سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

23 ارديبهشت 1404 15/11/1446 2025 May 13

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7660102
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 55   تعداد بازدید: 2850 تاریخ اضافه: 2010-03-24

حوادث و تنشهای سرآغاز حکومت ابوبکر صدیق رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه ‏الی یوم ‏الدین و ‏اما بعد:‏

 

حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه  خلافتش را در شرایطی آغاز نمود که تنش‌ها و حوادث و مشکلات سختی روی می‌داد، اما خداوند متعال او را برای پایداری و ثابت‌قدمی یاری فرمود، و با حل و فصل حکیمانة آنها بر اساس قرآن و سنت توفیق خویش را رفیق راه او گردانید.

برخی از مشکلات سختی که او با آنها مواجه گردید عبارت بودند از :

 

1-   رویداد مهم و سنگین وفات رسول خدا صلی الله علیه وسلم  که پیشتر و در بخش اول، برخورد و تعامل او را با این رویداد مهم بیان کردیم!

 

2-   قضیة انتخاب خلیفه، و تلاش برای اتفاق نظر مسلمانان در مورد آن، و ریشه‌کن کردن بذرهای تفرقه و نزاع و دستیابی به رضایت و بیعت انصار و کسب موافقت  ورضایت نزدیکان رسول خدا مانند عباس و علی رضی الله عنه  که قبلاً در مورد آنها سخن گفتیم.

 

3-      مشکل ارتش اسامه رضی الله عنه  

 

4-      قضیة کسانی که حاضر به پرداخت زکات نبودند.

 

در مورد ارتش اسامه بن زید می‌دانیم که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  او را همراه با مجاهدین مسلمان مأمور فرمود که برای رویارویی با رومیان به منطقه «بلقاء» در سرزمین شام عزیمت کند و انتقام زید بن حارث پدر خویش را که در جنگ «مؤته» شهید شده بود از ایشان بگیرد.

سپاه اسلام به فرماندهی اسامه تعدادشان سه هزار نفر بود که برخی از اصحاب بزرگوار رسول خدا مانند عمر‌بن خطاب در میان آنها حضور داشتند!

 

وقتی که سپاه اسلام از مدینه خارج شد، رسول خدا بیمار گردید و پس از چند روز وفات یافت. اسامه برای اینکه ببیند که بیماری رسول خدا صلی الله علیه وسلم  به کجا می‌انجامد، به سپاه اسلام دستور داد تا در منطقه «جرف» نزدیک مدینه اردو بزنند!

پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه وسلم  سپاه اسلام متوقف ماند و از طرفی مشکلات مسلمانان به خاطر سر برآوردن منافقین و مرتد شدن برخی از قبایل در جزیره العرب و اطراف مدینه، و ظهور پدیدة ادعای پیامبری به وسیله تعدای از افراد کذّاب و فریبکار و خودداری عده‌ای از مردم عرب از دادن زکات و تجمع و توطئة دشمنان و مرتدان و آنانی که از دادن زکات خودداری می‌کردند و عده‌ای که قصد قیام علیه خلیفه را داشتند. برای حمله به مدینه و براندازی نظام خلافت بیشتر گردیده بود.

 

بزرگان اصحاب و مشاورین حضرت ابوبکر صدیق نیز به درستی از آن خطرهای بزرگ که در کمین آنها بود، اطلاع داشتند که نظرشان بر این بود که ارتش سه هزار نفری اسامه برای رویارویی تهدیداتی احتمالی که متوجه مدینه توسط دشمنان شده بود در اطراف شهر باقی بمانند.

به همین منظور نظر خود را مبنی بر باقی ماندن سپاه اسلام در اطراف مدینه و حرکت ندادن سپاه اسلام به طرف شام را با ابوبکر در میان گذاشتند. و بر این باور بودند که در آن شرایط اعزام سپاه اسلام به شام و خالی کردن مدینه از سه هزار مجاهدین خبره و شمشیرزن اقدامی حکیمانه به شمار نمی‌آید!

 

اما ابوبکر صدیق علیرغم اینکه همچون آنان احساس خطر می‌نمود، از قبول رأی آنها خودداری کرد، اما او چگونه به خود اجازه می‌داد پرچمی را که رسول خدا برافراشته پایین بیاورد و خلافت خود را با لغو فرمانی که او صادر فرموده آغاز کند و از اعزام سپاه اسامه خودداری نماید؟

او بر این باور بود که سپاه اسلام را بر اساس فرمان رسول خدا باید اعزام کند و پس از آن هر پیشآمدی که روی دهد، جز خیر و نیکی نخواهد بود. زیرا خداوند مردمی را که فرمان پیامبر خود را به اجرا بگذارند، خوار و درمانده نخواهد فرمود!

 

عروه بن زبیر از ام‌ المؤمنین عایشه رضی الله عنه  روایت نموده که

«پس از آنکه با ابوبکر بیعت انجام گرفت و مردم انصاردر مورد قبول خلافتش اتفاق نظر پیدا کردند، بسیاری از اقبال عرب مرتد شدند و نفاق سر بیرون آورد، و یهودیت و مسیحیت به مخالفت برخواستند و مسلمانان به خاطر از دست دادن پیامبر و تعداد کم خود و دشمنان زیاد به سان گوسفندانی باران زده در شبی تاریک و طوفانی درآمده بودند.

 

ابوبکر گفت : کار سپاه اسلام را تکمیل کرده و ارتش اسامه را اعزام نمایید!

برخی از اطرافیان گفتند : افراد ارتش اسامه اکثراً مسلمانانی مجاهدی هستند که در اختیار داری، خود می‌دانی که بسیاری از قبایل عرب مرتد شده‌اند، و شایسته نیست که با اعزام ارتش اسامه صف مسلمانان تضیعف شود، بهتر آن است که در اختیار تو در مدینه باقی بماند!

ابوبکر صدیق گفت : سوگند به خداوند تصمیمی را که رسول خدا گرفته لغو نمی‌کنم، سوگند به خداوندی که جان من در اختیار ارادة ‌اوست، اگر در چنگال درندگان هم قرار بگیرم و مرا پاره پاره کنند، سپاه اسلام را همچنان که رسول خدا امر فرموده‌اند، اعزام می‌کنم و اگر تنها خود من در مدینه باقی مانده‌ام این کار را خواهم کرد.

 

ابوبکر همچنین گفت : بسیار سخت است ارتشی را که رسول خدا دستور اعزام آن را صادر فرموده متوقف کنم الغای این موضوع با اهمیت جرأت بسیار می‌خواهد!

سوگند به خداوندی که جان من در اختیار اوست اگر همة مردم عرب از من رویگردان شوند، برای من آسانتر از این است که لشکری که رسول خدا دستور اعزام آن را صادر فرموده متوقف کنم!

ای اسامه! همراه با سپاه خود به سمت جایی که به شما فرمان داده شده حرکت کن، و از همان ناحیه‌ای از فلسطین بر اهل (مؤته) که رسول خدا دستور جنگ را داده بود نبرد را با دشمن آغاز کن! و مطمئن باش که در غیاب شما خداوند حمایت خود را از ما دریغ نخواهد فرمود!

سپاه اسلام به فرماندهی اسامه بن زید خود را برای حرکت آماده نمود، و ابوبکر صدیق نیز برای بررسی وضع آنان و آخرین توصیه‌هایش به ایشان به محل اردوی سپاه در «جرف» رفت.

ابوبکر صدیق رضی الله عنه  پیاده و اسامه که کمتر از بیست سال داشت سوار بر اسب از مدینه به سوی جرف حرکت کردند!

اسامه این حالت را شایسته ندانست و برایش سخت بود که او سوار بر اسب و خلیفة مسلمین پیاده در رکابش حرکت کند!

 

و خطاب به ابوبکر صدیق چنین گفت : یا شما هم سوار شوید یا من پیاده می‌شوم!

ابوبکر فرمود : نه من سوار می‌شوم و نه تو پیاده می‌شوی! چی می‌شود که ساعاتی را در راه خدا گام برداشته و پاهایم، آلوده به خاک شوند!؟

از آنجا که حضرت عمر فاروق رضی الله عنه  سربازی از سربازان سپاه اسامه بود، و ابوبکر برای ادارة امور مسلمانان به او نیاز داشت، از اسامه اجازه خواست که عمر نزد او در مدینه باقی بماند، اسامه در پاسخ به اوگفت : اگر نظرت بر ماندن عمر بن خطاب درمدینه است، از نظر من مانعی ندارد! و با آن موافقت می‌کنم!

 

اسامه فرمان حرکت سپاه را صادر، و راه شام را در پیش گرفت تا به حوالی بلقاء در جنوب شام رسید و در آنجا با مردم عربی که با رومیان همکاری کرده و جاسوس و مزدور آنها شده بودند به مقابله برخاست! سپاه اسلام شصت روز تمام از مدینه غایب بود، و پس از پیروزی و گرفتن غنیمت، سربلند و سالم به مدینه بازگشت.

 

رأی و موضع‌گیری درست و حکیمانه، همان رأی ابوبکر صدیق بود مبنی براعزام سپاه اسامه، و خودداری از لغو فرمان صادر شدة رسول خدا صلی الله علیه وسلم .

ابوهریره رضی الله عنه  این حکمت و دوراندیشی ابوبکر صدیق را توضیح داده و می‌گوید «سوگند به خداوند که هیچ معبود و مستعانی به غیر از او مشروعیت ندارد، اگر ابوبکر خلیفه مسلمانان نمی‌شد، خداوند به درستی عبادت نمی‌گردید، او این سوگند را سه بار تکرار کرد.

از او سؤال شد چرا چنین می‌شد، ابوهریره!؟

ابوهریره گفت : رسول خدا صلی الله علیه وسلم  سپاه اسلام را به شام اعزام فرمود. وقتی وارد «ذی خشب» گردید، رسول خدا وفات یافت و بسیاری از اعراب اطراف مدینه مرتد شدند.

اصحاب رسول خدا با ابوبکر نشستی را ترتیب دادند و گفتند : ای ابوبکر! سپاه اسامه را بازگردان! چگونه در شرایطی که بسیاری از مردم عرب مرتد شده، می‌خواهی او را به سوی روم گسیل داری؟!

 

ابوبکر گفت : سوگند به خداوندی که هیچ معبود و مستعانی به غیر از او مشروعیت ندارد، اگر سگ‌ها پای همسران رسول خدا را هم گاز بگیرند، سپاه اسامه را باز نخواهم گردانید و پرچمی را که رسول خدا برافراشته پایین نخواهم کشید!

سپاه اسلام در حرکت خود به سوی شام، هر گاه از کنار هر قومی از قبایل عرب رد می‌شدند می‌گفتند : «اگر مسلمان در مدینه قوی و قدرتمند نمی‌بودند، هیچگاه این سپاه از مدینه خارج نمی‌گردید!

به همین سبب ترس آنها را در برگرفت و از رویارویی با مسلمانان در مدینه خودداری ورزیدند!

این برکت التزام و پایبندی به سنّت و روش رسول خدا است که نمونة آن اقدام ابوبکر به اعزام سپاه اسامه بود! » (در ارتباط با سپاه اسامه به تاریخ ابن کثیر ج 6 ص 304 – 305 و کتاب «الطریق الی دمش» احمد عادی : ص 152 – 156 مراجعه فرمائید!)

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان