سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7760529
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 307   تعداد بازدید: 2772 تاریخ اضافه: 2010-03-25

كشته ‌شدن عثمان رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعد از مطرح شدن اين اعتراضات بر عثمان در سال سي و پنج هجري مردماني از كوفه و مصر و بصره به بهانة حج به سوي مدينه حركت كردند و آنها در حقيقت قصد شورش عليه عثمان  رضی الله عنه  را داشتند، در مورد تعداد آنها اختلاف شده است گفته‌اند كه دو هزار از اهل مصر و دو هزار از اهل كوفه و دو هزار از بصره بودند، و گفته‌اند كه همه دو هزار نفر بوده‌اند، چيزهايي ديگري نيز گفته شده است ولي آمار دقيقي نيست، اما آنها از دو هزار نفر كمتر نبوده و از شش هزار نفر بيشتر نبوده‌اند.

آنها وارد مدينة پيامبر صلی الله علیه وسلم  شدند، و اين افراد از جنگجويان قبيله‌هايشان بودند و آمده بودند تا عثمان را با تهديد يا با زور عزل كنند، بنابراين در اواخر ذي القعده خانة عثمان  رضی الله عنه  را محاصره كردند و به او دستور دادند تا از خلافت استعفا كند، محاصره تا هيجدهم ذي حجه ادامه يافت، و در اين روز عثمان  رضی الله عنه  كشته شد. و گفته‌اند كه محاصره چهل روز ادامه يافت و چيزهاي ديگري نيز گفته شده است، اما محاصره از چهل و يك روز بيشتر نبوده است.

وقتي عثمان  رضی الله عنه  در خانه‌اش محاصره شد و از خواندن نماز در مسجد باز داشته شد و بلكه حتي از رسيدن آب به او جلوگيري شد در اين وقت بعضي از اصحاب پيامبر ص پيش او رفتند و همه مي‌خواستند از او دفاع كنند، معروف‌ترين كساني كه در خانه عثمان پيش او نشستند الحسن بن علي و الحسين بن علي و عبدالله بن الزبير و ابو هريره و محمد بن طلحه بن عبيدالله (السجاد) و عبدالله بن عمر بودند، اينها در مقابل شورشياني كه مي‌خواستند عثمان  رضی الله عنه  را بكشند شمشير كشيدند.( البدایة والنهایة 7/184.)

 

اما عثمان به صحابه دستور داد تا جنگ نكنند، بلكه در روايت‌ها آمده كه كساني كه براي دفاع از عثمان آمدند فرزندان اصحاب بودند كه تعدادشان بيش از هفتصد نفر بود، اما باز هم تعداد اين هفتصد نفر به تعداد شورشياني كه حداقل دو هزار نفر بودند نمي‌رسيد.

عبدالله بن عامر بن ربيعه مي‌گويد: من با عثمان در خانه بودم، عثمان گفت: هر كسي كه حرف را مي‌شنود و اطاعت مي‌كند از او قاطعانه مي‌خواهم كه دست نگاه دارد.( مصنف ابن ابی شیبة با سند صحیح 15/24 حديث 19508.)

 و ابن سيرين مي‌گويد: زيد بن ثابت پيش عثمان  رضی الله عنه  رفت و گفت: انصار دم در هستند و مي‌گويند اگر مي‌خواهي ما بار دوم انصار خدا باشيم در كنار تو خواهيم بود چنان كه در كنار پيامبر صلی الله علیه وسلم  بوديم.

عثمان گفت: جنگ نه.( منبع سابق با سند صحيح 15/205 حديث 19509.) و ابن عمر پيش عثمان آمد، عثمان گفت: اي ابن عمر نگاه كن اينها چه مي‌گويند، مي‌گويند از خلافت دست بكش و خودت را به كشتن مده.

ابن عمر گفت: آيا اگر از خلافت دست بكشي هميشه در دنيا خواهي ماند؟ عثمان گفت نه. ابن عمر گفت: اگر از خلافت دست نكشي آيا جز اينكه تو را بكشند اضافه بر آن چه خواهند كرد؟ عثمان گفت: هيچي. گفت: آيا بهشت و دوزخ در اختيار اينهاست؟ عثمان گفت: نه.

عبدالله بن عمر گفت: پس به نظر من نبايد لباسي را كه خداوند به تو پوشانده بيرون بكشي و اين سنّتي بشود، كه هر گاه قومي از خليفه يا امام خود ناراضي شوند او را عزل كنند.( أحمد در کتاب فضائل الصحابة به سند صحیح 1/473 حديث 767.)

 

و عثمان به همه غلامهايش گفت: هر كس سلاح خود را به زمين بگذارد براي رضاي خدا آزاد است. پس عثمان خودش مردم را از جنگيدن منع كرد.

عثمان را چه كس به قتل رساند؟

بعد از آن كه عثمان محاصره شد، از ديوار خانه بالا رفتند و وارد خانه‌اش شده و او را در حالي كه قرآن پيش روي او بود كشتند. به حسن بصري گفته شد (حسن بصري در آن دوران زندگي كرده بود چون كه او از بزرگان تابعين بود) آيا در ميان كساني كه عثمان را كشتند كسي از مهاجران و انصار بود؟ گفت: افراد بي‌تربيت و فاسدي از اهل مصر بودند.( تاريخ خليفة ص 176 با اسناد صحيح.)

 ولي سران قاتلان عثمان معروف و شناخته شده هستند و آنها كنانه بن بشر، رومان اليماني، و فردي به نام جبله و سودان بن حمران و مردي كه از بني سدوس كه به الموت الاسود (مرگ سياه) ملقب بود و مالك بن اشتر النخعي بودند.

اينها سران فتنه و شورشي بود كه عليه عثمان  رضی الله عنه  انجام گرفت. عمره بنت ارطأه مي‌گويد: در سالي كه عثمان كشته شد همراه با عايشه به مكه رفتم، از مدينه گذشتيم و قرآني را ديديم كه در دامان عثمان بود و عثمان كشته شد و اولين قطره خون او روي اين آيه ريخته شده بود:

 « فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (البقره: 137).

«اگر آنها نيز به مانند آنچه شما ايمان آورده‏ايد ايمان بياورند، هدايت يافته‏اند; و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شده‏اند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مى‏كند; و او شنونده و داناست».

 

عمره مي‌گويد: پس هيچ كسي از آنها درست و به خوبي نمرد.( فضائل الصحابة 1/501 حديث 817 و اسناد آن صحیح است و همچنین نگا: 765/766.)

 و محمد بن سيرين مي‌گويد: كعبه را طواف مي‌كردم ناگهان مردي را ديدم كه مي‌گفت: بار خدايا مرا ببخش و گمان نمي‌كنم كه مرا ببخشي. ابن سيرين مي‌گويد از او تعجب كردم و گفتم: اي بندة خدا از هيچ كسي نشنيده‌ام كه سخني مانند سخن تو بگويد. مرد گفت: من با خدا عهد بسته بودم اگر به عثمان دسترسي پيدا كنم او را يك سيلي بزنم، و وقتي او كشته شد و در خانه روي تابوت گذاشته شد، مردم مي‌آمدند و بر او نماز مي‌خواندند و او در خانه‌اش بود، من به بهانة اينكه مي‌خواهم بر او نماز بخوانم وارد شدم، و وقتي ديدم كه كسي در خانه نيست پارچه را از چهره‌اش دور كردم و او را كه مرده بود يك سيلي زدم آنگاه دستم خشك شد. ابن سيرين مي‌گويد: دست او را ديدم كه چون چوبي خشك شده بود.( البدایة والنهایة 7/200 و راویان آن ثقه هستند به جز عیسی بن المنهال که ابن حبان او را ثقه قرار داده و ابن ابی حاتم او را در الجرح والتعدیل 6/288 در مورد او سکوت کرده است و بخاری نیز در التاریخ الکبیر 6/399 او را نام برده و در مورد او سکوت کرده است.)

 

چگونه عثمان  رضی الله عنه  كشته شد و هيچ كس از اصحاب از او دفاع نكرد؟

علت اول اين بود كه عثمان خودش قاطعانه از آنها خواسته بود كه براي دفاع از او با كسي نجنگند بنابراين به آنها دستور داد تا شمشيرهايشان را غلاف كنند و آنان را از جنگيدن بازداشت، و تسليم تقدير و فيصله الهي شد.

و اين نشانگر دو چيز است:

اول شجاعت عثمان، و دوّم مهرباني او با امت محمد صلی الله علیه وسلم ، چون عثمان مي‌فهميد كه شورشيان باديه‌نشين‌هايي خشن و فاسد هستند، بنابراين چنين به نظرش رسيد كه اگر اصحاب با اينها بجنگند فسادي پيش مي‌آيد كه از فساد كشته شدن يك نفر بزرگتر است، و شايد سبب شود تا تعداد زيادي از اصحاب كشته شوند، و ممكن است شورشيان به ناموس مردم تجاوز كنند و اموال آنها را غارت كنند، بنابراين مصلحت را در آن ديد كه خودش كشته شود و كسي از اصحاب پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم  كشته نشود و حرمت مدينه پيامبر خدا ص هتك نگردد.

علت دوم: تعدا اصحاب خيلي كمتر از تعداد شورشيان بود، زيرا اصحاب پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم  در چهار جا بودند:

جاي اول: مكه چون كه موسم حج بود و افراد زيادي براي اداي مناسك حج رفته بودند و حضور نداشتند، و عثمان عبدالله بن عباس را در حج امير قرار داده بود.

جاي دوم: بيرون از مكه، بعضي از اصحاب در شهرها اقامت گزيده بودند و در كوفه و بصره و مصر و شام و ديگر شهرها زندگي مي‌كردند.

جاي سوم: جهاد، و بعضي از اصحاب پيامبر ص در جهاد به سر مي‌بردند.

جاي چهارم: و كساني از اصحاب كه در مدينه بودند تعدادشان با تعداد شورشيان برابر نبود.

علت سوّم: اصحاب فرزندانشان را فرستادند تا از عثمان دفاع كنند و فكر نمي‌كردند كه قضيه به كشتن خليفه مي‌انجامد بلكه آنها فكر مي‌كردند فقط محاصره مي‌كنند و اظهار مخالفت مي‌كنند و سپس بعد از آن بر مي‌گردند، اما اينكه آنها جرأت مي‌كنند و عثمان را به قتل مي‌رساند، بعضي از اصحاب فكر مي‌كردند كه كار به اينجا نمي‌رسد. و راجح‌ترين قول، قول اول است يعني دليل دفاع نكردن اصحاب از عثمان اين بود كه عثمان  رضی الله عنه  آنها را از جنگيدن و شمشير كشيدن منع كرد.

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان