سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 ارديبهشت 1404 04/11/1446 2025 May 02

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7630730
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 261   تعداد بازدید: 2787 تاریخ اضافه: 2010-03-25

سیاست عثمان رضی الله عنه در قبال والیان و وظایف و حقوق آنان در این دوران

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نخست: سیاست عثمان رضی الله عنه  در قبال والیان

چون عثمان رضی الله عنه  در سال24 بعد از هجرت به خلافت رسید، تمامی والیان عمر رضی الله عنه  را یک سال در مناصب خود ایفا نمود و پس از گذشت این مدت، بنا به مصلحتی که تشخیص داده والیان مورد نظر خود را تعیین کرد. شاید این اقدام عثمان در ابقای یک ساله والیان عمر رضی الله عنه  در سمت‌های خود، به خاطر سفارش عمر بود که در آخرین لحظات حیات بخش خویش به خلیفه بعد از خود توصیه نمود تا تمامی والیان او را یک سال در مناصب خود ابقا کند جز ابوموسی اشعری که صلاح را در این دانست او را تا چهار سال در منصب خود باقی گذارد[1]. عثمان در سیاست‌های خود نسبت به والیان، همیشه از مشورت و دیدگاه‌های صحابه بهره می‌برد. همچنین او در طول خلافت خود، بنا به مقتضیات زمان، ولایتی را در هم ادغام نمود که به عنوان مثال بحرین را به بصره ملحق کرد و تمامی ولایات شام را به دلیل وفات والیان و یا استعفای آنان، با هم متحد ساخت و تحت نفوذ معاویه قرار داد.

عثمان، همیشه، والیان خود را به رعایت عدالت و رأفت و عطوفت نسبت به مردم سفارش می‌نمود و اولین نامه‌ای که بعد از به خلافت رسیدن به والیان نوشت، همین مسايل را مورد تاکید قرار می‌داد: بدانید که خداوند عزوجل  به رهبران امت دستور داده است که حافظ و سرپرست مردم باشند و نه مالیات بگیر و طلبکار آنان. بدانید که نخستین رهبران این امت، حافظ و سرپرست امت بودند، و نه خراج بگیر و مالیات جمع‌ کن. ممکن است در آینده رهبران امت به خراج بگیر و مالیات بگیر مردم تبدیل شوند و از امور دین و دنیای آنان غافل شوند که در این صورت شرم و حیا و احترام از بین می‌رود و دیگر میان آنان و حکومت حس امانت‌داری و وفاداری باقی نمی‌ماند. بدانید که بهترین و درست‌ترین شیوه حکومت آن است که در مسايل ملت دقّت نظر شود و از آن غفلت ننمود و حقوق آنان را رعایت نمود و در عین حال انجام وظایف آنان را در قبال حکومت چون پرداخت زکات و مالیات، از ایشان بخواهید. در مورد اهل ذمّه نیز به همین صورت رفتار کنید. نبست به دشمنان و پیمان‌های خود با آنان وفادار باشید تا شاید آنان نیز به راه حق آیند[2]. در این نامه، عثمان سیاست‌های خود را به والیان ابلاغ می‌نماید تا براساس آن حکومت کنند. این سیاست‌ها عبارتند از: رعایت حقوق مسلمانان، مطالبه مالیات و زکاتی که آنان باید به بیت‌المال بپردازند، رعایت حقوق اهل ذمّه و همچنین مطالبه جزیه و خراجی که پرداخت آن بر ایشان واجب است و رعایت امانت‌داری و وفاداری نسبت به همه حتی دشمنان، در نظر گرفتن اصل عدالت در تمامی شئونات مذکور و اين‌كه نباید همّ و غم والیان در جهت جمع‌آوری مالیات و خراج از مردم باشد[3]. عثمان در کنار تشریح  اصول کاری، مسايل مربوط به نحوه درست و صحیح اداره ولایات را به آنان یادآور می‌شد. او نه تنها والیان را از رهنمودهای خود بهره‌مند می‌ساخت بلکه تمامی آحاد و اقشار مختلف مردم را به رعایت مسايلی که خود آن‌ها را مصحلت می‌دید سفارش و ملزم می‌نمود. از جمله این مسايل، تدوین یک مصحف واحد در مدینه و زیر نظر صحابه بود که پس از ارسال آن به مناطق مختلفی چون کوفه، بصر، مکّه، مصر، شام، بحرین، یمن و جزیره، به مردم دستور داد تنها براساس قرائت آن مصحف قرآن را تلاوت نمایند.[4]

پس از این اقدام، عثمان به مردم فرمان داد تا دیگر مصحف‌ها و صحیفه‌ها را جمع کرده و آن‌ها را آتش زنند که این کار با موافقت اجماع صحابه حاضر در مدینه صورت گرفت و خود علی بن ابی‌طالب نیز آن را بیان داشته است[5]. همچنین عثمان دوست داشت که والیان او در میدان جهاد و فتوحات، با هم به رقابت بپردازند و به همین دلیل به ابن عامر و سعید بن عاص اعلام نمود که هر کدام بتوانند سرزمین وسیع خراسان را فتح نمایند. امیر آن‌جا خواهد شد و جهت نیل به این هدف جدی بود که ابن عامر، خراسان را فتح نمود و سعید، منطقه طبرستان را به تصرف در آورد[6]. در ضمن او، گاه پیش می‌آمد که اقدامات والیان را منوط به رعایت شروطی می‌کرد تا مصالح مسلمانان حفظ شود. به عنوان نمونه، چون معاویه بن ابی سفیان، از عثمان درخواست نمود که اذن دریانوردی و حرکت به جانب قبرص را به او بدهد، عثمان شرط گذاشت که خود معاویه با همسرش، در این سفر حضور داشته باشند و نیز معاویه، هیچ سربازی را ملزم به حضور در آن جنگ نکند. معاویه نیز طبق این شرط، خود و همسرش سوار بر کشتی شده و در این جنگ حضور داشتند.[7]

 

دوم: روش‌های عثمان رضی الله عنه  در نظارت بر اعمال والیان و کارگزاران خود

مهمترین روش‌هایی که عثمان در زمینه نظارت بر اقدامات کارگزاران خود به کار می‌برد عبارتند از:

1- حضور در مراسم حج

عثمان نسبت به حضور در حج و دیدار با حجاج و شنیدن شکایات و دادخواهی‌های آنان از والیان و امرای خود اهمیت بسیار می‌داد. او همچنین به والیان خود در اقصی نقاط بلاد اسلامی و نیز مردمان آن سرزمین‌ها اعلام نموده بود تا هر سال در موسم حج حضور یابند و با او دیدار نمایند[8]. در واقع این روش، تداوم شیوه‌ای بود که عمر بنیان نهاده بود و هر سال و در موسم حج، با والیان خود در سرزمین‌های مختلف و همچنین مردمان آن ولایات دیدار و گفتگو می‌کرد.[9]

 

2- پرس‌وجو از مسافرانی که از ولایات و سرزمین‌های دیگر به مدینه می آمد ند

این روش جزو آسان‌ترین شیوه‌هایی بود که هیچ‌گونه زحمت و هزینه‌ای را بر خلیفه تحمیل نمی‌کرد. در عین حال این روش، همیشه و بدون برنامه‌ریزی خاصّی میسّر بود و همه‌ي خلفای راشدین، این شیوه را انجام می‌دادند و به ویژه، در دوران سه خلیفه اول که در مدینه استقرار داشتند، این شیوه به دلیل انبوه مسافران مدینه و حضور حجاج و زائران و علی الخصوص در ایّام حج، به مراتب بهتر نتیجه می‌داد و ثمرات آن بیشتر بود.[10]

 

3- مردمانی که در سرزمین‌های مختلف به عثمان رضی الله عنه  نامه می‌نوشتند

عثمان از نامه‌هایی که مردم دیگر سرزمین‌ها به او می‌نوشتند استقبال می‌نمود. به عنوان مثال او شکوائیه‌هایی را که مردمان کوفه، مصر و شام به او نوشتند مطالعه و به مواردی که در آن‌ها ذکر شده بود، رسیدگی نمود.[11]

 

4- اعزام بازرسان به ولایات مختلف

عثمان، در طول خلافت خود، بازرسانی را به ولایات مختلف می‌فرستاد تا از اوضاع و احوال آن مناطق آگاه شده و اخباری را که در مورد ظلم و ستم والیان به مردم می‌شنوند به اطلاع عثمان برسانند. آن بازرسان گزارشات جامع و کاملی را از آن ولایات به عثمان ارائه می‌دادند[12]. به عنوان نمونه، عثمان، عمار بن یاسر را به مصر، محمد بن مسلمه را به کوفه، أسامه بن زید را به بصره، عبدالله بن عمر را به شام و افرادی دیگر را به دیگر ولایات اعزام نمود.[13]

 

5- مسافرت به ولایات مختلف و ملاحظه‌ي مستقیم اوضاع و احوال آن سرزمین‌ها

عثمان در موسم حج به مکّه می‌رفت تا هم از اوضاع آن دیار مطّلع شود و هم با والیان خود در دیگر ولایات و نیز مردمان آن سرزمین‌ها دیدار کند و از اوضاع و احوال آن‌ها با خبر شود.

 

6- احضار هیأت‌هایی از ولایات به مدینه

بسیار پیش می‌آمد که خلفای راشدین، از والیان خود بخواهند که هیأت‌هایی از سرزمین تحت نظر خود را به مدینه اعزام نمایند تا در مورد والیان و کارگزاران آن ولایت و اوضاع و شرایط آن‌جا از آن‌ها پرس‌وجو نماید. عمر، عثمان و علی، به این کار مبادرت می‌ورزیدند اما ابوبکر به دلیل سرگرم شدن به جهاد با مرتّدین و نیز دوران کوتاه خلافت خود، فرصت این کار را پیدا نکرد.[14]

 

7- احضار خود والیان و صحبت با آنان در رابطه با اوضاع ولایت تحت امر آنان

همه‌ي خلفای راشدین به این کار دست می‌زدند و همیشه با والیان خود در ارتباط بودند. عثمان نیز چون دیگر خلفای راشدین، ارتباط دائم خود با والیان را حفظ می‌نمود و با آنان جلساتی ‌‌برگزار می‌نمود تا به بحث و گفتگو در مورد مسايل مختلف دولت بپردازند. مهمترین این جلسات، جلسه‌ای بود که با حضور والیان مدینه، بصره، کوفه، شام، مصر ودیگر ولایات و نیز بزرگان صحابه برگزار شد و در آن راجع به رویدادهایی که پیش از بروز فتنه اتفاق افتاده بود صحبت شد و هر یک از آنان دیدگاه‌ها و نگرش‌های خود را در رابطه با آن جریانات و نیز نحوه‌ي برخورد و مقابله با آن‌ها را مطرح نمودند.[15]

 

8- مکاتبه با والیان

عثمان چون دیگر خلفای راشدین، به طور مداوم، با والیان خود مکاتبه می‌نمود و از آنان می‌خواست که در مورد اوضاع و شرایط ولایت و مردمان آن دیار، به او گزارش دهند. این اقدام، در دوران خلافت ابوبکر صدیق رضی الله عنه  و علی بن ابی طالب رضی الله عنه  مهمترین شیوه‌های کسب اطلاعات در مورد ولایات بود.[16]

این موارد، مهمترین شیوه‌هایی بودند که عثمان از طریق آن‌ها در جریان أوضاع و احوال ولایات خود قرار می‌گرفت. او تاکید داشت که آنان به وظایف خود به طور کامل، عمل کنند. به محض اطلاع از وقوع هر نوع اشتباه و حضوری در انجام آن‌ها، والیانی را که مرتکب آن قصور شده‌اند، تنبیه می‌نمود و اگر اثبات می‌شد که والیان به آن سهل‌انگاری‌ها اقدام نموده‌اند، بدون در نظر گرفتن اعتماد خود او به آن والیان، آنان را مجازات می‌کرد و بر همین اساس بود که پس از اثبات وقوع علائم شرب خمر در ولید و بدون در نظر گرفتن  کذب شهادت شاهدان ولید را به اتهام شرب خمر، تازیانه زد و سپس او را از منصب ولایت کوفه، عزل نمود. عثمان در طول خلافت خويش، همیشه، هنگام تعیین والیان، نامه‌هایی را خطاب به مردمان آن ولایات می‌نوشت که در آن‌ها، مردم و خود والیان را نسبت به انجام وظایف خویش در مقابل یکدیگر توصیه می‌نمود تا بدین وسیله والیان را در اداره‌ي هر چه بهتر امور ولایات یاری رساند؛ از جمله‌ي این نامه‌ها، می‌توان به این نامه اشاره نمود که در آن عثمان، خطاب به مردم چنین گفته است.

بدایند که من هر سال در موسم حج با والیان خود دیدار می‌کنم، بدانید که من به این شرط به خلافت رسیدم که امت را به راه راست فراخوانم و آنان را از ضلالت و گمراهی‌ها حفظ نمایم، بنابراین هر کس در خواستی از من و یا والیانم نماید، به آن خواهد رسید و بدانید که من و خانواده‌ام را بر شما هیچ امتیازی نیست. بدانید که  هر کس به موسم حج آید و حق خود را از من یا والیان مطالبه نماید آن‌را به دست خواهد آورد.... یا از آن بگذرید که خداوند عزوجل  انفاق‌کنندگان و بخشندگان را دوست می‌دارد.[17]

 

سوم: حقوق والیان

در عهد خلفای راشدین، والیان از حقوق مختلفی برخوردار بودند که برخی از آن‌ها در ارتباط مردم بود و برخی دیگر مربوط به خلیفه می‌شدند. علاوه بر این، حقوق و امتیازاتی نیز از بیت‌المال به آنان تعلق می‌گرفت. در واقع تمام این امتیازات و حقوق اجتماعی و مالی که به والیان ارائه می‌شد، در جهت این بود که آنان بتوانند در انجام وظایف خطیر خود و حفظ مصالح عامّه، موفق و سربلند باشند، از جمله‌ي این حقوق موارد زیر می‌باشند:

 

1- اطاعت از آنان در مواردی که خلاف اوامر خداوند نباشد

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا»النساء: ٥٩

(اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! از خدا (با پيروي از قرآن) و از پيغمبر (خدا محمّد مصطفي با تمسّك به سنّت او) اطاعت كنيد، و از كارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداري نمائيد (مادام كه دادگر و حقّگرا بوده و مجري احكام شريعت اسلام باشند) و اگر در چيزي اختلاف داشتيد (و در امري از امور كشمكش پيدا كرديد) آن را به خدا (با عرضه به قرآن) و پيغمبر او (با رجوع به سنّت نبوي) برگردانيد (تا در پرتو قرآن و سنّت، حكم آن را بدانيد. چرا كه خدا قرآن را نازل، و پيغمبر آن را بيان و روشن داشته است. بايد چنين عمل كنيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين كار (يعني رجوع به قرآن و سنّت) براي شما بهتر و خوش فرجام‌تر است).

امام قرطبی در تفسیر آیه چنین گفته است: بنا به قول جمهور و بزرگانی چون ابو هریره و ابن عباس، خداوند متعال در آیه‌ی فوق، والیان را امر می‌فرماید که امانت‌دار امّت باشند و به آنان خیانت نورزند و چون در میان مردم حکم راندند، به عدالت رفتار کنند، سپس پروردگار دانا و حکیم، در این آیه، وظایف مردم در قبال والیان را بیان می‌دارد و به آنان دستور می‌دهد که از او و اوامر و نواهی او امتثال کنند، از رسولش و سنّت او تبعیت نمایند و از صاحبان امور امّت که همان حاکمان و والیان هستند، اطاعت کنند[18]. در جامعه اسلامی و به خصوص در عهد خلفای راشدین، اجرای دستورات شریعت، بر هر چیز دیگری اولویت دارد و حاکم و رعیت در برابر آن سر تسلیم فرو می‌آورند، بنابراین اطاعت حکام، همیشه و بلا استثناء، در گرو اطاعت و امتثال ايشان از دستورات و اوامر خداوند تبارک و تعالی و رسول اکرم صلی الله عليه وسلم می‌باشد. کما اين‌كه خود حضرت رسول نیز در تاکید این مسأله چنین فرموده‌اند:

«لا طاعه فی المعصیة، انما الطاعة فی المعروف»[19]

(هیچ نوع اطاعتی در مورد انجام گناهان و عصیان از دستورات شریعت جائز نیست. اطاعت تنها در مورد انجام اعمال نیک و اجرای شریعت رواست).

 

2- نصیحت والیان

از جمله موارد امر به معروف و نهی از منکر که اصلی است لازم در جامعه اسلامی و مسلمانان باید بدان پایبند باشند و در قرآن و سنّت نیز بارها به اهمیت و لزوم آن پرداخته شده است، امر به معروف و نهی از منکر والیان و امرا می‌باشد. خلفای راشدین نیز بر همین اساس، همیشه و از طرق مختلفی چون ارسال نامه، والیان خود را پند و اندرز می‌دادند و آنان را به خیر و صلاح سفارش می‌نمودند.[20]

 

3- مردم می‌بایست اخبار و اطلاعات درست را در اختیار والیان خود قرار دهند

مشارکت همه‌ي آحاد امت در آگاه نمودن حکام از اوضاع و احوال مردم، تحرکات دشمن و یا مسايل مربوط به کارگزاران دولت، امری است که می‌تواند مصالح عامّه امّت را حفظ و تامین نماید. حال اگر این اخبار و اطلاعات مربوط به تحرکات دشمن و یا خیانت کارگزاران دولت باشد، ضرورت دارد حاکمان را هر چه سریعتر در جریان آن قضایا قرار دهد.[21]

 

4- حمایت از والیان و موضع‌گیری‌های آنان

در دوران عثمان گاه پیش مي‌آمد که آشوب‌ها و اعتراضاتی در ولایتی بروز نماید که طی آن، دسته‌ای از مردم از عثمان می‌خواستند که والی مورد نظر آنان را عزل و دیگری را به جای او منصوب نماید اما عثمان از این کار امتناع می‌نمود و به درخواست‌های آنان پاسخ مثبت نمی‌داد. باید دانست که این اقدام در جهت حفظ و صیانت از اهداف عالیه‌ي دولت اسلامی و مصالح عامّه صورت می‌گرفت و به این معنا نبود که عثمان، بدون تحقیق و تفحّص، شکایات و اعتراض‌ها را ردّ نماید که بالعکس، او تنها پس از تحقیقات و بررسی‌های لازم، نظر و تصمیمات خود را اعلام می‌نمود. او در چنین مواقعی، کمیته‌هایی متشکل از صحابه را جهت تحقیق و تفحص در خصوص آن قضایا انتخاب می‌کرد تا حقایق را روشن و به اطلاع دولت برسانند. در عین حال باید دانست که حمایت از کارگزاران دولت، از جمله وظایف خلیفه بود. همچنین حمایت از والیان و احترام گذاشتن به آنان، حقی است که مردمان می‌بایست در قبال آنان ادا نمایند[22]. هر چند گاه ممکن بود که عثمان بنا به شرایطی خاص و برای حفظ مصالح مردم، به خواست معترضان تن در دهد و والیان خود را عزل نماید.

 

5- احترام به والیان بعد از عزل آنان

این همان درسی است که عثمان به ما می‌دهد. او بعد از عزل ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص با ایشان با احترام خاصّ و در خور آنان رفتار می‌نمود تا آن‌جا که در مسايل مهم حکومت، با عمرو مشورت می‌کرد و نظر او را جویا می‌شد.

 

6- پرداخت پول به والیان و تأمین مالی آنان

پرداخت پول و دستمزدی که معیشت والیان را تأمین نماید از حقوقی است که باید در حق آنان رعایت شود. اساس پرداخت حقوق و ارزاق به والیان، سنت رسول خدا صلی الله عليه وسلم در این زمینه است که به والیان و کارگزاران خود حقوق و دستمزد پرداخت می‌نمود. همه‌ي خلفای راشدین نیز با اقتدا به این شیوه رسول خدا صلی الله عليه وسلم حقوق و مزایایی را برای کارگزاران و والیان خویش در نظر می‌گرفتند. هر چند در تواریخ، تنها پرداخت حقوق و ارزاق تعدادی محدود از والیان و کارگزاران ذکر شده است اما این خود، اثبات می‌کند که در آن دوران همه‌ي کارگزاران حکومت، از حقوق و دستمزد برخوردار بودند. بیشتر روایات که در این رابطه نقل شده‌اند مربوط به عهد عمر بن خطاب است که در آن‌ها میزان حقوق‌ها و مزایای کارگزاران خود را پرداخت می‌نمودند. اما در عهد عثمان به دلیل درآمدهای سرشار دولت که از طریق فتوحات عظیم سپاهیان اسلام به دست می‌‌آمد، میزان این پرداخت‌ها، بسیار بیشتر از دوران دیگر خلفا بود. در عین حال، عثمان، پاداش‌ها و جوائزی را تعیین می‌نمود تا در صورت موفقیت والیان و کارگزاران در مأموریت‌های خود، آن‌ها را دریافت نمایند. به عنوان مثال، عثمان به پاداش موفقیت عبدالله بن سعد بن ابی سرح در فتح آفریقا، یک پنجم خمس غنایم آن فتوحات را به او اعطا نمود. او قبل از عزیمت عبدالله به آن منطقه به او وعده داده بود که اگر بتواند آفریقا را فتح نماید آن مبلغ پاداش را به او خواهد داد[23]. به هر حال پرداخت حقوق و دستمزد به کارگزاران دولت و تأمین معیشت آنان، سنتی بود که رسول خدا صلی الله عليه وسلم آن‌را بنیان نهاد و خلفای راشدین نیز از همین سنت تبعیت نمودند تا با تأمین معاش کارگزاران دولت و بی نیاز کردن آنان از مردم، ایشان را در انجام هرچه بهتر وظایفشان یاری نمایند.[24]

 

چهارم: وظایف والیان

1- اقامه اصول و احکام شریعت در جامعه

مهمترین وظایفی که در این رابطه بر عهده والیان است عبارتند از:

الف: نشر و گسترش دین در میان مردم

به دلیل گسترش روز افزون فتوحات در این دوران، لازم بود که والیان، در راه نشر و ترویج اسلام در سرزمین‌هایی که به تصرف در آمده بودند بسیار تلاش نمایدند. در سال‌های نخستین شروع فتوحات، این مهم را خود والیان و نیز صحابه و بزرگانی که همراه او بود انجام می‌دادند اما به تدریج و در عهد عمر این وظیفه را معلمان و مبلغان و فقها به عهده گرفتند، با توسعه قلمرو اسلامی و به تبع آن افزایش جمعیت مردمانی که زیر سلطه حکومت اسلامی بودند و در اواخر عهد عمر و دوران عثمان و علی و نیز افزایش طلاب علوم دین در مناطق مختلف، جایگاه معلمان و فقها تثبیت و بر اهمیّت آنان افزوده شد. در واقع در آن شرایط که یک ولایت ممکن بود مناطق عظیمی را زیر نفوذ خود داشته باشد، والیان تنها می‌توانستند به امور حکومتی برسند و فرصت چندانی برای پرداختن به مسايل دیگر نداشتند و به همین دلیل وجود مبلغان و معلمان و فقها ضرورتی بود انکارناپذیر.[25]

 

ب: اقامه نماز

در دوران خلفای راشدین هم خود خلیفه و هم والیان و امرای آنان در ولایت مختلف، عهده‌دار اقامه نماز جمعه، جماعت و نماز اعیاد و نیز خطبه‌های نماز جمعه و اعیاد و دیگر مناسبت‌ها بودند.[26]

 

ج: حفظ اصول و ارکان دین

خلفای راشدین، به خوبی می‌دانستند که بعد از وفات حضرت رسول صلی الله عليه وسلم  وظیفه بسیار خطیری به آنان محوّل شده است و باید در راه حفظ اصول و عقاید راستین دین، زنده نگاه داشتن سنّت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم ، حفظ حرمت دین اسلام و رسول خدا صلی الله عليه وسلم و مقابله با بدعت‌ها و نیز دفاع از اسلام و مسلمین در برابر نیرنگ‌ها و نقشه‌های شوم دشمنان از هیچ کوششی دریغ نورزند و از جان و دل مایه گذارند. عثمان نیز در راستای همین اهداف بود که دستور داد مصحفی واحد تدوین شود و دیگر صحیفه‌ و مصحف‌ها را که هر یک به قرائتی بودند سوزانیده شود تا این اصل دین و رکن اسلام از هر نوع خطر تحریف و کم و کاست مصون بماند[27]. همچنین والیان عثمان، در جهت نابودی سبئیون -که افکار و آرای عجیبی را ترویج می‌دادند-، تلاش‌های بسیاری را کشیدند[28]. در هر حال، حفظ و صیانت از دین و حرمت آن، از مهمترین وظایف رهبران جامعه اسلامی است[29]

 

د-ساخت و بنای مساجد

به محض ورود پیامبر خدا صلی الله عليه وسلم به منطقه قباء، ایشان اولین مسجد اسلام را بنا نمودند و چون به مدینه رسیدند، اقدام به ساختن مسجد خویش در آن‌جا کردند. والیان آن حضرت نیز در مناطقی که بدانجا اعزام می‌شدند مساجدی را بنا می‌نمودند. این علاقه به ساختن مسجد در دوران خلفای راشدین استمرار یافت و مسلمانان، هر منطقه‌ای را که فتح می‌نمودند در آن‌جا مساجدی را بنا می‌کردند و والیان خلفا در این نهضت، نقشی فعال و مستقیم داشتند و اگر هم خود، در بنای همه‌ي مساجد آن سرزمین‌ها نقشی نداشته‌اند اما در ساخت مساجد مهم و به خصوص مساجد جامع آن سرزمین تاثیری مهم داشته‌اند.[30]

 

ه‍: تدارک موسم حج

در صدر اسلام، والیان مناطق مختلف، مسئول تدارک مقدمات حج و تامین جان و مال حجاج آن ولایات بودند. والیان در آن روزگار و در موسم حج، به کمک امرا می‌شتافتند و آنان را از مواقع عزیمت کاروان‌های حجاج که با اجازه والیان، به مکه حرکت می‌کردند با خبر می‌نمودند. در عین حال آنان علاوه بر برنامه‌ریزی برای عزیمت کاروانیان و نیز کمک به تأمین جانی و مالی آنان، آب مورد نیاز حجاج را در طول مسیر حرکت آنان تأمین می‌نمودند. به عنوان نمونه، عبدالله بن عامر بن کریز، والی بصره، چاه‌هایی را در مسیر حرکت کاروان‌های حج آن ولایت، از بصره تا مکه حفر نموده بود[31]. به همین دلیل فقها، براساس همین اقدامات خلفای راشدین و والیان آنان، فراهم آوردن مقدّمات حج و نیز تأمین جان و مال حجاج را از وظایف والیان می‌دانستند. ماوردی در این زمینه چنین گفته است: تدارک مقدّمات حج، از جمله وظایف و جزو اقداماتی است که در حیطه وظایف دولت می‌گنجد.[32]

 

و: اقامه حدود و مجازات‌های شریعت

اجرای حدود و مجازات افرادی که بر خلاف دستور قرآن و سنّت رسول اکرم صلی الله عليه وسلم رفتار نموده‌اند و به منافع عامّه مسلمین لطمه وارد نموده‌اند و یا به فرد یا گروهی خاص ضرر و زیان رسانیده‌اند، از جمله وظایفی است که والیان در قبال انجام آن‌ها مسئولند[33]. خود عثمان بن عفّان و والیان او نیز کاملاً حدود شریعت را اجرا می‌کردند و به رعایت آن‌ها پایبند بودند.

 

2- تأمین امنیت مردم

تأمین امنیت شهرها، روستاها و راه‌های ولایت از مهمترین وظایف والیان می‌باشد که جهت نیل به این مهم، حکومت می‌بایست دست به اقداماتی بزند که از جمله‌ي آن‌ها اجرای حدود و مجازات مجرمین و افراد فاسد جامعه می‌باشند[34]. این اقدام، تأثیر مهم در کاهش جرایم قتل، سرقت، راهزنی و امثال آن را دارد که جان و مال و ناموس مردم را تهدید می‌کنند. همچنین باعث می‌شود که مردم جامعه نیز مراقب گرفتار و رفتار خویش باشند و از اعمالی چون تهمت‌های ناروا بپرهیزند، زیرا در غیر این صورت حدّ قذف در مورد آنان اجرا می‌شود. در عین حال والیان موظف هستند که مردم را از شرّ حشرات و جانوران موذی چون عقرب حفظ کنند. بلاذری در این رابطه چنین می‌گوید: فرماندار نصیبین به‌ معاویه‌ استاندار شام و جزیره‌ نامه‌ای نوشت و ضمن آن شکایت خود را در خصوص عقرب‌هایی نگاشته‌ بود که‌ گروهی از مسلمانان را نیش زده‌ بودند، از این‌رو به‌ ایشان فرمان داد که‌ برای هر محله‌ای نگهبانانی را بگمارد تا آنان را جهت محافظت از جان مسلمانان در برابر عقرب‌ها به‌ نگهبانی در شب ملزم گرداند، معاویه‌ نیز طبق فرمان او عمل نمود و دستور داد که‌ عقرب‌ها را به‌ قتل برسانند.[35]

 

3- جهاد در راه خدا

از ویژگی‌های برجسته و ممتاز عصر خلفای راشدین، مشارکت فعالانه و مستقیم و در میادین کارزار با دشمنان اسلام و جهاد در راه الله است. در عهد عثمان نیز والیان او در روند فتوحات نقشی مهمي را ایفا می‌نمودند که از میان آنان می‌توان به این مردان بزرگ اشاره نمود: عبدالله بن عامر بن کریز، ابوموسی اشعری، مغیره بن شعبه و سعید بن عاص که فتوحات مشرق جزیره العرب را توسعه دادند، معاویه بن ابی سفیان فاتح ارمنستان بزرگ و آسیای صغیر و عبدالله بن سعد بن ابی سرح که فتوحات آفریقا را تداوم بخشید. آنان در کنار انجام وظایف اداری و حکومتی خویش، از حضور در میدان کارزار غافل نشدند و در راه تداوم و استمرار روند پیروزی‌های سپاهیان اسلام، اقداماتی مهم انجام می‌دادند که لازمه هر نبرد و کارزاری می‌باشند. منابع تاریخي، مهمترین این اقدامات والیان، در جهت تدارک و تقویت سپاهیان اسلام را در موارد زیر ذکر کرده‌اند:

 

الف: اعزام داوطلبان به میادین کارزار

والیان مناطق یمن، بحرین، مکه و عمان، در طول خلافت ابوبکر، عمر و عثمان، داوطلبانی را که تمایل داشتند در میادین جهاد حاضر شوند، بدان منطقه اعزام می‌نمودند.[36]

 

ب: دفاع از ولایات در برابر حملات دشمن

در طول دوران خلفای راشدین، والیان شام، از مرزهای قلمرو اسلامی در برابر حملات مداوم رومیان دفاع و حراست می‌نمودند. والیان عراق نیز به همین منوال، حملات فارس‌ها را دفع کرده و به مقابله با تهدیدات آنان می‌پرداختند تا اين‌كه توانستند در دوران خلافت عثمان، آخرین پادشاه آنان را به قتل برسانند.

 

ج: تحکیم استحکامات دفاعی ولایات و مناطق مختلف

عثمان، در دوران خلافت خویش، جهت مقابله با دشمنان، به والیان خود دستور داد تا استحکامات سواحل و بنادر بلاد اسلامی تقویت شود و مسلمانان بسیاری را در آن مناطق اسکان دهند و با واگذاری زمین‌هایی به آنان و ماندگار نمودن ایشان در آن سرزمین‌ها، قدرت تدافعی حکومت اسلامی را افزایش دهند.[37]

 

د: کسب اخبار و اطلاعات مربوط به دشمنان

والیان، در عهد خلفای راشدین، با کسب اخبار و اطلاعات ذی‌قیمت در مورد دشمنان و مواضع آنان و طرح نقشه‌هایی کارآمد توانستند ضربات سهمگینی را بر سپاهیان دشمن وارد سازند و مناطق بسیاری را بدین صورت فتح نمایند.

 

ه‍: تربیت و پرورش اسب

به دلیل اهمیت اسب در نبردهای قدیم، مسلمانان از دوران خود رسول اللهص به تربيت و پرورش آن اهتمام ویژه‌ای نمودند. عمر بن خطاب نیز در همین راستا، سیاستی را تدوین نمود که دولت اسلامی، بتواند اسبان مورد نیاز سپاهیان خود را تأمین کند[38]. عثمان نیز همان سیاست عمر را ادامه داد تا بتواند جهت دفاع از قلمرو دولت اسلامی، اسبان آماده‌ای را تدارک ببیند.

 

و: آموزش جوانان و نوجوانان برای حضور در میادین جهاد

خلفای راشدین، اهتمام خاصّی به آموزش فرزندان مسلمان داشتند تا مهارت‌های لازم را برای حضور در میادین جنگ فرا گیرند.

 

ز: دقّت و حساسیت در دیوان سربازان و نظامیان

عثمان نیز چون عمر، اهتمام ویژه‌ای نسبت به دیوان سربازان و نظامیان داشت. او معتقد بود که سربازان و مرزداران، به خصوص آن‌که رو در روی دشمنان قرار داشتند، بیشتر از دیگران به رسیدگی و توجّه دولت نیاز دارند. در دوران خلفای راشدین، با وجود کارگزاران ذی‌ربط، والیان، خود، مستقیماً مسئول دیوان سربازان و مسايل مربوط به آنان بودند. در قبال دیوان‌های مختلف ولایت تحت نظرشان بمثابه جایگاه و مسئولیت خلیفه بود.[39]

 

ح: بستن پیمان‌نامه‌ها و اجرای آن‌ها

در عهد خلفای راشدین در طول فتوحات اسلامیّه، مکاتبات و عهدنامه‌های متعددی میان دشمنان و سپاهیان اسلام و نیز میان مردمان و سکنه بلاد به تصرف در آمده و مسلمانان صورت می‌گرفت و والیان که أمر او فرماندهان سپاه نیز بودند، مسئول مستقیم بستن این معاهدات و پیمان‌نامه و نیز اجرای مفاد آن‌ها محسوب می‌شدند.[40]

 

 4- تلاش در جهت تأمین ارزاق و نیازمندی‌های مردم

خلفای راشدین از همان دوران خلافت ابوبکر، سیاستی جدید در خصوص پرداخت‌های بیت‌المال در پیش گرفتند. این پرداخت‌ها، در ابتدا، مقید به زمان‌های معینی نمی‌شد اما در عهد عمر و پس از تشکیل دیوان‌های مختلف در تمامی ولایات، این شیوه تغییر کرد و پرداخت‌ها براساس مدّت زمان‌هایی ثابت و مشخص به مردم اعطا می‌شد. عثمان نیز همین روش را در پیش گرفت. لازم به ذکر است که در عهد خلفای راشدین، حکومت نه تنها مسئولیت تأمین غذای مردم و کنترل قیمت‌های بازار را بر عهده داشت بلکه بر توزیع جمعیت و محل اسکان مسلمانان در سرزمین‌های به تصرف در آمده نيز نظارت مستقیم می‌نمود.[41]

 

5- انتصاب کارگزاران و کارمندان

تعیین و انتصاب کارگزاران و کارمندان مشاغل مختلفی که در هر ولایت وجود داشتند از وظایف والیان محسوب می‌شد. در این دوران، هر ولایت از یک شهر مهم که مرکز ولایت بود و از چندین شهر کوچک و بزرگ دیگر تشکیل می‌شد که هر یک از آن‌ها نیاز به مدیریت مسايل خود داشتند. در عهد عثمان نیز به دلیل توسعه چشمگیر قلمرو اسلامی و به تبع آن گسترش دامنه ولایاتی چون بصره، کوفه و شام که پیشتر محدودتر بودند، اهمیت تعیین کارگزاران کارمندان لایق و با کفایت و نیز مدیریت ولایت را دو چندان نمود که والیان می‌بایست به این وظیفه خطیر توجّه خاصی مبذول می‌داشتند.

 

6- رعایت حقوق اهل ذمّه

رعایت و حفظ حقوق اهل ذمه، احترام به معاهدات فی ما بین، ادای وظایفی که در قبال آنان بر عهده دولت بود، دریافت جزیه و خراجی که می‌بایست به بیت‌المال مسلمین بپردازند، عنایت به اوضاع و احوال آنان و دفاع از ایشان در برابر ظلم و ستمی که در حق آنان روا شده است جزو وظایف والیان و از اموری می‌باشند، که شریعت به رعایت آن‌ها دستور داده است.[42]

 

7- مشورت با صاحب نظران و نخبگان ولایت

خلفای راشدین با اقتدا به سنت و شیوه رسول خدا صلی الله عليه وسلم ، همیشه و بنا به مقتضیات زمان، با بزرگان صحابه به مشورت می‌نشستند و با تشکیل جلساتی، نظرات آنان را در مورد مسايل مختلف جویا می‌شدند[43]. به والیان خود دستور می‌دادند که در زمینه‌های گوناگون با صاحب‌نظران و نخبگان ولایات خویش مشورت کنند. همچنین آنان نیز به اطاعت از این دستورات، جلساتی را تشکیل داده و از دیدگاه صاحب‌نظران مطّلع می‌شدند.[44]

 

8- اهتمام به عمران و آبادانی ولایات

خلفای راشدین و نیز والیان آنان، اهتمام خاصی نسبت به عمران و آبادانی و وضعیت کشاورزی و همچنین نیازمندی‌های مردم در این زمینه‌ها از خود نشان می‌دادند. به عنوان مثال، عبدالله بن عامر، والی بصره، در خود بصره و نیز در سایر مناطق تحت نفوذ خود، اقدام به حفر چاه‌های متعدد نموده بود.[45]

 

 9- اهتمام به اوضاع اجتماعی مردم

والیان عهد خلفای راشدین، بنا به دستورات و سفارشات اسلام، به این جنبه از جامعه مسلمانان اهمیت ویژه‌ای می‌دادند. علاوه بر این توجّهات، خلفای راشدین، به نوبه خود، سفارشاتی را به والیان خویش می‌نمودند که کمتر فردی می‌تواند در جایگاه قدرت بنشیند و به آن سفارشات و توصیه‌ها عمل نماید. همچنین خلفا به والیان توصیه می‌نمودند که افراد جامعه را براساس جایگاه و منزلت آن‌ها مورد عنایت خویش قرار دهد و به خصوص به مقام و منزلت افرادی که در اسلام پیشقدم بوده و از شرافت والایی برخوردارند توجهی ویژه نماید. نقل است که والی کوفه، نامه‌ای به عثمان نوشت و در آن از شرایط حاکم بر کوفه گلایه کرد، او در آن نامه بیان نمود بادیه‌نشینان و آنان‌که بعد از سابقین در اسلام و مجاهدین و فاتحان نخستین به آن دیار آمده‌اند، زمام امور را در دست خود گرفته‌اند[46]. عثمان نیز در جواب این نامه، به او چنین نوشت: تو باید سابقین در اسلام و مجاهدین و فاتحین نخستین را که خداوند، این سرزمین‌ها را به خاطر رشادت‌ها و مجاهدت‌های آنان، نصیب ما نموده است بر دیگر مردمانی که پس از ایشان بدانجا آمده‌اند ارجحیت بدهی. آنان بر خلاف مردمان پس از خود، از اطاعت حق غافل نشدند و به دستورات شریعت عمل نمودند تا توانستند اسلام را سر بلند سازند. بنابراین به مقام و منزلت رفیع آنان در اسلام، احترام بگذار و مردم را براساس خدمات و لیاقتشان، مورد عنایت و بخشش دولت قرار بده که این شناخت درست و عمیق از مردم، باعث اجرای عدالت خواهد شد.[47]

 

10- ساخت کار والیان

روایت می‌کنند که خانه ولید در کوفه، در نداشت و او شبانه روز از مردمی که برای رفع نیاز و حل مشکلاتشان نزد او می‌آمدند استقبال می‌نمودند و این خود، دلیلی است بر آزادی‌ای که مردم آن زمان در رابطه با والیان خود از آن برخوردار بودند. همچنین والیان عهد خلفای راشدین، در جنب منزل خویش و جدا از محل سکونت خانواده خود، مکانی را تدارک دیده بودند که در تمامی ساعات شبانه‌روز، به روی مردم باز بود و آنان می‌توانستند در صورت بروز مشکلات به آن‌جا مراجعه نمایند و مسايل خود را با والیان در میان گذارند.[48]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع:کتاب عثمان ابن عفان رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

------------------------------------

[1]- سیر أعلام النبلاء (2/391).

[2]- تاریخ طبری (5/244).

[3]- الولایة علی البلدان (1/215).

[4]- تاریخ المدینه (3/997).

[5]- تاریخ المدینه (3/995-996).

[6]- تاریخ یعقوبی (2/166).

[7]- الولایة علی البلدان (1/216) و الخراج و صناعة الکتابة، 306.

[8]- الولایة علی البلدان (1/216).

[9]- الولایة علی البلدان (1/216).

[10]- الولایة علی البلدان (2/122).

[11]- الولایة علی البلدان (1/217).

[12]- الولایة علی البلدان (1/217).

[13]- الولایة علی البلدان (1/217).

[14]- الولایة علی البلدان (2/122).

[15]- الولایة علی البلدان (2/123).

[16]- الولایة علی البلدان (2/122).

[17]- تاریخ طبری (5/349).

[18]- تفسیر قرطبی (5/259).

[19]- صحیح بخاریف کتاب الأحکام (حدیث 7145).

[20]- الولایة علی البلدان (2/56).

[21]- الولایة علی البلدان (2/57).

[22]- الولایة علی البلدان (2/58).

[23]- تاریخ طبری (5/252).

[24]- الولایة علی البلدان (2/64).

[25]- الولایة علی البلدان (2/66).

[26]- الولایة علی البلدان (2/67).

[27]- تاریخ المدینة (3/996-999).

[28]- عبدالله بن سبأ و أثره فی أحداث الفتنة، 214.

[29]- الولایة علی البلدان (2/69).

[30]- الولایة علی البلدان (2/69).

[31]- الولایة علی البلدان (1/192).

[32]- الأحکام السلطانیة، 33.

[33]- السیاسة الشرعیة، ابن تیمیة، 66.

[34]- الولایة علی البلدان (2/71).

[35]- فتوح البلدان، بلاذري، ص183.

[36]- الولایة علی البلدان (2/72).

[37]- الولایة علی البلدان (2/72).

[38]- الولایة علی البلدان (2/74).

[39]- الولایة علی البلدان (2/75).

[40]- الولایة علی البلدان (2/77).

[41]- الولایة علی البلدان (2/79).

[42]- الولایة علی البلدان (2/80).

[43]- الولایة علی البلدان (2/80).

[44]- الولایة علی البلدان (2/80).

[45]- الولایة علی البلدان (2/80).

[46]- الولایة علی البلدان (2/80).

[47]- تاریخ طبری (5/280).

[48]- الولایة علی البلدان (2/82).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان