سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7760479
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 330   تعداد بازدید: 2761 تاریخ اضافه: 2010-03-26

کسانی که‌ از علی رضی الله عنه حدیث نقل کرده‌اند

بسم الله الرحمن الرحیم

 

راوياني كه‌از علي بن ابي طالب رضی الله عنه  حديث روايت كرده‌اند، معتقدند كه ‌امير مؤمنان علي در دوران خلافتش آگاه‌ترين فرد صحابه به سنّت بوده‌است. روايت است که در زمان خلافت علي رضی الله عنه ، نام علي در مجلس ام المومنين عايشه (رضی الله عنها) ذکر شد، گفت: او در میان اصحابی که در قید حیات هستند، آگاه‌ترين فرد به سنّت است[1]. در حالی که (586) حديث از رسولالله صلی الله علیه وسلم  روايت كرده كه نسبت به روايات ديگر صحابه كمتر است، اين نيز اسباب و عللي دارد:

1- چون مشغول قضاوت و امارت و جنگ و جهاد بود فرصت کافی براي فتوا و جلسات درس نداشتند، لذا نتوانست همچون کسانی چون عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عباس، جلسات درس و موعظه برگزار کند و موجب انتشار علم و معلومات شرعی شود.

2 - ظهور اهل بدعت و هواپرستانی كه در محبّت علي غلو و افراط و زياده روي كردند. اين امر موجب شد كه دروغهاي زيادي به نام او پخش شود، به همين دليل علماء تلاششان را در شناخت صحّت راههای سند روایاتی که به علی منتهی می‌شد به كار گرفتند.

3- كثرت فتنه و آشوبها در دوران علي موجب شد كه برخي از مردم بجاي اعتماد به علي رضی الله عنه  به فتنه‌ها و رد و نقد آنها مشغول شوند، در نتيجه باعث شد امر مؤمنان علي رضی الله عنه  به هر كسی اعتماد نكند و علمش را در اختيار هر كس قرار ندهد، به همين مناسبت از ايشان روايت است كه به سينه‌اش اشاره می‌کرد و مي‌فرمود: در اين جا علمی‌هست كه ‌اگر آن را سرازير كنم و بریزم، کسانی هستند که‌ آن آن را حمل کنند.[2]

از شيوه و منهج امير مؤمنان علي رضی الله عنه  در نقل و قبول حديث نکات ذیل را مورد نظر داشته‌ایم:

1- از اينكه دروغي به نام پيامبر گفته شود سخت برحذر بود، چون خود ايشان‌يكي از راويان این حديث است که می‌فرماید: «من كذّب علي معتمداً فليتبوأ معقده من النار».[3]: (هركس از زبان من عمداً دروغ بگويد جايگاهش را در جهنّم آماده می‌كند).

2- همواره در پي اين بوده كه نسبت به راویان اطمينان پيدا كند، لذا روايت کننده حدیث پیامبرص را بر صحّت آن قسم می‌داد. از علي رضی الله عنه  روايت است: «هرگاه خودم از رسولالله صلی الله علیه وسلم  حديثي مي‌شنيدم هر چه خواست خداوند بود از آن بهرمند می‌شدم و هرگاه كسي ديگر از رسولالله صلی الله علیه وسلم  به من حديث نقل مي‌كرد، از او مي‌خواستم سوگند بخورد كه‌از رسولالله صلی الله علیه وسلم  شنيده ‌است، وقتي قسم مي‌خورد او را تصديق و روايتش را قبول مي‌كردم.[4]

3- روايات منكر و شاذ را نقل نمي‌كرد، از علي رضی الله عنه  روايت است که گفت: احاديثي برای مردم روايت كنيد كه برايشان مأنوس و قابل درك باشد و آنچه نمي‌شناسند و برايشان قابل درك نيست، رها كنيد، آيا می‌خواهيد خدا و رسولش تكذيب شوند[5]، علي رضی الله عنه  از ابوبكر، عمر، مقداد بن اسود و همسرش فاطمه حديث روايت كرده و بسياري از صحابه و تابعين و اهل بيتش از او حديث روايت كرده‌اند.

 

مشهورترين صحابههایی که‌از علي رضی الله عنه  حدیث روایت کرده‌اند

1- ابوأمامه ‌اياس بن ثعلبه انصاري از بنی حارثه - اين شخص پسر خواهر أبی برده بوده- فقط سه حديث از پیامبر صلی الله علیه وسلم  روايت كرده‌است و اين صحابه همان كسي است كه رسولالله صلی الله علیه وسلم  در جنگ بدر به او دستور داد به خاطر مراقبت از مادرش به جنگ نيايد.[6]

2- ابو رافع قبطي مولاي رسولالله صلی الله علیه وسلم  كه نامش ابراهيم است که سنان و:‌يسار نيز گفته شده است. ابن عبدالبرّ گويد: مشهورترين نامی‌كه برايش ذكر كرده‌اند أسلم است. در سال (40 هجري) در دوران خلافت علي بن ابي طالب وفات كرده‌است.[7]

3- ابو سعيد خدري، سعد بن مالك بن سنان بن ثعلبه انصاري در پانزده سالگي همراه رسولالله صلی الله علیه وسلم  در جهاد عليه كفّار شركت كرده‌است و در سال (74 هجري) وفات كرده‌است.[8]

4- جابر بن عبدالله بن عمر بن حرام بن كعب بن غنم بن كعب انصاري سلمي. او در جنگ صفيّن همراه علي بود در سال (76هجری) وفات یافت و از حافظان سنّت بوده‌است.

5- جابر بن سمره بن جناده بن جندب عامري سوائي، همپيمان بني زهره بوده‌است، مادرش خالده دختر ابي وقاص و كنيه‌اش ابو عبدالله‌است، گفته: بيش از هزار دفعه پشت سر رسولالله صلی الله علیه وسلم  نماز خواندم، در اواخر حیات به كوفه رفت و در سال(74هجری) همانجا وفات یافت.[9]

6- زيد بن ارقم بن زيد بن قيس بن نعمان، گفته شده: كنيه‌اش ابوعمر و ابوعامر بود، سال(66 هجری) و گفته شده در سال(68 هجری) در كوفه وفات یافته‌است.

7- عبدالله بن جعفر بن ابي طالب، برادر زاده‌ی علي رضی الله عنه  در سرزمين حبشه متولّد شده‌است.

اولين نوزاد در اسلام است، در سال (80 هجری) در سن نود سالگي وفات یافت[10].

8- عبدالله بن عمر بن خطاب قرشي عدوي، با پدرش قبل از رسيدن به سن بلوغ مسلمان شد و در سال (63هجری) در سن هشتاد و چهار سالگي در مكّه وفات یافت [11].

9- عمرو بن حريث بن عثمان القرشي مخزومی‌كنيه‌اش ابو سعيد است، رسولالله را ديده و از ايشان حديث شنيده‌ است و پيامبر دست مباركش را بر سرش كشيد و برايش دعاي خير فرمود، به كوفه نقل مكان كرد و داراي مقام و منزلتي والا بود و در سال(85 هجری) وفات یافته‌است.

راويان اهل بيت از علي رضی الله عنه

1- پسرش حسن بن علي نوه رسولالله صلی الله علیه وسلم .

2- پسرش حسين بن علي رضی الله عنهم  نوه‌ی رسولالله صلی الله علیه وسلم  كه در سال(61 هجری) در روز عاشورا و در سن پنجاه و شش سالگي به شهادت رسيد.[12]

3- پسرش محمد بن علي بن ابي طالب، ابوالقاسم مدني، كه به دليل منتسب بودن به مادرش خوله دختر جعفر بن قيس از بني حنيفه معروف به «ابن حنيفه» است، عجلي گويد: تابعي و موثوق و مردي صالح و شایسته بود، كنيه‌اش ابوالقاسم است، در دوران خلافت عمر متولد شد و در سال 73 ه‍ و گفته شده 81-82 و 93 وفات کرده ‌است.[13]

4- محمد بن عمر بن علي بن ابي طالب نوه‌ی علي رضی الله عنه . ابن حبان او را در مبان ثقات ذكر كرده‌است.[14]

5- علي بن حسين بن علي بن ابي طالب رضی الله عنهم  ، ملقب به زين العابدين و از بزرگان تابعين است. مادرش سلافه دختر‌يزگرد، آخرين پادشاه ‌ايران است، از پدر بزرگش علي بن ابي طالب روايات را به صورت مرسل روايت مي‌كرد. عجلي گويد: علی بن حسین مدني، تابعي و ثقه‌ است. در سال (94 هجری) در سن هشتاد و پنج سالگي وفات كرده‌است.[15]

6- پسر جعده بن هبيره بن ابي وهب بن عمرو بن عائد بن عمران بن محروم كه خواهر زاده‌ی علي است، مادرش ام‌هاني دختر ابي طالب است. در زمان رسولالله صلی الله علیه وسلم  متولّد شد و با رسولالله صلی الله علیه وسلم  مصاحبت داشته و (از صحابه شمار می‌آید)، استاندار خراسان شد و در كوفه سكونت داشت، عجلي می‌گوید: جعده مدني و تابعي و ثقه‌ است، از علي روايت کرده‌است.[16]

7- سريته‌ام موسي، نام وي را فاخته و حبيبه گفته‌اند. دارقطني گويد: حديثش مستقيم است، عجلي گويد: اهل كوفه تابعي و ثیقه ‌است.[17]

مشهورترين راويان تابعي از علي رضی الله عنه

1- ابوالأسود الدؤلي بصري و قاضي بود. نامش ظالم بن عمرو سفيان است، گفته‌اند كه: نامش عمرو بن عثمان بود و گفته‌اند: عثمان بن عمرو بوده‌است، در زمان رسول خدا صلی الله علیه وسلم  مسلمان شد و در جنگ جمل همراه علي بود، ابن معين، عجلي و ديگران او را موثق و قابل اعتماد دانسته‌اند، در زمان استانداري عبدالله بن زياد در سال (69 هجری) وفات كرده‌است.[18]

2- ابو برده پسر ابو موسي أشعري، فقيه ‌است و نامش حارث بود، گفته شده عامر است. ابن سعد و عجلي و ابن حبان او را موثق و قابل اعتماد دانسته‌اند، عجلي گويد: پس از شريح قاضي كوفه بوده ‌است. از پدرش علي، حذيفه، عبدالله بن سلام، عايشه و كسان ديگران روايت كرده‌است، گفته‌اند: در سال (104هجری) و‌يا (107 هجری) وفات یافته‌است.[19]

3- ابوعبدالرحمن سلمی‌عبدالله بن حبيب بن ربيعه كوفي قاري، پدرش با رسولالله صلی الله علیه وسلم  مصاحبت داشته‌است. عجلي و سنائي و ابوداود او را تصديق كرده‌اند. از عمر و عثمان و علي و سعد و خالد بن وليد و ابن مسعود و حذيفه و كسان ديگر روايت كرده‌است، گفته‌اند در سال (72 یا 85 هجری) در سن (85) سالگي وفات یافته‌است و به همراه علي در جنگ صفين شركت كرده‌است.[20]

4- زر بن جيش بن حبانه بن أوس أسدي ابو مريم، كنيه‌اش را ابو مطرف كوفي گفته‌اند، ابن معين او را توثیق و تصديق كرده‌است، در سال(81 هجری) و گفته‌اند(82 هجری) در سن صد وبیست سالگي وفات یافته‌است.

5- زید بن وهب جُهني، از قبيله قضاعه، كنيه‌اش ابوسليمان و از بزرگان تابعين و از راويانی است كه بر موثق بودنش اتفاق نظر داشته‌اند و به ‌اتفاق آراء او را حجّت داشته‌اند، ابن معين و ديگران او را تصديق كرده‌اند، در دوران استانداري حجاج در سال (90 هجری)‌يا بعد از آن وفات یافته‌است.[21]

6- سويد بن غفله بن عوسجه بن عامر، كنيه‌اش ابو اميّه‌است، آهنگ آمدن به خدمت رسولالله صلی الله علیه وسلم  را كرد، امّا پيامبرصپيش از رسيدنش به مدينه وفات یافت و مشرّف به دیدار نشد، با ابوبكر و عمر و عثمان و علي مصاحبت داشته ‌است و در سال (81‌يا 82 هجری) در سن (128) سالگي وفات یافت.[22]

7- شريح بن‌هاني بن‌يزيد بن نهيك حارثي مزحجي بن مقدام كوفي. در زمان رسولالله صلی الله علیه وسلم  زندگی می‌کرد امّا ايشان را نديده ‌است. از‌ياران بزرگ علي است و با ابوبكره در سجستان در سال (78 هجری) كشته شده‌است.[23]

8- عامر بن شرحبيل بن عبد، در باره‌ی او گفته‌اند: عامر بن عبدالله بن شراحبيل شعبي و حميري، ابو عمر و كوفي از شعب همدان است، از او روايت است كه می‌گفت: (500) نفر از صحابه را دريافته‌ است. حسن بصري می‌گويد: سوگند به خدا دارای علم و دانش فراوان و بردباري وسیع بود. از گذشته‌هاي دور مسلمان شده و در اسلام مقام بلندي داشت. از مكحول روايت است كه گفت: كسي را از او فقيه‌تر نديدم.

9- عبد خیر بن یزید، گفته‌اند: ابن بجید بن جوی بن عبد عمرو بن عبد یعرب بن صائد همدانی، ابو عمّاره‌ی کوفی، دوران جاهليّت را دريافته ‌است، عجلي گويد: كوفي، تابعي، ثقه و ساكن در كوفه بوده‌است. ابن حبان او را در ثقات تابعين ذكر كرده و می‌گويد: 120 سال عمر كرده‌است و در جنگ صفّين كشته شد.[24]

10- عبدالرحمن بن ابي ليلي، نامش یسار می‌باشد. گفته می‌شود: بلال و گفته شده ‌او داود بن بلال بن بليل ابن اصحبه بن جلاح بن هريش انصاري اوسي است. شش سال از خلافت عمر بن خطاب رضی الله عنه  باقي مانده بود، متولّد شد، از او روايت است كه گفت: صد و بیست نفر صحابه ‌از انصار را دريافتم، ابن معين و عجلي او را تصديق كرده‌اند، گويند: در سال(71 هجری) و گفته شده در سال (82 هجری) در جماجم زخمی‌و كشته شد.[25]

11- عبيده سلماني كه همان عبیده بن عمرو است، گفته می‌شود: ابن قيس بن عمرو سلماني مرادي، ابوعمر كوفي است. یک سال قبل از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم  مسلمان شد، امّا توفيق ملاقات با پیامبر صلی الله علیه وسلم  نصيب او نگرديد، شعبي گويد: شريح از همه به قضاوت آگاهتر بود و عبيده با او برابري می‌كرد، عجلي گويد: كوفي، تابعي و ثقه ‌است.[26]

12- عبدالله بن سلمه مرادي كوفي، كنيه‌اش ابوالعاليه ‌است، عجلي گويد: كوفي، تابعي و ثقه ‌است. امام بخاري مي‌گويد: حديثش صلاحيّت متابعه را ندارد، از عمرو بن مره روايت است كه درباره‌ی او می‌گفت: «يعرف و نكر»: (رواياتش مخلوط از صحيح و ضعيف است)، پير و از كار افتاده شده بود و‌يعقوب ابن شيبه گويد: ثقه‌ است.[27]

13- عبدالله بن شقيق عقيلي، كنيه‌اش ابوعبدالرحمن است و گفته شده ابو محمد بصري است، وي تابعي و اهل بصره بوده و ابن سعد او را در طبقه ‌اوّل ذكر كرده‌است. ابن معين مي‌گويد: او ثقه و از بهترين مسلمانان است، كسي نمي‌تواند در روايت حديثش طعنه وارد كند. روايت شده مستجاب الدعا بوده‌ است، بعد از قرن اوّل وفات یافته ‌است و برخی گفته‌اند: در سال(108 هجری.[28]

14- علقمه بن قيس نخعي، وي علقه بن قيس بن عبدالله بن مالك بن علقمه نخعي و كوفي است، در زمان رسول‏اللهص متولّد شده‌ است. امام احمد می‌گويد: علقمه موثق و اهل خير و نیکی است. همچنین ابن معين او را ثقه دانسته ‌است. درباره‌ی او روايت كرده‌اند كه قرآن را در‌يك شب تلاوت كرد. در سال(62 هجری) و گفته شده (67 هجری) وفات یافته‌است. ابن سعد می‌گويد: ثقه و دارای حفظ و روایت حدیث فراوان بوده ‌است.

15- عمير بن سعيد نخعي صهباني، ابو‌يحيي كوفي. ابن معين گويد: موثوق و معتمد است. ابن حبّان او را تصديق كرده است، وی ‌يك حديث از علي درباره شرابخوار روايت كرده ‌است. ابن سعد گويد: در سال(115 هجری) وفات یافته و گفته شده سال وفات او(107 هجری) است[29].

16-‌هانئ بن‌هانئ همداني كوفي. نسّائی گويد: «ليس به باسٌ»: (ايرادي ندارد)، ابن حبان او را در ميان راويان ثقه و مورد اعتبار ذكر كرده‌است. گفته‌اند: به تشيع گرايش داشته ‌است. ابن مدینی می‌گويد: وی مجهول و ناشناخته ‌است. ابن سعد میگويد: وی منكر الحديث است و روايت است كه شافعي درباره‌ او گفته: اهل حديث است، امّا به دلیل مجهول بودن او، حديثش را معتبر نمي‌دانند. ابن سعد او را در طبقه ‌اوّل ذكر كرده ‌است كه در كوفه زيسته‌است. ذهبي گويد: ايرادي ندارد[30].

17-‌يزيد بن شريك بن طارق تیمی‌كوفي.‌يحيي بن معين گويد: ثقه‌است و ابن حبّان او را در ثقات (راویان معتمد) ذكر كرده‌است، ابن سعد گويد: ثقه و سرشناس قوم خود بود، گفته‌اند دوران جاهليّت را دريافت، از عمر و علي و ابوذر و ابن مسعود و حذيفه حديث روايت كرده ‌است.2

اين بود نگاهي گذرا و اشاره‌ای سریع به معرفي راوياني كه‌از علي روايت كرده‌اند، براي تحقيق و پژوهش بيشتر مي‌توان به رساله‌ی پایان نامه‌ی دكتر احمد محمّد طه به نام «فقه‌الامام علي بن ابي طالب» كه به دانشگاه بغداد ارائه داده و تا بحال منتشر نشده است، مراجعه كرد.

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

----------------------------------------------------------------------

[1] الطبقات 2/338

[2]- فقه‌الامام علي 1/3 به نقل از اعلام الموقعين

[3]- صحيح سنن ابن ماجه 1/13 – آلباني گويد: صحيح است.

[4] سنن ابن ماجه ش1395 اسناد آن صحيح است.

[5]- بخاري كتاب العلم 1/46.

[6]- الاستيعاب 1/1601.

[7]- سير اعلام النبلاء 2/16.

[8]- الاستيعاب 4/1671.

[9]- الاستيعاب 1/219.

[10]- الاصابه 4/276.

[11]- وفيات الاعيان 2/236.

[12]- تهذيب التهديب 3/1673.

[13]- تهذيب التهديب 2/357.

[14]- همان منبع 2/82.

[15]- تهذيب التهديب 12/481 – لسان الميزان 7/533.

[16]- تهذيب التهديب 12/10/11-

[17]- تهذيب التهديب 12/19.

[18]- تهذيب التهديب 5/184.

[19]- طبقات سعد 6/103.

[20]- طبقات ابن سعد 6/103.

[21]- طبقات ابن سعد 6/97.

[22]- تهذيب التهديب.

[23]- همان منبع.

[24]- تهذيب التهديب 6/124.

[25]- ميزان الاعتدال20/584.

[26]- طبقات ابن سعد 6/90 تهذيب التهديب 7/85.

[27]- ميزان الاعتدال 2/409 تهذيب التهديب 5/542.

[28]- تهذيب التهديب 5/253.

[29]- تهذيب التهديب 8/146، سير اعلام النبلاء 4/443.

[30]- الكاشف ذهبي 3/318.

2- الكاشف، ذهبي 3/280.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان