سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 ارديبهشت 1404 04/11/1446 2025 May 02

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7631257
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 408   تعداد بازدید: 2943 تاریخ اضافه: 2010-03-27

چالش بزرگ فراروی علی رضی الله عنه پس از رسیدن به خلافت

بسم الله الرحمن الرحیم

 

باند برانداز سبأیه – در راستای ادامه توطئه‌گری و فریبکاری خود – پیوستن خود به لشکریان زیر فرمان حضرت علی را اعلام کردند! و خود را مطیع و فرمانبردار او جلوه دادند و برای رویارویی با مخالفان او اعلام آمادگی کردند!

آنان با این اقدام در پی تحقق اهداف و کسب مصالح خود بودند، و می‌خواستند بدین صورت مسلمانان را فریب بدهند، و نظر آنان را از خود دور دارند، تا زمینه بازخواست و مجازات خود را به خاطر کشتن حضرت عثمان از بین ببرند!

این اقدام سبأیان بزرگ‌ترین مشکل و چالش پیش روی حضرت علی گردید، که در نهایت به مخالفت معاویه و سپس طلحه و زبیر و پس از آن وقوع جنگ‌های بعدی انجامید!

در فاصلة زمانی میان شهادت حضرت عثمان و بیعت خلافت با علی رضی الله عنه  نعمان بشیر انصاری رضی الله عنه  همراه با پیراهن آغشته به خون و انگشتان بریده «نائله» همسرش که به هنگام دفاع از او توسط شمشیر سبأیان قطع شده بود، از مدینه خارج و نزد معاویه بن ابی‌سفیان در شام رفت.

معاویه پیراهن خون‌آلود حضرت عثمان و انگشتان قطع شده نائله را در مسجد دمشق در معرض تماشای عموم مردم نهاد و دسته دسته مردم برای دیدن آنها می‌آمدند و به خاطر کشته شدن خلیفه خویش گریه و زاری سر می‌دادند! و همة آنها برای گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته شده حضرت عثمان توسط سبأیان پیرو عبدالله‌بن سبای یهودی عهد و پیمان می‌بستند!

برخی از اصحابی که مردم را برای گرفتن انتقام از خوارج جنایتکار سبأی تشویق می‌کردند، عبارت بودند از عباده‌بن صامت، ابودرداء و ابوامامه باهلی رضی الله عنهما . » (البدایة و النهایة : ج 7 ص 228)

 

درخواست مجازات شورشیان

پس از پایان بیعت با حضرت علی رضی الله عنه  طلحه و زبیر و تعدادی دیگر از اصحاب به ملاقات او رفته و گفتند : همچنان که می‌دانی ما بر اساس اقامه حدود الهی با تو بیعت کرده‌ایم، و این خوارج شورشی بودند که حضرت عثمان را به شهادت رسانیدند، اینک از تو می‌خواهیم حدود الهی را در مورد آنان اجرا نمایی!

حضرت علی رضی الله عنه  در پاسخ به ایشان فرمود : برادران! آنچه را که می‌گویید من نیز از آن آگاهی دارم، با این شورشیان قاتل که مدینه را در اشغال خود گرفته و بر ما تسلط دارند و ما بر آنها تسلطی نداریم و از رویارویی با آنان در این شرایط ناتوانیم چکاری را می‌توانم انجام بدهم!؟ در این شرایط چگونه می‌توان آنها را دستگیر و محاکمه و مجازات نمود؟! ما برای مقابله با آنان نیروی کافی را در اختیار نداریم، از طرف دیگر بسیاری از بردگان شما و اعراب ساده‌دل به ایشان پیوسته و آنان در شهر و دیار شما قرار دارند و هر مشکلی را که بخواهند می‌توانند برای شما بیافرینند و از هیچ اقدامی هم کوتاهی نمی‌کنند!

آیا زمینه‌ای برای آنچه که می‌خواهید عملی کنید، می‌یابید؟ احساس می‌کنید که ما در شرایط حاضر از قدرت کافی برای محاکمه و مجازات آنان برخورداریم؟

حضرت علی رضی الله عنه  در ادامه به طلحه و زبیر رضی الله عنهم  فرمود : سوگند به خداوند من چیزی را به غیر از آنچه شما می‌خواهید نمی‌خواهم و رأی من هم بر مجازات آنان است! اما سرکردگان این شورشیان افرادی جنایتکار و پیروانشان مردمی جاهلند، و از قدرت کافی و هواداران بسیاری برخوردارند و از طرف برخی از مناطق تدارک می‌شوند و مورد حمایت قرار می‌گیرند، اکنون ما زیر قدرت و سلطة آنان قرار داریم.

اگر رأی شما را انتخاب کنم و این موضوع را پیگیری نمایم و در مورد اقامه حدود بر آنان عجله کنم، مردم به سه گروه تقسیم خواهند شد : گروهی که با شما هم رأی خواهند بود و در مجازات سریع و اقامه حد شرعی بر آنان مثل شما فکر می‌کنند!

گروه دیگری با شما مخالفند و حتی از آن شورشیان حمایت می‌نمایند و با آنها همراهند!

گروه سوم، کسانی هستند که بر این باورند که در مورد اقدام به مجازات آنها نباید عجله کرد، و باید اجازه داد تا اوضاع مردم سر و سامان بگیرد، امنیت حاکم شود، دل‌ها آرامش خود را بازیابند، و گرد و خاک پراکنده گردد، و در چنان شرایطی قاتلان مورد مؤاخذه قرار گیرند و حد شرعی بر آنان جاری شود!

شما هم اجازه بدهید، من با آرامش و تأنی عمل کنم، و به من مهلت بدهید، تا امور سر و سامان پیدا کنند، و پس از آن بیایید تا با هم حدود شرعی را در مورد آنان به اجرا بگذاریم!( تاریخ طبری : ج 4 ص 437)

 

در مدینه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم  به دو دسته تقسیم شدند. گروهی با رأی حضرت علی رضی الله عنه  موافق بودند و می‌گفتند : در اوضاع و احوال کنونی توانایی بازخواست و مجازات قاتلان حضرت عثمان را نداریم، و بهتر است مجازات آنها را به تأخیر بیندازیم، و زمانی که توانایی غلبه بر آنان را پیدا کردیم، حدود الهی را در موردشان به اجرا بگذاریم.

گروهی دیگر خواستار مجازات و اجرای حدود هر چه زودتر آنان بودند و تأخیر آن را صرفنظر از عواقب آن به مصلحت نمی‌دانستند، و طلحه و زبیر رضی الله عنهم از این دیدگاه حمایت می‌کردند!

در برابر اصرار کسانی که نظرشان مجازات هر چه زودتر قاتلان حضرت عثمان بود، حضرت علی در سومین روز از خلافت خود در اجتماعی از مردم شرکت نمود و خطاب به آنان فرمود : اخلال‌گرانی که از روستاهای اطراف مدینه وارد شهر شده‌اند، را بیرون کنید! و همچنین به افرادی که جهت اعتراض به شهادت حضرت عثمان از روستاهای اطراف به مدینه آمده بودند، امر فرمود که هر چه زودتر شهر را ترک کنند و به محل زندگی خویش بازگردند! و به کار و زندگی خود مشغول شوند!

شورشیان پیرو عبدالله بن سبای یهودی با این فرمان حضرت علی مخالفت کردند و آن را گامی در جهت پراکنده کردن طرفداران خود و خالی کردن زیر پایشان دانستند، تا زمینه را برای قصاص و انتقام از آنان فراهم کنند!

به همین خاطر آنها را به ماندن در مدینه تشویق کردند و همچنین به نافرمانی حضرت علی فراخواندند و سبأیان در این عکس‌العمل خود موفق شدند و از خروج آنان جلوگیری کردند!

وقتی حضرت علی رضی الله عنه  با مخالفت سبأیان و اعراب روستایی مواجه شد، بسیار اندوهگین و متأثیر گردید و به خانه خویش رفت! و بلافاصله طلحه و زبیر و تعداد دیگری از اصحاب به دیدار او رفتند!

حضرت علی خطاب به ایشان فرمود : دیدید چی شد؟ حالا خودتان مستقیماً به خونخواهی برخیزید و آن قاتلان را از دم تیغ بگذرانید!

گفتند : این کار از ما ساخته نیست!

سپس طلحه خطاب به او فرمود : یا امیرالمؤمنین! اجازه بده! برای بسیج سپاهی بزرگ علیه اشغالگران مدینه، به بصره بروم!

زبیر نیز به حضرت علی فرمود : یا امیرالمؤمنین! اگر اجازه بدهی من هم برای آوردن کمک نظامی و تهیه امکانات لازم برای رویارویی با اشغالگران و قاتلان به کوفه می‌‌روم!

حضرت علی فرمود : اجازه بدهید مدتی را در مورد این پیشنهاد شما فکر کنم! »( تاریخ طبری : ج 4 ص 437 – 438)

 

آنان از امروز و فردا کردن علی رضی الله عنه  اظهار نارضایتی نمودند، زیرا انتظار داشتند که حضرت علی بدون درنگ با پیشنهاد آنان موافقت نماید و آنها بلافاصله برای آوردن نیرو و سرباز به بصره و کوفه بروند و از دست اشغالگران آل سبأ رهایی پیدا کنند و عاملین قتل حضرت عثمان را به مجازات برسانند!

گفتگوی میان علی و طلحه و زبیر رضی الله عنهم  در ارتباط با این موضوع، سرآغاز اختلاف نظر میان ایشان بود، طلحه و زبیر خواستار تعجیل در مجازات قاتلان حضرت عثمان بودند، ولی علی رضی الله عنه  بر این باور بود که تا آرام شدن اوضاع و احوال و سر و سامان پید کردن امور باید صبر کرد!

پس از آن سیر حوادث ادامه پیدا کرد و دامنه اختلافات نظر گسترش یافت، حضرت علی رضی الله عنه  به خاطر مشغول شدن به امور و مسایل دیگر فرصت اقدام عملی در مورد مجازات قاتلان حضرت عثمان را پیدا ننمود!

در همان نخستین روزهای خلافت حضرت علی، مغیره‌بن شعبه به عنوان خیرخواهی نزد او رفت و گفت :

«یا امیرالمؤمنین! من مسئولم که از تو اطاعت کنم و از اندرز و خیرخواهی تو کوتاهی ننمایم! من بر این باورم که در مورد برکناری استاندارنی که عثمان رضی الله عنه  آنان را بر مناطق مختلف گمارده شتاب نکنی! فعلاً اجازه بده کسی مثل معاویه و عبدالله بن عامر، همچنان والی شام و بصره باقی بمانند و دیگر والیان را همچنان در مقام خود باقی بگذار، و صبر کن تا با تو بیعت کنند و خود و سربازانشان را به اطاعت از تو ملتزم شمارند! پس از آن هر گونه که خواستی در مورد عزل و یا نصب ایشان تصمیم بگیر!» در واقع رأی مغیره‌بن شعبه رضی الله عنه  رأی سنجیده و حکیمانه‌ای بود!

 

علی رضی الله عنه  به او فرمود : اجازه بده مدتی این رأی تو را مورد بررسی قرار بدهم و در مورد آن فکر کنم!

مغیره‌بن شعبه به این سبب که حضرت علی بدون درنگ با پیشنهاد او موافقت ننموده بود، آزرده خاطر گردید و با گله‌مندی از خانه حضرت علی رضی الله عنه  بیرون آمد!

مغیره‌بن شعبه روز بعد نیز نزد حضرت علی رفت، اما این بار رأی و نظر و پیشنهاد دیگری را با او در میان نهاد، او به حضرت علی گفت :

«من بر این باورم که در اسرع وقت معاویه و ابن عامر را از استانداری شام و بصره برکنار کنی! و دیگر والیان را نیز از مقام خود عزل نمایی! و پس از آن از ایشان بخواهی تا با تو بیعت کنند، تا دریابی که چه کسانی با تو هستند، و چه کسانی با تو نیستند و فرمانبردار را از نافرمان تشخیص بدهی! »

پس از آنکه مغیره از نزد حضرت علی بیرون رفت، گفت : سوگند به خداوند، پیشنهاد دیروزم از روی نصیحت و خیرخواهی بود، اما پیشنهاد امروزم او را دچار سردرگمی کرد!؟»

مغیره‌بن شعبه با خشم و گله‌‌مندی از مدینه خارج راهی مکه شد. و سپس برای دور ماندن از فتنه و بحران به طائف رفت، و از طرفداری از حضرت علی، و طلحه و زبیر و معاویه خودداری نمود!

عبدالله بن عباس رضی الله عنه  نزد حضرت علی رفت و در مورد آنچه که مغیره گفته بود، از او پرسید!

حضرت علی فرمود : او دیروز آمد و چنان پیشنهادی را با من در میان نهاد و امروز پیشنهاد دیگری را مطرح کرد.

ابن عباس گفت : پیشنهاد دیروز او خیرخواهی و پیشنهاد امروزش بدخواهی بوده است!؟

سخن ابن عباس صحیح و سنجیده بود، و درست همان چیزی بود که خود مغیره نیز آن را گفته بود!

حضرت علی به ابن‌عباس فرمود : رأی تو چیست؟

بهتر این بود که قبل یا بعد از قتل عثمان بلافاصله راهی خانه خود در مکه می‌شدی و در آن را بر روی خویش می‌بستی! وقتی مسلمانان میان خود دچار پراکندگی می‌شدند و امورشان بی‌سر و سامان می‌گردید و کسی به غیر از تو را نمی‌یافتند، آنگاه نزد تو آمده و برای قبول مسئولیت خلافت دست به دامانت می‌شدند!

اما اکنون پس از همئ آنچه که پیش آمده و به دنبال کشته شدن عثمان، عده‌ای از بنی‌امیه تو را به دست داشتن در توطئه‌ قتل او متهم می‌کنند و آن را در میان مردم شایع می‌نمایند!

آنان نیز از تو همین درخواستی را خواهند کرد که عده‌ای همچون طلحه و زبیر خواهان آن هستند، در حالی که تو توانایی اجرای آنچه را که می‌خواهند نداری، می‌خو‌اهند هر چه زودتر قاتلین حضرت عثمان را محاکمه و مجازات کنی!

یا امیرالمؤمنین! من بر این باورم که : استاندارانی که از طرف عثمان تعیین شده‌اند در مقام خود باقی بگذاری و اجازه بدهی معاویه همچنان به عنوان والی شام باقی بماند، اگر چنین نکنی، این نگرانی وجود دارد که از تو اطاعت نکنند و حتی علیه تو شورش نمایند و به دست داشتن در قتل عثمان متهم کنند!

حضرت علی رضی الله عنه ، این پیشنهاد عبدالله بن عباس را که درست همان پیشنهاد نخستین مغیره‌بن شعبه بود، رد نمود و فرمود : باید استانداران تغییر کنند و افراد تازه‌ای به جای آنها گمارده شوند!

حضرت علی همه استانداران را برکنار و والیان جدیدی را برای جانشینی آنان تعیین نمود. » (تاریخ طبری : ج 4 ص 438 – 439)

 

هر یک از استانداران جدید عازم محل مسئولیت خود شدند، برخی از آنان بدون هیچ مشکلی کار خود را شروع کردند اما به برخی از آنها اجازه ورود به محل مأموریتشان داده نشد!

در ممالک مختلف مردم نیز دچار چنددستگی شدند، عده‌ای با حضرت علی بیعت کردند و خود را ملزم به فرمانبرداری از او برشمردند! و عده‌ای دیگر بیعت با او را به بعد از محاکمه و مجازات قاتلان عثمان موکول کردند، و عده‌ای هم برای روشن شدن اوضاع و احوال و سرانجام کار منتظر ماندند!

«معاویه یکی از آنانی بود، که موافقت خود را با عزل خویش مشروط به مجازات قاتلان عثمان رضی الله عنه نمود! » (برای تفصیل بیشتر در مورد این موضوع به تاریخ طبری : ج 4 ص 442 و 444 مراجعه شود.)

 

زمانی که طلحه و زبیر دیدند علی رضی الله عنه  در مورد مجازات قاتلان حضرت عثمان درنگ می‌کند، از او دلخور شدند و با رأی او مخالفت نموده و دیدگاهش را ناصواب دانستند، بدین صورت زمینه جدایی آن دو از حضرت علی کم کم فراهم گردید، تا اینکه برای رفتن به مکه برای عمره از حضرت علی اجازه خواستند و حضرت علی نیز به آنها اجازه داد، به مکه بروند!

طلحه و زبیر رضی الله عنهم  مدینه را ترک و به قصد ادای عمره راهی مکه شدند، در آنجا با ام المؤمنین عایشه رضی الله عنه  - که همچنان پس از ادای مناسک حج در مکه ماندگار شده بود – ملاقات کردند!( تاریخ طبری : ج 4 ص 442 – 444)

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان