سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7760480
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 52   تعداد بازدید: 2809 تاریخ اضافه: 2010-03-24

مسلمان شدن ابوبكر رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مسلمان شدن ابوبكر رضی الله عنه ، زاده‌ي يك برنامه‌ي ايماني در پهنه‌ي جستجوي دين حقيقي و راستيني بود كه با فطرت و نهاد سالم، سازگاري مي‌يابد و انگيزه‌ها و نياز‌هاي انساني را پاسخ مي‌دهد. دين حق و راستيني كه با انديشه‌هاي كامل و بينش‌هاي، درست تطابق و هماهنگي دارد. ابوبكر رضی الله عنه ، به ضرورت فعاليت تجاري‌خويش، بسيار سفر مي‌كرد و به صحراها و روستاها و شهرهاي عربستان و شبه‌جزيره‌ي عرب، رفت و آمد داشت و همين مسأله، زمينه‌ي ديدار و بلكه رابطه‌ي او با صاحبان اديان ديگر و به‌ويژه مسيحيت را فراهم مي‌نمود. او، در قبال سخنان موحدان و كساني كه پرچم توحيد را برافراشته و در جستجوي ديني راستين و بدور از خرافه بودند، سكوت اختيار مي‌كرد.( مواقب الصديق مع النبي بمكة، از دكتر عاطف لماضه، ص6)

 خودش مي‌گويد: در كنار كعبه و در صحن مسجدالحرام نشسته بودم؛ زيد بن عمرو بن نفيل نيز آن‌جا بود كه اميه بن‌ ابي‌الصلت به نزدش آمد و گفت: «چگونه‌اي اي طالب خير و حقيقت؟» زيد بن ‌عمرو گفت: «خوبم.» اميه، ادامه داد: «به نتيجه‌اي هم دست يافته‌اي؟» و چون زيد، پاسخ منفي داد، چنين سرود:

 

كل دين يوم القيامة إلا   ما قضي الله في الحقيقة بور

 

و سپس افزود: «پيامبري كه انتظارش مي‌رود، يا از ميان ما برانگيخته خواهد شد و يا از ميان شما.» ابوبكر رضی الله عنه  مي‌گويد: پيش از آن، هرگز نشنيده بودم كه شخصي، به پيامبري برانگيخته خواهد شد و يا كسي انتظار بعثتش را داشته باشد؛ برخاستم و به نزد ورقه بن نوفل رفتم. او، به آسمان زياد مي‌نگريست و ناله‌اي در سينه‌اش، موج مي‌زد. (اشاره‌اي‌ است به عبادت گزار بودن نوفل.) ماجرا را به او گفتم. به من گفت: «بله، اي پسر برادرم! ما، اهل كتاب و داراي علم و دانش هستيم؛ آن پيامبر كه انتظار بعثتش مي‌رود، از ميان عرب‌هاي پاك‌نژاد و شريف، مبعوث مي‌شود. من، نسب‌شناس نيز هستم و مي‌دانم كه قوم تو، نسب برجسته‌اي دارند.» گفتم: اي عمو! آن پيامبر، چه مي‌گويد؟ گفت: «همان چيزي را مي‌گويد كه به او وحي مي‌شود؛ او، چنان شخصيتي دارد كه ستم نمي‌كند و بر كسي ستم روا نمي‌دارد.» ابوبكر رضی الله عنه  مي‌افزايد: زماني كه رسول‌خداص، مبعوث شدند، به آن حضرت ايمان آوردم و تصديقش كردم.( تاريخ الخلفاء از سيوطي، ص52)

ابوبكر صديق رضی الله عنه ، دوره‌ي جاهلي را با بصيرت، عقل و انديشه‌اي روشن‌ و با استعدادي درخشان، تيزهوشي، ذكاوت و انديشه‌ي استواري كه تمام وجودش را در بر گرفته‌ بود، سپري كرد. تيزهوشي و فراست ابوبكر رضی الله عنه ، اين امكان را برايش فراهم آورد كه بتواند اشعار و اخبار زيادي را درمورد بعثت پيامبري جديد، به خاطر بسپارد. يك بار رسول اكرمص، از گروهي از صحابه كه ابوبكر رضی الله عنه  نيز درميان آن‌ها بود، پرسيدند: «چه كسي از شما سخنان قس‌ بن‌ ساعده را در بازار عكاظ، حفظ است؟» صحابه ساكت بودند كه ابوبكر رضی الله عنه  گفت:«من، كلام قس را حفظ هستم؛ آن روز من، در بازار عكاظ بودم كه قُس، بر شتر خاكستريش، ايستاد و گفت: اي مردم! گوش كنيد و آگاه باشيد تا فايده ببريد؛ همانا همه، روزگاري زندگي مي‌كنند و روزي هم مرگشان، فرامي‌رسد؛ آن كس كه بميرد، فرصتش پايان مي‌يابد. بي‌گمان در آسمان، خبر‌هايي است كه ما از آن بي‌خبريم و در زمين اتفاقات قابل پندي در جريان است؛ زمين، به‌سان فرش گسترده و آسمان، همانند سقفي برافراشته است؛ ستارگان، در گردش هستند و درياها، هرگز نمي‌خشكند؛ شبها، تار و تاريك است و آسمان، داراي برج‌ها، باروها و ستارگان بي‌شمار!

قُس، خطاب به مردم سوگند ياد نمود كه خداوند، ديني دارد كه از دين شما بهتر و دوست‌داشتني‌تر است و سپس چنين سرود:

 

في الذاهبين الأوليــ      ـن من القرون لنا بصائر

لـما رأيـت مـوارداً       للمـوت ليس لها مصادر

و رأيت قومي نحوها    يسعي الأكابر والأصاغر

أيقنت أني لامحـــا       لة حيث صارالقوم صائر

 

يعني:«در مردماني كه پيش از اين رفته‌اند، پندها و عبرت‌هاي زيادي براي ما وجود دارد.

آ‌ن‌گاه كه مرگ‌هاي زيادي ديدم، دانستم كه مرگ، وقت و زمان مشخصي ندارد.

من، خويشان نزديك و دور خود را از كوچك و بزرگشان ديدم كه به سوي مرگ مي‌روند و بدين ترتيب يقين كردم كه من نيز به همان‌جا مي‌روم كه آنان رفتند».

ابوبكرصديق رضی الله عنه  با حافظه‌اي استوار و بلندمدت، توانست گفته‌هاي قس‌ بن ‌ساعده را براي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و يارانش، بازگو كند.( مواقف‌ الصديق مع‌ النبي بمكۀ ص9)

 

باري، ابوبكرصديق رضی الله عنه  در سفر شام، خوابي ديد؛ آن خواب را براي بحيراي راهب، تعريف كرد. بحيرا، پرسيد: «تو از كجايي؟» ابوبكر رضی الله عنه  فرمود: «از مكه؛» بحيرا پرسيد: «از كدامين طايفه؟» ابوبكر، پاسخ داد: «از قريش.» بحيرا دوباره سؤال كرد: «چه كاره هستي؟» ابوبكر جواب داد: «تاجرم.» بحيرا گفت: «اگر خداوند، خوابت را به حقيقت تبديل كند، پيامبري از قوم تو برمي‌انگيزد كه تو در حيات آن پيامبر، وزير و معاون او خواهي بود و پس از او خليفه و جانشينش خواهي شد.» ابوبكر رضی الله عنه ، اين گفته‌هاي بحيرا را همواره پيش خود نگه داشت و فاش نكرد.( الخلفاء الراشدون از محمود شاكر، ص34)

ابوبكر رضی الله عنه ، پس از جستجو و انتظاري طولاني كه پيامبر‌خدا صلی الله علیه وسلم از قريشيان مبعوث شد، اسلام آورد. شناخت عميق ابوبكر از محمد صلی الله علیه وسلم و رابطه‌ي استوارش با ايشان در زمان جاهليت مردم مكه، او را بيش از هر چيز ديگري براي لبيك گفتن به دعوت حق، ياري رساند. آن هنگام كه بر پيامبر صلی الله علیه وسلم وحي شد، ايشان، شروع به دعوت مردم به سوي خداوند يكتا نمود و نخستين انتخاب و گزينش آن حضرت صلی الله علیه وسلم براي دعوت به اسلام، يار و رفيق دل‌سوزش ابوبكر بود كه او را پيش از بعثت، به نرم‌خويي و پاك‌نهادي مي‌شناخت؛ همان‌طور كه ابوبكر رضی الله عنه  نيز پيامبر صلی الله علیه وسلم را به صداقت، امانت و اخلاق سترگش شناخته بود و مي‌دانست، چنين شخصي كه نمي‌تواند، بر مردم دروغ ببافد، هرگز بر خداوند نيز دروغ نمي‌بندد.( تاريخ الدعوة في عهد الخلفاء الراشدين، ص44)

 

رسول‌خدا  صلی الله علیه وسلم ، دعوتشان را به ابوبكر عرضه كردند و ابوبكر رضی الله عنه  نيز بدون درنگ و دودلي، قدم پيش نهاد و مسلمان شد و با رسول‌خداص، پيمان ياري بست و به پيمانش عمل كرد. به همين خاطر، رسول‌اكرمص، درباره‌ي ابوبكر، فرموده‌اند: (إنَّ اللَّهَ بعَثَني إليكمْ فقلتُمْ كذبتَ و قال أبوبكر: صدق و واساني بنفسِهِ و مالِهِ، فهل أنتم تاركوا لي صاحبي؟) يعني: «خداوند، مرا به‌سوي شما برانگيخت؛ شما (تكذيبم كرديد و) گفتيد: دروغ مي‌گويي؛ اما ابوبكر (تصديق نمود و) گفت: راست مي‌گويد؛ او، مرا با جان و مالش ياري نمود.» و دوبار فرمودند: «پس آيا شما، يار و رفيق دل‌سوزم را (محض خاطر من) برايم مي‌گذاريد؟»( بخاري كتاب فضائل اصحاب‌النبي شماره‌ي3661)

ابوبكر رضی الله عنه  اولين مرد آزادي بود كه اسلام را پذيرفت. ابراهيم نخعي، حسان‌ بن‌ ثابت، ابن‌عباس و اسماء بنت ابي‌بكر رضی الله عنهم گفته‌اند: اولين كسي كه اسلام آورد، ابوبكربود. يوسف‌ بن ‌يعقوب مي‌گويد: پدرم و مشايخ و اساتيد ما اعم از: محمد‌ بن منكدر، ربيعه ‌بن ‌عبدالرحمن، صالح ‌بن ‌كيسان، سعد ‌بن ‌ابراهيم و عثمان ‌بن محمد،در اين شك و ترديدي نداشتند كه نخستين فردي كه مسلمان شده، ابوبكر صديق رضی الله عنه  بوده است.( صفة‌ الصفوة(1/237)؛ روايت احمد، فضائل ‌الصحابة (3/1206))

ابن‌‌عباس‌ رضي ‌الله ‌عنهما گفته‌است: نخستين كسي كه نماز خواند، ابوبكر بود و سپس،اشعاري از حسان رضی الله عنه  را در اين‌باره آورد كه:

إذا تذكرت شجوًا من أخي ثقـة   فاذكر أخاك أبابكر بما فعــلا

خير البرية أتقـاهـا و أعــدلـها    بعد النبي و أوفـاها بما حمـلا

الثاني التـالي المحمـود مشـهده   وأول الناس منهم صدق الرسلا

والثاني‌اثنين في‌الغارالمنيف‌و قد طاف العدو به إذ صعد الجبـلا

عـاش حميـداً لأمـر اللّه متبعًـا   هدي صاحبه الماضي و ما انتقلا

و كان حب رسول‌اللّه قد علمـوا  من البرية لم يعـدل به رجــلا

 

ترجمه: «هرگاه خواستي از روي محبت، از ياران و دوستان، يادكني و خاطره‌ي خوشي را به‌ ياد آوري، برادرت ابوبكر را با كارهايي كه (در راه اسلام و براي اسلام) كرده است، به‌ ياد آور.

او، پس از رسول‌خداص، بهترين، پرهيزكارترين و عادل‌ترين نيكوكاران مي‌باشد و ديه‌ها را خوب پرداخته (و هر مسؤوليتي را كه پذيرفته، به نيكي انجامش داده است.)

كسي كه در هجرت، همراه پيامبر بود و همراهي‌اش با پيامبر در غار، در قرآن آمده و ستوده شده است؛ او، نخستين شخ صلی الله علیه وسلم اين امت است كه پيامبران را تصديق نمود.

ابوبكر، در غار كوه بلند، ستبر و استوار به همراه پيامبر بود؛ در حالي‌كه دشمنان، از كوه بالا رفته‌ بودند و دور و بر غار مي‌گشتند. ابوبكر، چه نيك، زندگي كرد؛ او، در زندگي همواره پيرو دستورهاي خداوند بود و بر راه يار و دوستش رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم گام مي‌نهاد و هيچ‌گاه در عرصه‌ي اطاعت از خدا و پيامبر، فروگذازي نكرد و منحرف نشد.

همه‌ي نيكان و نيكو‌كاران، مي‌دانند كه هيچكس به اندازه‌ي ابوبكر، رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم را دوست نمي‌دارد و محبت ابوبكر با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم از محبت همه‌ي محبان پيامبر، بيش‌تر است».

علما، مسأله‌ي مسلمان شدن ابوبكر رضی الله عنه  را مورد بررسي قرار داده‌اند كه آيا ابوبكر، نخستين كسي است كه اسلام آورد؟ عده‌اي در اين‌باره نظر قطعي داده‌ و ابوبكر را نخستين مسلمان اين امت، دانسته‌اند؛ برخي نيز با نظريه‌اي قطعي، علي رضی الله عنه  را نخستين مسلمان شناخته‌اند. عده‌اي گفته‌اند: زيد‌ بن‌ حارثه رضی الله عنه ، پيش از همه مسلمان شد. اما ابن‌كثير رحمه الله مي‌گويد: «نخستين مسلمان از ميان زنان و هم‌چنين مردان، خديجه رضي‌الله‌عنها است؛ از غلامان آزادشده، زيد بن ‌حارثه رضی الله عنه  و از افراد نابالغ، علي رضی الله عنه ، پيش‌از ديگران مسلمان شدند. اين‌ها، در آن موقع اعضاي خانواده‌ي پيامبر صلی الله علیه وسلم بودند. و اولين مرد آزادي كه مسلمان شد، ابوبكر صديق رضی الله عنه  بود كه فوايد و پيامدهاي نيك مسلمان شدنش، بيش از افراد مذكور بود. چراكه او، به عنوان يكي از رؤساي قريش، جايگاه والا و ثروت زيادي داشت و از آن‌جا كه مورد احترام و محبت همه بود، دعوتش در ديگران اثر مي‌كرد؛ وي، دعوت‌گري بود كه در راه خدا و رسولش، مال و ثروت خود را هزينه و صرف نمود.

ابن‌كثير اضافه بر اين مي‌گويد: «ابوحنيفه رضی الله عنه ، اين اقوال را به‌خوبي جمع‌بندي نموده و گفته است: اولين مرد آزادي كه مسلمان شد، ابوبكر رضی الله عنه  مي‌باشد و نخستين زني كه اسلام آورد، خديجه ‌رضي‌الله‌عنها است؛ از ميان غلامان، زيد بن ‌حارثه رضی الله عنه  و از پسران نابالغ، علي رضی الله عنه ، پيش از ديگران مسلمان شدند.»( البداية و النهاية (3/26و28))

 

هنگامي كه ابوبكر رضی الله عنه  مسلمان شد، سرور و شادي تمام قلب پيامبر صلی الله علیه وسلم را در برگرفت؛ عايشه‌ي صديق رضي الله عنها در اين‌باره‌ مي‌گويد: «زماني كه سخنان پيامبرص، پايان يافت، ابوبكر رضی الله عنه ، اسلام آورد و پيامبر‌اكرمص، در حالي از نزد ابوبكر رفتند كه از شادي و سرور مسلمان شدن ابوبكر رضی الله عنه ، كسي در مكه، از ايشان، شادمان‌تر نبود.»( البداية و النهاية (3/29))

ابوبكر رضی الله عنه  گنجينه‌اي بود كه خداوند، او را براي پيامبرش، از پيش آفريده و ذخيره‌ كرده‌ بود تا در خدمت آن حضرت صلی الله علیه وسلم قرار بگيرد؛ او، در نزد قريش محبوبيت زيادي داشت؛ خلق و خوي والايش كه موهبت و ارزاني الهي بود، او را در نزد همه به‌گونه‌اي محبوب كرده‌ بود كه همگان، دوستش داشتند. چراكه اخلاق ومنش نيك، عامل و عنصري مؤثر در برقراري پيوند و الفت مي‌باشد. او، همان است كه رسول‌خداص، درباره‌اش فرموده‌اند: (أرحم أمتي بأمتي أبوبكر) يعني: «مهربان‌ترين فرد امتم نسبت به امت من (و در قياس با ديگران)، ابوبكر است.»( صحيح‌ الجامع‌ الصغير، از آلباني (2/8))

 

ابوبكر رضی الله عنه  در تاريخ و نسب‌شناسي كه در نزد عرب‌ها، مهم‌ترين علوم و دانش‌ها محسوب مي‌شد، بيش‌ترين بهره را داشت و قريشيان نيز همواره به برتري علمي ابوبكر رضی الله عنه  در پهنه‌ي اين علوم اذعان مي‌كردند و باور داشتند كه ابوبكر رضی الله عنه  از گذشته‌ي خوب و بد قريش و قريشيان، آگاهي و دانش وافري دارد. فرهيختگان قريش همواره در پي مجالس ابوبكر بودند تا با دانش وافر و گسترده‌ي او، عطش پژوهش و جويندگي خود را فرو خوابانند. جوانان بيدار و تيزهوش، مجالس علمي ابوبكر رضی الله عنه  را دنبال مي‌كردند تا از داشته‌هاي علمي او، استفاده كنند كه اين خود‌، نشان ديگري از مقام والاي ابوبكر رضی الله عنه  است. فعالان مالي و تجاري مكه نيز همواره به مجالس ابوبكر، رفت‌ و ‌آمد داشتند؛ چراكه گرچه ابوبكر رضی الله عنه ، بزرگ‌ترين بازرگان مكه نبود، اما از مشهورترين تجار و بازرگانان مكه محسوب مي‌شد. ساير اقشار و عموم مردم نيز همواره به‌خاطر برتري‌هاي اخلاقي و رفتاري ابوبكر رضی الله عنه ، در مجالسش شركت مي‌كردند و اين‌چنين ابوبكر رضی الله عنه  به سبب اخلاق سترگش، مهمان‌دار بزرگي بود كه با ديدن مهمانانش شادمان مي‌شد و با آنان، انس و الفت مي‌گرفت. طبقات و اقشار مختلف جامعه‌ي مكي، هر كدام به‌ سهم خود از ابوبكر رضی الله عنه  استفاده مي‌كردند. جايگاه والاي ادبي، علمي و اجتماعي ابوبكر در مكه، باعث شد كه با مسلمان شدن ابوبكر رضی الله عنه  و آغاز حركت دعوتي او، جمعي از برگزيدگان مكه، مسلمان شوند و در جرگه‌ي بهترين بندگان خدا قرار بگيرند.( التربية القيادية (1/116))

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

 

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان