانی و فلانی پرچم را به دست بگیرد و اسم هفت نفر از بستگانش را که همسرش در خواب دیده بود، گرفت و افزود که اگر همه کشته شدند، پس مثنی بن حارثه پرچم را به دست بگیرد.[2]

ب ـ دو اشتباه تاکتیکی باعث شکست گردید

رأی همه‌ی یاران ابوعبید این بود که سپاه اسلام به آن سوی رودخانه عبور نکند، بلکه اجازه دهد سپاه ایران به این سو عبور نماید، ولی ابوعبید رأی آن‌ها را ناشنیده گرفت و با شجاعت و شوق زیاد برای شهادت از پل عبور نمود، بدون این که کاملاً حساب معرکه را بکند و تا به خود آمد، متوجه شد که سپاهیان خود را در چه مخمصه‌ی غیر قابل جبرانی قرار داده است که مجبور بودند در میدان کوچکی که پشت سرشان را رودخانه مسدود کرده بود و با پای پیاده با فیل سواران و تیراندازان و نیروهای پیاده دشمن روبرو بشوند. و بدین صورت با نداشتن نقشه و برنامه‌ریزی دقیق و حساب شده به نیروهای دشمن امکان تاخت و تاز بر سپاه خود داد. تا این که پس از شهادت رسیدن هفت تن از فرماندهان اسلام، سرانجام مثنی بن حارثه فرماندهی سپــاه اســلام را به دســت گرفت و نیروهای باقیمانده را وادار به عقب نشینی کرد. [3]

ـ اشتباه دیگری که مزید بر علت شد و خسارت زیادی به بار آورد، اجتهاد بی موقع عبدالله بن مرثد ثقفی بود که دست به انهدام پل زد و اگر فضل خدا و چاره‌اندیشی مثنی بن حارثه نبود، در آن روز همه‌ی مسلمانان از دم تیغ دشمن می‌گذشتند. [4]

ت ـ ارزش تغییر تاکتیک

عملکرد مثنی و فرماندهان تحت فرمان وی در عقب نشینی و نجات نیروهای باقیمانده‌ی سپاه اسلام بیانگر ارزش تغییر تاکتیک در جنگها می‌باشد، زیرا هنگامی که لشکری در چنگال دشمن می‌افتد و رو به شکست و نابودی می‌گذارد، نیاز به فرماندهان توانا ولایق دارد تا با تغییر تاکتیک، تلفات نیروهای خود را به حداقل برسانند.[5] کاری که در این معرکه مثنی و همدستان قهرمانش انجام دادند. آن‌ها نیروهای خود را از پل عبور دادند و خود بعد از همه عبور کردند که این عملکرد آن‌ها بهترین نمونه‌ی فداکاری و از خود گذشتگی است.[6]

ث ـ مثنی و تقویت روحیه‌ی سپاه اسلام

هنگامی که مثنی با سپاه چهارهزار سربازی خود عقب نشینی کرد دو تن از فرماندهان دشمن به نامهای گابان و مردانشاه به تعقیب وی پرداختند. مثنی آن‌ها را به دنبال خود کشید تا این که به منطقه‌ی «سماواه» رسیدند. آن‌گاه رو برگردانید و همچون مار زخم خورده‌ای با نیروهای تحت فرمان خود بر آن‌ها یورش برد و دشمن را با شکست غیر قابل تصوری مواجه ساخت. تا جایی که فرماندهان دشمن یعنی گابان و مردانشاه دستگیر شده و به قتل رسیدند. این پیروزی بزرگ باعث تقویت و جبران روحیه‌ی شکست خورده‌ی سپاه اسلام گردید و موقعیت مثنی را در میان سپاه و در منطقه و قبایل مجاور تثبیت نمود.[7]

 

ج ـ فراهم شدن اسباب نجات مسلمانان از تنگنا

مثنی تنها فرمانده‌ی مسلمانان بود که با افراد خود در عراق ماند و نیروهای تحت فرمانش به قدری نبودند که بتوانند از مناطق فتح شده حفاظت به عمل آورند و این امکان برای ایرانیان وجود داشت که نیروهای باقیمانده‌ی سپاه اسلام را قلع و قمع کنند و از عراق خارج سازند. ولی از آن‌جا که سنت الهی چنین است که هرگاه مؤمنان راستین در تنگنایی قرار گیرند، اسباب بیرون شدن و نجات آنان از آن‌جا را فراهم می‌کند، در میان فرمانروایان ایرانی دو دستگی ایجاد شد و رستم و فیرزان به دو قدرت ضد هم تبدیل شدند. و چون این خبر به گوش بهمن (فرمانده‌ی سپاه دشمن در جبهه‌ی عراق) رسید، بی درنگ راهی مداين شد تا جلوی این اختلاف و دو دستگی را بگیرد و بدین صورت خداوند مسلمانان را از جنگیدن و مقاومت رهانید و به آنان فرصت داد تا نیروی کمکی اعزامی از دارالخلافه به آن‌ها پیوست و سپاه اسلام تجدید قوا نمود. [8]

ح ـ موضعگیری عمربن خطاب هنگام شنیدن خبر شکست سپاه اسلام

مثنی بن حارثه، عبدالله بن زید انصاری را به مدینه فرستاد تا خبر شکست سپاه اسلام را به اطلاع امیرالمؤمنین برساند. عبدالله به مدینه رفت و به‌ طور نهانی عمر رضی الله عنه  را در جریان حادثه گذاشت.[9] خلیفه و اطرافیانش از خبر شکست سپاه اسلام شدیداً ناراحت شدند و عمر رضی الله عنه  گفت: خدا ابوعبید را بیامرزد اگر به من مراجعه می‌کرد، مرا پشتیبان خود می‌یافت.[10] و بدین صورت این مرد قوی وجدی به خاطر از دست دادن نیروهایش ناراحت می‌شود و به حال آنان دل می‌سوزاند.[11]

 

وصلی الله وسلم علی نبينا محمد و علی آله و اصحابه الی يوم الدين

منبع: کتاب عمر فاروق، مولف: محمد علي صلابي

 


سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

--------------------------------------------------

[1]- تاریخ طبری (4/279) و تاریخ اسلامی (10/341)

[2]- تاریخ طبری (4/277)

[3]- الطريق إلى المداين ص414.

[4]- عوامل النصر والهزيمة ص55 .

[5]- الطريق إلى المداين ص414 .

[6]- التاريخ الإسلامي (10/343).

[7]- الحرب النفسية د. أحمد نوفل (2/167).

[8]- التاريخ الإسلامي (10/345، 346).

[9]- الأنصار في العصر الراشدي ص217 .

[10]- تاریخ طبری (4/379)

[11]- التاريخ الإسلامي (10/347).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان